تاریخ ورود نام های عربی به ایران

   پیش گفتار

     ساختارهای تاریخی اجتماع کلید تاریخ است،  اگر تاریخ نویسی از تاریخ اجتماعی به درستی نداند نمی تواند مسائل تاریخی را تشخیص دهد،  و اغفال دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ می شود.  بسیاری از عزیزان هم میهن می پرسند،  اگر اعراب به ایران حمله نکردند،  پس چگونه و چرا اسامی عربی وارد زبان پارسی و ایران شد.  قبلاً نوشته بودم که از زمان حکومت اشکانیان و با پایان دوران شاه خدایی و آغاز سازمان قبیله ای در ایران،  کم کم اسامی و واژه های عربی همراه  نو دین های پایه ای امروزی در قاره کهن گسترس یافت.  جهت رساندن آگاهی،  سلسله مطالب درباره دینها و فرقه های پایه ای امروزی می نویسم،  امید وارم مورد توجه و نقد و بررسی قرار گیرد.  یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  این مقاله پاسخ به پرسش چرا و چگونه اسامی و واژه های عربی وارد زبان پارسی و ایران شده اند؟  می باشد. بگویم که مقاله تعریف و تشریح دین و مذهب ها نمی باشد،  در صورت تقاضا از پیام آوران و دین های باستانی هم می نویسم.  از ابتدای تاریخ بشر دین اهمیت زیادی داشته،  و یکی از مهمترین ابزار های گذر های تمدنی بوده است،  دینها باعث شدنده اند تحولات در تاریخ اجتماعی پدید آید.  

      تعدادی از افرادی که در حکومت های گذشته ایران می گفتند و می نوشتند،  اعراب به ایران حمله کردند،  و با جنگ و شمشیر در ایران کشتار کرده و مردم را بزور مسلمان کردند،  نوکران و جیره خواران فراماسیونی استعمار و امپریالیسم بودند.  آنها می پنداشتند که توده مردم ایران در تاریخ چون خودشان بی غیرت و عاجز بودند،  تا افرادی از گوشه سرزمین و کشور اصلی ایران بزرگ که در شرایط تاریخ اجتماعی پائین تری بودند،  بتوانند بر ملت بزرگ و قوی و تاریخی پیروز شوند.  همانگونه که بارها گفته و نوشته ام دشمنان تاریخی مردم شاد و پویا و رنگارنگ زیبای ایران با دروغ و دشمنی و ایجاد جنگ گرم و سرد بین مردم قاره کهن می خواهند مانند مثال تفرقه بنداز و حکومت کن رفتار کنند،  یا آب را گل آلود کنند تا ماهی بگیرند.  آنها نفهمیدن و درک نکردند که ایران سرزمین جوانان با هوش است،  که می توانند با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید دروغ ها را بشناسند و بسوی واقعیت و حقیقت بروند.  

  *1 ــ  مانوی یا مانویت

    سروده مانی:  من از بابل زمين آمده ام تا نداي دعوت را در همه جهان پراکنده کنم.

      ماني یا مانس در 215 یا 216 ميلادي زمان پايان حکومت اشكانيان،  در قريه ماردينر ولايت مسن ناحيه نهر کوتاه شمال بابل باستانی نزدیک نجف به دنيا آمد،  پدر او پتگ (یا تیک یا فاتک) از اهالي همدان و مادرش مريم،  از خانداني اشرافي بود.  مانی ادعا می کرد خدا به او وحی داده که گوشت نخورد، و شراب حرام است و ننوشد،  او به اتفاق فرزند چهار ساله اش به ميان اعضاي فرقه ‌اي خاص رفت.  بنا به روايات مانوي،  وقتی ماني كودك دوازده ساله ‌اي بود،  فرشته ‌اي يا روحي ايزدي بر او ظاهر شد،  و حقيقت الهي دين را بر او آشكار ساخت.  دوازده سال بعد همان روح باز هم بر او ظاهر شد،  و به او دستور داد تا به تعليم دين بپردازد،  او نخست پدر خويش و سپس بزرگان خانواده را به دين خود در آورد.   گرچه پیروان آیین مانی کمتر از زرتشتیان بودند،  اما مانی گرایان از حمایت اشخاص عالی رتبه سیاسی برخوردار شدند،  و به یاری شاهنشاه پارس،  مانی ‌توانست سفیران متعددی به دیگر نقاط جهان بفرستد،  نخستین فرستاده مانی به حکومت کوشانیان در ایران شرقی بود.  بیشترین تأثیر پذیری مانی از مغتسله و صائبین قرار داشت،  و به همین علت بخش اعظم تعالیم او از عقاید این فرقه بود،  منجمله مراسم دینی به زبان آرامی شرقی (سریانی و عربی اولیه) ،  ولی زهد و دنیا گریزی شدید را از ماندانایی گرفته بود.  مانی چون رهبران و پیشینیان مغتسله خود یهودی ستیزی داشت و با آیین یهود مخالف بود.

      مانی در ۲۴۰ یا ۲۴۱ م،  با کشتی به مکران و سند و درهٔ ایندوس هندوستان رفت،  و پادشاه بودایی توران شاه هندوستان را به آیین خود در آورده‌.  از هند به  ولایات ایران شرقی،  بلوچستان و کوشان رفت،  در سرزمین کوشانیان،  شاه و گروهي از درباريان او را به دين خود در آورد،  نقش ‌های متعدد مذهب مانوی در بامیان است.  شهر بلخ یا مزار شریف در ایران شرقی را که پایگاه اصلی زرتشتی بود،  مرکز فعالیت دینی خود قرار داد،  مانی برای مدتی آنجا زندگی و به تعلیم پراخته بود.  مدتی دیگر در ايران به دربار شاپور اول ساساني (242 ميلادي) رفت،  و با مرکزیت نجف و کربلا در زادگاه خودش،  به تبليغ دين پرداخت.  ماني دشمنان زيادي پيدا كرد،  اما بنيان مجامع مانوي را نيز ايجاد كرد و توانست پيروز،  يكي از برادران شاه را به دين خود در آورد،  و او بود كه باعث ملاقات ماني با شاپور شد.  شاه سرانجام او را به عنوان يكي از ملازمان درباري پذيرفت،  و به وي اجازه تبليغ در سراسر كشور خود را داد.  در زمان مرگ شاپور در حدود 273 م. مانويت در سراسر شاهنشاهي پايگاهي استوار يافت،  در حالي كه دين رسمي زردشتي بود.  بعدها در زمان بهرام بر اثر تحريكات موبدان زردشتي با او گستاخي كرد،  و دستور داد وي را به زندان افكندند،  و در زنجيرش كردند،  و او را زنده زنده پوست كندند،  و در 277 م. مانی فوت کرد.

      مهم ‌ترين آيين مانوي برگزاري نماز و خواندن نيايش به زبان آرامی شرقی (سریانی یا عربی اولیه روزه گرفتن و اقرار به گناهان و توبه است.  براي گذاردن نماز در روز رو به خورشيد مي‌ ايستادند،  و در شب رو به ماه،  در طي نماز، علاوه بر ياد كردن هر يك از خدايان روشني،  قدرت و خرد را نيز ستايش مي كردند.  آثار اصلي مانوي كه متعلق به ماني شمرده مي ‌شد، هفت اثر بود،  كه به زبان آرامي شرقي (سریانی یا عربی اولیه)، زبان محلي ماني نوشته شده بودند.  انجيل زنده، گنج زندگي، رسالات، نامه‌ها، نيايش‌ها.  افزون بر اينها،  ماني كتابي به نام يا شاپور گان داشت،  که به پارسيک يعني زبان جنوب غربي ايران نگاشته،  و بيشتر مندرجات آن راجع به معاد بوده است، كه چكيده عقايد خود را براي شاپور ساساني در آن آورده بود.  او كتاب ديگري به نام ارژنگ داشت،  كه در آن تصوير هايي به قلم خودش از جهان مانوي بود،  و تفسير آنها و نيز كتابي به نام كفالايا يا سخنراني‌ها كه مجموعه گفتار هاي ماني است،  و در آن پيشگويي ‌هايي هم ديده مي ‌شود.  ماني مخترع خط جديدی بود که حروف مصوته داشت،  کتاب هاي مانويان آرامی و پارتي زبان،  پارسيک و سغدي زبان و غيره به آن خط که مشتق از سرياني و ساده تر از آن است،  نوشته شده بود.

      ماني هفت کتاب نوشت که فقط یکی از آنها با نام شاپورگان به زبان فارسی بقیه به زبان سریانی بود،  همچنین منشور هاي بسيار به اصحاب و پيروان خود،  و شايد ديگران هم فرستاده که اسامي عده اي از آنها در ضمن فهرست 76 رساله ماني و اصحاب او در کتاب الفهرست ابن نديم به ما رسيده است.  پنج کتاب را به زبان آرامي شرقي یا عربی اولیه،  که ماني در سرزمين آنان بزرگ شده بود نوشت.  يکي از کتاب هاي ماني معروف به سفر الجبابره (کتب زور گویان) است،  که قطعاتي از آن به زبان هاي ايراني بدست آمده.  ديگر کتابها،  سفر الأحياء (کتاب زندگان)،  سفرالأ سفار (مادر کتابها)، فرائض المحبین (وظایف دوستداران)، فرائض المستمعین (وظایف شنودگان)،  فرقماطيا،  که در مآخذ ايراني ظاهراً بنگاهيک و در لاتيني شايد همان اپيستو لاخوندار منتاء معروف است.  ديگر انجيل زنده يا انجيل ماني را بايد نام برد،  اين کتاب که قطعاتي از آن در آثار تورفان بدست آمده بر 22 قسمت مطابق 22 حرف تهجي آرامي بنا شده بوده است،  و ظاهراً يک جلد آلبوم تصاوير که مبين و نشان دهنده مطالب کتاب بوده و در يوناني ايقون و در زبان پارتي اردهنگ و در پارسيک ارتنگ یا ارژنگ و در زبان قبطي ايفونس و در کتاب هاي مانوي چيني تصوير دو اصل بزرگ ناميده مي شد.

      ماني خود را جانشين عده زيادي از رسولان آسماني مي ‌دانست،  كه از زمان آدم تا زردشت و بودا و عيسي يكي پس از ديگري براي هدايت بشر آمده‌اند.  ماني معتقد بود كه جهان با طوفاني عظيم خاتمه خواهد يافت،  و به قعر جهنم رانده خواهد شد،  و در آن جا تمامي عناصر جهان تبديل به آتش مي ‌شوند،  و سپس سنگي بزرگ‌تر از دنيا آن را مي ‌پوشاند،  و روح‌ هاي گنهكار به آن سنگ چسبيده‌ اند.  نيكو كاران راه آسمان را در پيش مي ‌گيرند،  و آنها كه در كار هاي نيك و بد جهان متعادل بودند،  دوباره شكل انساني مي‌ گيرند و بدكاران به جهنم مي ‌روند.  چون دين ماني ادعاي عالم ‌گيري داشت. ماني اصولي از مذهب ديگران از جمله زردشت، بودا و مسيح اقتباس كرده است.  در تشكيلات ديني ماني از نقوش كليسا هاي مسيحي بيشتر مورد استفاده قرار گرفته،  و مانند مسيحيان 12 حواري در راس آن قرار داشته،  و سپس از 72 شاگرد یا طلبه كه متشكل از كشيشان بوده‌اند، بهره ‌گيري شده است.

      در راس جامعه مانوي رهبر قرار داشت،  كه جانشين ماني بود،  و مركز قدرت او در بابل بود.  پس از او،  پنج گروه مشخص وجود داشت، 12 آموزگار، 72 اسقف، 360  ارشد،  كه زنان نيز بدان راه داشتند،  و شنوند گان كه توده عادي پيروان دين بودند.  در ميان گزيدگان، گروه‌ هايي چون دبيران و خروش‌خوانان (روضه‌ خوانان) نيز وجود داشتند.  گزيدگان سه مهر داشتند،  مهر بر دهان، مهر بر دست و مهر بر دل (به نشانه حفظ فضيلت در سخن گفتن، در عمل كردن و در اميال) و در مانستال‌ها (ديرها) به سر مي ‌بردند،  و به سفر مي ‌رفتند تا دين را در اكناف جهان پراكنده كنند.  آنان پياده راه مي ‌پيمودند روزي يك بار غذا مي‌ خوردند و غذايشان گياهي بود،  و آن را پس از فرا رسيدن شب صرف مي ‌كردند.  آنان تنها براي يك روز غذا به همراه مي ‌بردند،  و براي يك سال جامه به همراه داشتند.

      پس از مرگ ماني اختلافاتي در ميان رهبري مانوي پديد آمد،  اما فشار بر مانويان بسيار بود،  و سرانجام گروه‌ هاي بزرگي از ايشان ايران غربی را ترك كردند،  ولی در ایران شرقی و ترکستان به مرکزیت بلخ یا مزار شریف ادامه تبلیغات دادند.  بعدها مانويان در تركمنستان شرقي و در چين غربی فعالیت های دینی کردند،  و مراكز دینی و تجاري در آن سرزمين ‌ها به وجود آوردند،  که نیازمند تحقیقات علمی می باشد.

   * 2 ــ  صابئین مندایی و صابئین حرانی، (مندایی ناصورایی) . . . . ادامه دارد . . . .

  * 3 ــ  ایشتار، مغتسله و غیره . . . . بزودی . . . .

    ادامه و پیگیری مقاله در اینجا  

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  خلیج همیشه فارس

   کلیک کنید:  منشور کوروش بزرگ

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر تاریخ

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com