نجات قاره کهن در واقعیت های تاریخی است

   درک واقعی تاریخ برای آینده

   آیا از علم نوین جغرافی ـ تاریخ می دانید؟

      همچنان عده ای بی نام و نشان از دروغ های دشمنان منجمله هلنیسم، حمله اسکندر مقدونی و غیره بشدت دفاع و به وبلاگ من حمله می کنند،  و می گویند مغلطه می کنی و یا دروغ می گویی و پرت و پلا های دیگر در نظرات وبلاگم می نویسند.  آنها دروغ های دشمنان ایران را که هیچ پایه و اساس و هیچ منابع معتبری ندارد واقعیت دانسته،  و می خواهند به هر قیمتی شده کسی ب حقیقت پی نبرد.  در پاسخ به این عده انگشت شمار می گویم که ملت های ایران بزرگ و قاره کهن،  ترک و کرد و فارس و عرب آذری و ترکمن و بلوچ و ازبک و همه و همه،  بسیار با هوش تر و سالم تر از آن هستند،  که دیگر اغفال دشمنان شوند.  آنها فهمیده اند که در پانصد سال گذشته و در دوران استعمار چقدر سر آنها را کلاه گذاشته اند،  و می خواهند از واقعیت ها بدانند،  با دانستن واقعیت از تاریخ و تاریخ اجتماعی است که می توان آینده را بدرستی بنا کرد.

      دروغ نویس های تاریخی،  تاریخ را بدون تحلیل و تعلیل و فقط از روی دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ چون داستان نوشته اند،  دروغ نویس های تاریخی و تاریخ دان های الکی هیچ چیز از ساختار های تاریخی اجتماع نمی دانستند،  و توانایی بررسی تاریخ اجتماعی را نداشتند،  و تقریباً هر آنچه که نوشته اند داستان های بی پایه و اساس است،  درست مانند ساختن خانه گلی بروی آب می باشد.  اما وبلاگ انوش راوید تاریخ را از پایه و مرحله به مرحله بنا به داده های علمی امروزی و واقعیت های گذشته،  با روش یافتن واژگان جدید در علم جغرافی تاریخ،  برای علاقمندان و دانشوران جوان این علم می باشد.  همانگونه که بارها گفته ام این وبلاگ حزب نیست ک هوادار بخواهد،  دین و مذهب نیست ک پیرو بخواهد،  فروشگاه نیست ک مشتری بخواهد،  این اول راه است دشمنان تاریخ ایران تحمل داشته باشند.

      آن عده اندک مخالف تاریخ واقعی ایران چون رمه ای می مانند،  ک وقتی به جهتی می رانید شان فقط می خواهند مخالف بروند و ضدیت کنند،  در صورتیکه جوانان با هوش ایرانی از برای این وبلاگ پرسش های متعددی ب ذهنشان می آید،  مانند:

   تاریخ آکادمیک علم جغرافی ـ تاریخ چیست؟

   جهش های گذر های تاریخی و تاریخی اجتماعی یعنی چه؟

   آیا برای ساختن آینده،  فلسفه های دوران تاریخی گذشته نقش دارد؟

   چرا در هیچ کتاب تاریخی از ساختار های تاریخی اجتماع گفته نشده است؟

   . . . . و هزاران پرسش دیگر.

      پیرو سخن وبلاگ و ستون توضیحات،  وبلاگ انوش راوید برای یک درصد افراد با هوش علاقمند و دانشوران علم جغرافی ـ تاریخ است،  شیوه نگارش و و مستندات در استدلال قیاسی و در کل بر گرفته از کارگاه فکر سازی است.  بزودی کلاس وبلاگ را بالا تر می برم،  و خواه نا خواه مطالعه و ورود به مفاهیم اندک تر می گردد.  شگرد توصیفی قرن گذشته ک با لیست بلند بالا از منابع می خواستند نوشته خود را به حق و الحق گویند،  اینجا نیست،  زیرا در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  هیچ کدام از کتابها و منابع توسط کار گروه های فنی و علمی تأیید صلاحیت نشده است،  چون در ایران وجود ندارد،  و کسی هم نخواسته باشد.  در وبلاگ انوش راوید ریشه های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و بازمانده ها مورد استناد قرار دارند،  کاری ک علم واقعی لازم دارد.

      هردوت، طبری، جوینی، فردوسی، و غیره که و چی هستند،  و که و چی آنها را تأیید کرده است،  آیا آنها باعث در هم ریختن تاریخ واقعی شده اند،  یا حقیقت گفته اند،  و صد ها پرسش دیگر،  و در علم از برای هر پرسش صدها پرسش دیگر می آید.  یکبار دیگر تکرار نمایم کسی که به این وبلاگ می آید باید خواستگاه او علم نوین جغرافی ـ تاریخ باشد،  و بتواند خوب و دقیق بخواند و درک کند و پرسش نماید،  زیرا اینها همان یک درصدی ک در بالا گفتم هستند،  و بزودی بر جامعه تأثیر می گذارند،  و قاره کهن را از فشار های شرق و غرب نجات خواهند داد.  همچنین یکبار دیگر تقاضا می کنم اگر وبلاگ من برای کسی مفهوم نیست،  از آن خارج شود،  و وقت گران بهای خود را هدر ندهد و زحمت نظر نوشتن هم بخود ندهد.  وضع امروز کشورها و جوامع قاره کهن از اشتباهات و دروغ های پس زمینه فکری تحلیل گران در قرن 20 است.  اما بزودی و در آینده نزدیک جوانان با هوش ک با خواندن این وبلاگ دروغ در تاریخ و تاریخ اجتماعی را تشخیص داده اند،  تحلیل گران اصلی برای آینده ای خوب و بدون شک و دروغ خواهند بود.

      خواهشاً پا و ذهن را جلو بکشید،  انرژی آینده جهان در قاره کهن قرار دارد،  و شرق و غرب قاره تمام تلاش خود را می کنند،  تا با ترفند های گوناگون ملت های این قاره را خمود و خموش نگه دارند،  ک بتوانند نفت و گاز و بقیه منابع را ببرند،  و حتی مردم قاره را بجان یکدیگر انداخته و نابود کنند.  برای دانستن بیشتر به سازمان آینده بینی بروید.

   قبلاً از چند نفر آل فسیل و دشمنان تاریخی ایران چند مثال نوشته ام،  این بار یک نمونه دیگر را از نظرات وبلاگم می نویسم،  بخوانید و متوجه شوید که این بی نام نشان ها چگونه از واقعیتها می ترسند.

 ـــــــــــــــ  در نظرات وبلاگ آمده است:
  دوست عزیز، باید از شما پرسید که جنابعالی بر چه اساس و استدلالی حکم به دروغ بودن تاریخ می کنید.چرا که خود شما از تاریخ نقل می کنید. اما حداقل این تاریخ سند و مدرکی به ما ارائه داده، شما نیز محبت کنید با استدلال های محکم و اسناد معتبر بر رد این تاریخ بکوشید. فراموش نکنید آنکه مدعی است، شما هستید، پس شما باید با اسناد کاملا معتبر، استدلال کنید.
من در مطالب شما جز مغالطات، و تاریخی خود ساخته چیز دیگری نیافتم.و احساسم (نه استدلالم) بر این است که جنبش شما، یک جنبش حقوق بگیر و هدفمند برای دسته یا گروه و یا دولتی است، تا با حذف و تغییر و تحریف تاریخ به نوع و شکل و فرم دیگری حاکم بر جامعه شوند.(امثال شریعتی). به یاد داشته باشید که جوانان امروز ایران آگاه تر از آنند که با اینگونه مغالطات فریب بخورند.

 ـــــــــــــ  پاسخ من به این نظر:

   بارها در وبلاگ پاسخ این گونه پرسش ها را داده ام و در پست آینده باز هم خواهم نوشت.

   جوانان ایران با هوش هستند و براحتی متوجه می شوند،  که چقدر به آنها دروغ گفته اند و سر شان کلاه رفته است،  به مطالب وبلاگ مراجعه شود.  اما عده اندکی چون شما احساسات شان به استدلال و عقل شان می چربد و دیر تر متوجه واقعیت ها می شوند،  و یا کاملاً آگاهانه جهت خدمت به استعمار و به انحراف کشاندن و ترس از واقعیت کار می کنند،  یا حتی مانند نظر فوق احمقانه پا را فراتر گذاشته و نشر اکاذیب می کنند،  توضیح بیشتر در پست زمستان وبلاگ.  به امید سلامتی و پیروزی برای ایرانی ها.

     در نظرات زیاد نوشته اند ک خوب یا بد بود،  راست یا دروغ می گویی،  عزیزان بارها گفته ام وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  برای این نیست که بگویید خوب یا بد بود،  این وبلاگ برای آن هزار نفر جوان با هوش علاقمند به جغرافی ـ تاریخ است.  چه چیز خوب یا بد آن ملاک نیست،  توانایی شما در تحلیل و تعلیل اصل است.  مثلاً وقتی از دروغ نبرد قادسیه می خوانید،  می بایست هزاران پرسش بیابید و بدنبال پاسخ آنها باشید،  گروهان ها و گردان ها چگونه سازمانی داشتند،  تاکتیک فرماندهان چه بود و از کجا آموخته بودند،  نوع و آلیاژ سلاح های آنها چه بود،  فرهنگ و آموزش نظامی افراد چگونه بود.  رد و تفسیر دروغ های تاریخی مانند حمله چنگیز مغول مغولستانی به ایران منابع خاصی نمی خواهد،  چون اصل دروغ می باشد،  فقط با تفسیر بند بند آن دروغ کاملاً آشکار می شود.  البته جایگزینی واقعیت برای تاریخ های پر شده با دروغ،  کار و حوصله و زمان و تحقیق لازم دارد.  آیا شما می توانید دروغی را تفسیر کنید؟

      برای تمام موارد باید همین گونه باشد،  پاسخ این پرسش ها و تأیید کارشناسان خود منابع است،  ولی آن دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ که معلوم نیست،  چه وقت و چه کسی برای چه مقصودی نوشته،  و آیا اصالت دارد یا ندارد،  منابع نمی باشد.  ساده و چشم و گوش بسته هر چیزی را باور نکنید،  پرسش های اساسی و زیر بنایی نمایید و تحقیق کنید،  در واقع تاریخ و فرهنگ یاد گیری را بخاطر داشته باشید،  آیا شما جوان با هوش می توانید از آن یک هزار نفر تحلیل گر آینده مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران باشید؟  چگونه و چرا؟  داشتن دشمن تاریخی واقعیتی است که همه می دانیم،  و قبلاً در وبلاگ توضیح داده ام،  همان دشمنان از اینکه جوان ایرانی یاد بگیرد تحلیل و تحقیق نوین نماید بشدت می ترسند،  و تمام تلاش خود را می کند که ذهن ها فسیلی شوند.  وبلاگ انوش راوید در جهت تحقق فرهنگ ملی یاد گیری است،  که ضمن پویایی و شکوفایی و دانایی نوین، بدنبال تحقیق برای واقعیت های تاریخی می باشد،  و به هیچ روی پنهان کاری ندارد.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  زمین ما

   کلیک کنید:  فهرست وبلاگ انوش راوید

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگ در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ وسایل نرم و سخت نبرد

   تاریخ ابزار و ادوات جنگ

   پیش گفتار

      ابزار ها و ادوات جنگی،  نرم و سخت،  و نیز تولید و کاربرد همراه تاکتیک های جنگی در تمام تاریخ تعیین کننده تمدن یک سرزمین بوده است.  اخیراً در جنگ افغانستان،  آمریکا با ابزارها و تجهیزاتی که بکار می برد،  نمونه یک کشور با بورژوازی پیشرفته بود،  و افغانستان حکایت از سازمان قبیبله ای دینی داشت.  طبق قوانین و فرمولها و فاکتور های تاریخ اجتماعی همیشه تمدن جلوتر در ساختار تاریخی اجتماعی پیروز می شود،  همین گونه در عراق که نماینده دوره هایی از شاه خدایی نمونه سازی شده قرن 20 بود.  مثال دیگر،  چند سال است می شنویم که آمریکا می خواهد به ایران حمله کند،  و مرتب شعار می دهد و می گوید نقشه روی میز یا توی کشوی میز است،  و این قبیل،  ایران هم متقابلاً چیز هایی می گوید.  هر دو،  آمریکا و ایران در ساختار تاریخی اجتماعی،  شکل بورژوازی پیشرفته دو دهه اخیر هستند.  یعنی ما در این ماجرا تمدن برتر و جلو تری نداریم،  به همین جهت این مسئله چیزی مانند گره سیاسی شده است.  البته در همین مدت کوتاه از تاریخ و بویژه در دهه دوم قرن 21 دارد تمدن جدید کنترل انرژی پدید می آید،  که برتری هایی به بورژوازی خواهد داشت،  جهت اطلاع بیشتر به سازمان آینده بینی مراجعه شود.

      همانگونه که قبلاً نوشته ام،  تاریخ و تاریخ اجتماعی دانش هایی از مجموعه علم جغرافی ـ تاریخ می باشند،  پایه های دید نوین این علم توسط وبلاگ انوش راوید گذاشته شده است.  البته بنا به تقاضای ذهنی جامعه وبلاگ وارد کلاس بالاتری خواهد شد،  این سبک کار نیازمند ورود افراد باهوش علاقمند به این علم و فلسفه وبلاگ می باشد.  این عزیزان با نظر و نقد و مقاله و مهمتر از همه پرسش های خود باعث می شوند،  بتوانم و بدانم که وبلاگ را باید به سطح بالاتری ببرم.  ضمن توجه به تاریخ و فرهنگ یادگیری با هر پرسشی در علم،  انبوهی پرسش دیگر ایجاد می شود.  بدین جهت بخش مهم از تاریخ را که در ساخت و بهره برداری از ابزار های جنگی است،  و تعیین و آشکار کننده واقعیت هایی از تاریخ نبردها در طول زمان می باشد،  به پرسش و تحقیق و تحلیل می گیرم.  چون وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران  تاریخ نوین را از دوران آخر سلسله هخامنشیان  پیگیری می کند،  ابتدا تاریخ نبرد ها را از همین زمان می نویسم،  و بازنویسی می کنم، و ادامه خواهم داد،  اینجا.

   اسب و نبرد

     از بدو تاریخ تمدن اسب همواره انسان را یاری داده است،  در ابتدا به عنوان منبع غذایی بعدها نیروی بارکش و وسیله ای برای حمل و نقل،  و همچنین مهمترین ابزار جنگ بوده است.  امروزه از اسب به عنوان وسیله تفریحی و ورزشی استفاده می شود،  و گاه قیمت های بسیار زیادی هم دارند.  اولین و مهمترین وسیله ای که انسانها در نبرد استفاده می کردند اسب بود،  که تأثیر مهمی در جنگها و سرنوشت ها داشت.  مثلاً بسیاری به اشتباه و یا به دروغ نوشته اند،  که مغولها سوار کارانی بسیار زبلی بودند،  که بعد از پیمودن بیش از 5 هزار کیلومتر توانستند شهر ها و قلعه های ایران را فتح کنند.  اگر کسی از سواره نظام نداند،  براحتی اغفال این قبیل دروغ های نظامی می شود،  و اما اگر شخصی از تاریخ ابزار جنگی بداند گول نمی خورد.  در واقع نفراتی که سوار کار بودند،  بدلیل اسب سواری از نوجوانی پا های پرانتزی داشتند،  و نمی توانستند بصورت پیاده نظام قلعه و شهر را فتح کنند.  برای گرفتن شهر حتماً می بایست نفرات پیاده نظام باشند،  به همین ترتیب افراد پیاده نظام نمی توانستند سوار کاری کنند،  چون بعد از مدت کوتاهی پا و کمر آنها درد می گرفت.  در جنگها بنا به مصلحت نقشه و صحنه نبرد از پیاده نظام و سواره نظام استفاده می کردند.  یا مانند دروغ حمله اسکندر مقدونی،  در آن زمان مقدونی ها و یونانی ها توانایی شناسایی نژادها و انواع اسبها نداشتند،  همچنین برای بهره برداری و تربیت هیچ نمی دانستند.  ولی در دروغ های تاریخی آنها سواره البته روی کاغذ همه جا را پیموده و فتح کردند.  در واقع پرت زن های پاک سلسله هخامنشیان سواران ماهر بودند،  ولی آنها آموزش قلعه گیری و پیاده نظام نداشتند.  عزیزان به این مسائل دقت کنید،  بپرسید و تحقیق نمایید،  و هر پرت و پلا و شعری را به جای تاریخ باور نکنید.

    نژاد های اسب

   * آپالوزا Appaloosa ــ  نژادی از اسب که منشأ آن ایالات متحده بوده،  و با لکه های متنوع رنگی روی پوست به راحتی قابل تشخیص است امروزه این اسبها به عنوان حیوانات اهلی و نمایشی مورد استفاده قرار می گیرند.

   * اسب ابلق Paints ــ  یکی از نژاد های آمریکایی است که به سبب رنگ خاص پوست خود یعنی ترکیب رنگ سفید با رنگ های دیگر قابل تشخیص است،  امروزه این اسبها به عنوان حیوانات اهلی و در جهت مقاصد تفریحی نمایشی مورد استفاده قرار می گیرند.

   * اسب سیلمی Stallion ــ  حیوان نر بالغ که 3 سال یا بیشتر از عمر آن گذشته باشد.

   * اسب یورقه Racking Horse ــ  اسبی که حالت راه رفتنش بین یورتمه و چهار نعل ملایم است،  به این حالت یک پا هم می گویند.

   * پاسو فینو Paso Fino ــ  این اسب از پرو کوبا و کلمبیا بر خاسته و به سبب گام های بریده،  بریده خود شهرت دارد،  از آن به عنوان اسب تفریحی رژه یا نمایش استفاده می شود.

   * خونگرمهاWarm bloods  ــ  نژادها یا آمیخته هایی که حاصل آمیزش اسب های خونگرم عربی و نژاد تاروبرد،  با نژاد های خونسرد و انواع بارکش است،  و در نمایش های سوار کاری و نیز به عنوان اسب شکاری مسابقات پرش و سایر انواع مسابقات اسب دوانی مورد استفاده قرار می گیرند.

   * عربی Arabian ــ  نژادی از اسب که بیش از 2000 سال پیش در جنوب قاره کهن و آفریقای شمالی و بعد ها در شبه جزیره عربستان وجود داشته،  و مبنای نژادی بسیاری از اسب های کنونی گردیده است

   * مادیان Mare ــ  اسب ماده بالغ دارای 3 سال یا بیشتر.

   * کره اسب Foal ــ  اسب جوان یک ساله نر یا ماده می باشد.

   * کره اسب Colt ـ  اسب نر جوان زیر 3 سال.

   * مورگان Morgan ــ  نژادی که سابقه آن به ناحیه نیوانگلند آمریکا باز می گردد،  اعتقاد رایج آن است که این نژاد از یک اسب برجسته به نام جاستین مورگان حاصل شده،  که خود آمیخته اسب های اصیل عربی بوده است،  این نژاد به عنوان اسب سواری تفریحی و نمایشی استفاده می شود.

   * نژاد اصیل Purebred ــ  اصل یک نژاد شناخته شده را گویند،  بدون آنکه اختلاط نژادی در نسل های متمادی بین آنها رخ داده باشد.

   * نژاد تاروبرد Thaoroughbred ــ  اسب های حاصل از آمیزش اسب های اصیل بریتانیایی با اسب های مراکشی، ترکمن و عربی است،  امروزه این اسبها را در مسابقات اسب دوانی پرش و نمایش سوار کاری مورد استفاده قرار می دهند.

   * ترکمن  Turkmenــ  نژادی از مرکز قاره کهن،  برای مسابقات سوار کاری استفاده می شود.

   * اسب سواری Saddlebred ــ  اسب های سواری در مزارع و گاهی نمایشی مورد استفاده هستند.

   * اسب بارکش Draft breeds ــ  معمولاً از قد بلند و وزنی سنگین تر از اسب های دیگر دارند،  و جهت بارکشی استفاده می شوند.

   * خر یا الاغ Donkey ــ  از لحاظ جثه کوچکتر از اسب هستند،  حیوان نر را خر نر و مادینه را الاغ ماده می گویند.

   * قاطر Mule ــ  حاصل آمیزش مادیون با خر نر است.

   * نعلFarr  ــ  تکه ورق آهن برای نصب در کف سم اسب.

   * نعلبند Farrier ــ  فردی که نعل را به سم اسب می کوبد.

   . . . . . ادامه دارد و باز نویسی می شود اینجا.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    کلیک کنید:  داستان های تاریخی

   کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

      انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ کارهای زیر بنایی در ایران

   تاریخ تقسیمات کشوری ایران

   پیش گفتار

      در دروغ نامه های تاریخی نوشته شده است،  که بعد از شاهنشاهی ساسانیان ایرانیان به یکباره مسلمان شدند،  این مطلب از نظر یک تاریخ دان واقعی غیر قابل باور است،  چون با هیچ کدام از قوانین و فرمول ها و فاکتورها و کلاً با سواد تاریخ اجتماعی هم خوانی ندارد.  دین در ایران مانند همه جهان توانایی بالایی داشت،  و به این سادگی ها نبود که سریع در مدت یک یا چند سال تغییر دهند،  آمادگی مردم ایران برای مسلمان شدن ریشه در مانویت داشت.  که آن دین با تغییرات اندکی انشعابی از مغتسله (یا مغ جداشده) بود،  مغتسله نیز اعتقاداتی داشتند که ریشه از معبد ایشتار داشت.  ایشتار و مغتسله و صابرین را در جای خودش تحت عنوان تاریخ نفوذ ادیان در ایران نوشته ام.   غیر از اینها دین های ابراهیمی اولیه که درست آن دین های بابلی است،  و نفوذ آنها در ایران باعث شده بود،  مردم آمادگی ذهنی داشته باشند،  که تا قرن 10 م،  تمام ایران بزرگ مسلمان شوند.  بخشی از آنرا هم در تاریخ ورود نام های عربی به ایران نوشته ام.  یک نمونه امروزی بگویم،  دروغ های تاریخی برای عده ای که جا مانده ذهنی در قرن های گذشته هستند،  به صورت عقیده در آمده است،  و نمی توانند آنرا با این همه بررسی و تعلیل وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بپذیرند،  و علمی با تاریخ برخورد کنند.  با این نمونه امروزی چه رسد به عقاید دینی که در گذشته های دور بدون امکان تحلیل و تحقیق بودند،  و دین و عقیده از بدو تولد توسط خانواده و جامعه به شخص تلقین می شد.

      از اواخر شاهنشاهی ساسانیان و بعد از انقلاب انسانی ایرانی و در دوره اول اسلامی یعنی به مدت دو قرن سرزمین ایران تقسیمات جدیدی یافت،  که علت اصلی آن در آزاد شدن دوباره مردم از طبقات اجتماعی و رفتن مردم به شهرها و روستاها،  بزرگتر و پیدا شدن شهر های بیشتر بود.  متعاقب آن با توانایی تولید و انتشار کاغذ و همچنین نویسایی متفاوت که در تاریخ زبان و خط نوشته ام،  و نیز رها شدن مردم اسیر در افکار طبقاتی روستایی و رفتن آنها به شهرها،  نیاز به کشاورز برای تأمین غذا شهر های بزرگتر پیدا شد.  با آزاد سازی مرزها بعد از این تحولات،  قبایل و اقوام گوناگون از هر طرف به ایران دعوت شدند،  یا خود آمدند.  هر کدام از موارد فوق را جداگانه بررسی می کنم و لینک آنها را در صفحه اول وبلاگ قرار می دهم.  اما آنچه که در اینجا می نویسم،  ترتیب جدیدی در جغرافیای ایران بنا به شرح بالا می باشد،  که تا دوره صفویه و ورود استعمار و نو فئودالیسم،  کم و بیش به همین صورت بوده.

      در دروغ های تاریخی نوشته اند،  حمله اعراب به ایران،  در صورتیکه اعراب جنوب عراق کنونی در دوره اول اسلامی خود را کاملاً ایرانی می دانستند،  و آنها قبایل پراکنده ای بودند،  که توانایی اتحاد و جنگ با دولت مرکزی را نداشتند.  شبه جزیره عربستان هم آنقدر کم جمعیت بود،  که در قرن نوزده با یمن بنا به تخمین دست بالا حدود دو میلیون نفر بودند.  این دروغ حمله عرب به ایران،  مانند حمله افغانها در زمان حکومت صفویه می باشد، در صورتیکه افغانها خود را کاملاً ایرانی می دانستند نه خارجی.  سازمان قبیله ای ایران که بخشی از قبایل افغانستان را هم شامل می شد،  به جنگ نو فئودالی صفویه رفتند،  هر بخش را در لینک های خودشان توضیح داده ام.  عزیزان این قدر ساده نباشید گول دروغ گوها را نخورید،  جوانان هوشیار ایرانی که در گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ هستید، خود تحقیقات مستقل ملی داشته باشید،  و اهمیتی به پرت و پلا های آن اندک با IQ ضعیف بی ایمان به تاریخ پدافند ملی ایران ندهید.

  استان های ایران در دوره اول اسلامی

      تقسیمات و نام های جغرافیای ایران بزرگ از قرن 6 تا 16 میلادی،  در صورت تقاضا و یا بنا به موضوعات وبلاگ هر بخشی را که لازم باشد مشروح می نویسم،  البته در هر صورت باز نویسی می شود،  یاد آوری نمایم، این تقسیمات در واقع ادامه کشور داری سلسله هخامنشیان بوده است.

   استان یا ایالت عراق ــ  شامل دو ولایت بین النهرین شمالی و جنوبی بود،  بابل قدیم،  بغداد و مدائن،  شهر های سال دجله تا فم الصلح، واسط، بطائح، مذار و قرنه، دجله کور، بصره و نهر های آن، ابله و آبادان، دجله بالای بغداد، بردان، طسوج دجیل، عکبرا، قادسیه، سامرا، تکریت، نهروان، بعقوبه، جلولاء و خانقین، بند نیجین و بیات، شهر های فرات از حدیثه تا انبار، نهر عیسی، محول، صرصر، نهر ملک، نهر کوثی، شهر کوفه، نجف و کربلا،

   استان یا ایالت جزیره ــ  سه دیار، دیار ربیعه، موصل و نینوا، نصبین و رأس العین، ماردین و دنیسر، هرماس و خابور، عربان و ثرثار، سنجار و حضر، بلد و اذرمه، دیار مضر، رقه و رافقه، ادسا و حصن مسلمه، قرقیسیا، رصافه شام، عانه، بالس و سمیساط، دیاربکر، آمد و حانی، میفارقین و ارزن، حصن کیفا و تل فافان، ساعرت،

 استان یا ایالت فرات علیا ــ  فرات شرقی یا ارسناس، ملاسگرد و موش، شمشاط و حصن زیاد یا خربوط، فرات غربی، ارزن الروم یا قالیقلا، ارزنجان و کمخ، قلعه ابریق یا تفریک، ملطیه و طرنده، زبطره و حدث، حصن منصور و بهنسا و پل سنجه،

   استان یا ایالت روم ــ  امیر نشین ده گانه ترکمنان، قیساریه و سیواس، قونیه، امیر تکه، علایا، انطاکیه، اگریدور، امیر جرمیان و کوتاهیه، سوری حصار، امیر منتشا و میلاس، افسوس و ازمیر، صارو خان و مغنیسیه، امیر قراصی و پرغامس، ولایت عثمان و بروصه، صنوب یا سینوب، طرابوزان، طرطوس، ملیطه،

    استان یا ایالت آذربایجان ــ  تبریز، مراغه، پسوا و اشنه، ارمیه، سلماس، خوی، مرند، نخجوان، اردبیل، اهر، میانچ، خلخال، فیروز اباد، منطقه شاهرود،

   استان یا ایالت گیلان و شمال باختری ــ نواحی دیلم و طالش، بروان و دولاب و خشم، لاهیجان و رشت، ولایت موغان، بجروان و برزند، محمود آباد، ورثان، ایالت اران، برذعه، بیلقان، گنجه و شمکور، ایالت شیروان، شماخی، بادکوبه، و باب الابواب، ایالت گرجستان یا جرجیا، تفلیس و قارص، ایالت ارمنستان، دبیل یا دوین، اخلاط و ارجیش، وان و بتلیس،

   استان یا ایالت جبال،  یا عراق عجم ــ  دارای چهار ناحیه بود،  قرمیسین یا کرمانشاه، بیستون، کنگوار، دینور، شهر زور، حلوان، کرند، بهار، جمجمال، آلانی و الشتر، همدان و نواحی، درگزین، خرقانین و آوه شمالی، نهاوند، کرج و کرج ابودلف، فراهان، لر کوچک، بروجرد، خرم آباد، شاپور خواست، سیروان و صیمره، شهر و ولایت اصفهان، فیروزان، اردستان، کاشان، قم و گلپایگان، رود قم، آوا و ساوه، ری و تهران، ورامین، قزوین، زنجان، سلطانیه، شیز یا ستوریق، خونج، طالقان و طارم، قلعه شمیران،

   استان یا ایالت خوزستان ــ  اهواز، تستر یا شوشتر، جندی شاپور، شوش، بصنا و متوث، قرقوب و دورالرسبی، حویزه، ولایت سرق و دورق، حصن مهدی، رامهرمز، ولایت زط، سرزمین لر بزرگ، ایذج یا مال امیر، سوسن، لردگان،

   استان یا ایالت فارس ــ  پنج کوره یا ولایت است،  ولایت اردشیر خوره، شیراز، رودسکان، جویم، کوار، دشت ارژن، خبر و سمکان، ولایت قباد خره و کارزین، جهرم، جویم ابواحمد، ماندستان، ایراهستان، جور یا فیروز آباد، ولایات ساحلی، جزیره قیس، سیراف، نجیرم، توج، غندیجان، خارک، جزایر دریای پارس، کوره شاپور خوره، و شهر شاپور، نوبنجان، قلعه سفید و بوان، جره و پل سبوک، کوره ارجان و شهر ارجان، بهبهان، گنبد ملقان، مهروبان، سینیز و جنابه، شاذکان، ولایت استخر و شهر استخر، مرودشت، بیضاء و مایین، کوشک زرد، سرمق و یزدخواست، ابرقو، ولایت یزد و شهر یزد، ولایت روذان و شهرها، شهر بابک و هرات فارس،  کوره دارابگرد یا ولایت شبانکاره و شهر دارابجرد، درکان وایگ، نیریز و اصطهبانات، فسا و رونیز و خسو، لار و فرگ، طارم، سورو،

   استان یا ایالت کرمان ــ  پنج ولایت بود، ولایت سیرجان و شهر سیرجان، ولایت بردسیر و شهر کنونی کرمان، ماهان، زرند، ولایت بم و نرماشیر، ریگان، جیرفت، قمادین یا کمادی، دلفرید، راذکان و منوجان، هرمز کهنه و گمبرون،

  استان یا ایالت مکران ــ  فنزبور، بندر تیز، سند و هند، بندر دبیل، منصوره و ملتان، ولایت توران و قصدار، ولایت بدهه و قندابیل،

   واحه های کویر لوت ــ  سه واحه جرمق، نابند، سنیج،

   استان یا ایالت سیستان یا نیمروز یا زابلستان ــ  زرنج کرسی سیستان، پایتخت قدیم سیستان رام شهرستان، نه و فره، نیشک و قرنین، رودبار و بست، زمین داور، رخج و بالیس یا والشتان، قندهار، غزنه و کابل، معدن نقره،

   استان یا ایالت قهستان ــ  قاین و تون، ولایت پشت و ترشیز، زردشت، زاوه، ولایت بوزجان و زم، ولایت باخزر و مالن، خواف و زیر کوه، دشت بیاض، گناباد و بجستان، طبس خرما، خوست یا خوسف، بیرجند و مومن آباد، طبس مسینان، و دره،

   استان یا ایالت خراسان ــ شامل چها ربع بود، ربع نیشابور،  کوره و شهر نیشابور و شادیاخ، طوس و مشهد، بیهق و سبزوار، جوین و جاجرم، اسفراین، استوا و کوچان، رادکان و نسا و ابیورد، کلات، خابران و سرخس، ربع مرو، مرو بزرگ و حومه، مرغاب، آمل و زم، مرو کوچک و قصر احنف، ربع هرات و شهر هرات، مالن و شهر های ساحل علیای هریرود، بوشنج، ولایت اسفزا، ولایت بادغیس و شهر های آن، کنج رستاق، ولایت غرجستان و غور، بامیان، ربع بلخ، شهر بلخ و نوبهار، ولایت جوزجان، طالقان و جرزئان، میمه یا یهودیه، فاریاب و شبرقان و انبار و اندخود، ولایت طخارستان، خلم و سمنگان و اندرابه، وروالیز و طایقان،

   استان یا ایالت ماوراء النهر ــ  رودهای جیحون و سیحون، بدخشان و وخان، ختل و وخش، قبادیان و چغانیان و شهرهای آنها، پل سنگس، ترمد، دربند آهنین، کالف و اخسیسک و فربر، دریاچه خوارزم،

   استان یا ایالت خوارزم ــ دو کرسی بنام کاث و جرجانیه بود، ارگنج کهنه و نو، خیوه و هزار اسب، شهرهای ساحل راست و چپ جیحون تا دریای خزر،

   استان یا ایالت سغد ــ  بیکند، سمرقند، کرمینیه، دبوسیه و ربنجن، کش و نخشب و شهرها،

   استان یا ایالت اشروسنه ــ  بونجکث، زامین و شهرهای دیگر،

   استان یا ایالت فرغانه ــ  جکسارتس یا سیحون، اخسیکث و اندیجان (اندیگان)، اوش و اوزکن و شهرهای دیگر،

   ولایات وابسته به استانهای اشروسنه و فرغانه ــ ولایت چاچ یا بنکث یا بناکث یا شاهرخیه و شهر های دیگر،  ولایت ایلاق و شهر تونکث و معادن نقره، ولایت اسبیجاب یا سیرام، چمکند، فاراب یا اترار، یسی و صبران، جند و ینغیکنت، طراز و میرکی، و شهرهای دیگر،

   . . . . ادامه دارد و در اینجا باز نویسی می شود،

   کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی ایران

   کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  ماجرا های خواندنی و پند آموز

   تاریخ جاده و راه سازی ایران

      تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند،  و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود، برای دانستن بیشتر به جغرافی ـ تاریخ بروید.

      مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید،  از مشاهدات عینی و  واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد،  با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند.  از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده،  البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است.  خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد،  و از عزیزان خواهش  دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند.   باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود،  این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش  تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیست است.  توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید،  نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند،  توضیح بیشتر  را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بخوانید در کارگاه فکر سازی کار کنید تا در انتها سرگذشت و آینده ای نوین ایجاد گردد.   دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند و  کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند که براحتی قابل رد کردن است.  وظیفه همه ایرانی های عزیز می باشد که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند و آنها را مجازی به محاکمه بکشانند.   برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد،  لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید،  و با دید دیگر جهان را ببینید و  واژگون بررسی  کنید،  حوصله و تأمل نمایید،  و از همه مهمتر پیگیری و به گردونه یاد گیری بسپارید،  البته می دانم پاک کردن دروغهای دشمنان که 500 سال است به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند،  مشکل می باشد.  افرادی احساسی برخورد می کنند و اعراب را ایرانی کش و یا برعکس می دانند،  ولی تاریخ،  با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد،  و لزوماً همین نخواهد بود،  پس واقع بینانه با  دانایی قرن 21  بدنبال واقعیت باشیم.  صدام احمق می پنداشت قادسیه حقیقتی است،  و از برای تکرار آن ملت های غرب  ایران بزرگ  یعنی عراق کنونی را به بدبختی کشاند.  امروز با این پندار که عربها آمدند و کشتند و غارت و نابود کردند،  خشمی در دل عده ای افتاده که  استعمار و صهیونیزم  از آن بهره می برند.  نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانسته اند این دروغها را بردارند،  که پویایی نو در سرنوشت بکارند و جامعه را هدایتی تازه کنند،  شاید غرق در این دروغ ها هستند.  این دروغ تاریخ را فعلاً بسیار فشرده نوشتم تا فرصت مطالعه و اندیشه و طرح سئوال برای هم میهنان گرامی باشد،  ولی آنرا در زمانهای مناسب ادامه میدهم.   

   توجه:  افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها،  لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند.

    جاده ابریشم و جاده ادویه

      کویر لوت ایران یکی از جالب توجه ترین آثار طبیعی ایران بزرگ است،  این خاک شور پهناور به سمت جنوب خاوری امتداد یافته،  از ری در جنوب کوه های البرز آغاز می شود،  و مانند نوار پهنی امتداد می یابد، بطوری که طرف پائین آن به کوه های مکران که به دریای عمان متصل است،  پایان می یابد.  در این کویر بیش از چند آبادی نیست،  و سراسر این بیابان پهناور و بایر را شوره فرا گرفته،  با این حال در فصل زمستان عبور از آن چندان دشوار نیست،  زیرا جاده ها با نشانه های مخصوص در بیابان وجود دارد،  و شهر هایی را که در اطراف این بیابان است،  به یکدیگر مربوط می سازد.  این جاده ها ارتباط همیشگی ایالت فارس و کرمان را که در حاشیه جنوب باختری آن هستند،  با ایالات غربی و شرقی و شمالی که در سمت دیگر کویر قرار دارند،  یعنی خراسان و سیستان جبال را پیوسته می کند.  این راه در 1352 خاکی و شوسه بود،  با موتورسیکلت پیمودم و بسیار جالب بود،   شهر های مختلف تاریخی را که در آن زمان هنوز چون گذشته بودند،  بازدید کردم و خاطرات آن سفر را در اینجا نوشته ام.

      جاده خراسان معروف ترین راه بود که به سمت شرق می رفت،  و پایتخت را به شهر های ماوراء النهر و سپس ترکستان و تا حدود چین متصل می ساخت.  شاید این جاده بیش از راه ای دیگر از شرح و بسط وصف جغرافی نویسان بهرمند شده باشد.  این جاده از دروازه خراسان در خاور بغداد شروع می شد،  و از صحرا گذشته از پل های مستحکمی که به روی رودخانه ها ساخته بودند،  عبور می کرد تا به حلوان پای گردنه ای که از آنجا به کوه های استان جبال می رسید پایان می یافت.  در اینجا به ایالت جبال وارد می شد،  و پس از عبور در سربالایی تند به کرمانشاه مرکز کردستان می رسید،  و ایلات جبال را با خطی مورب در نوردیده به سمت شمال خاور می رفت،  و از همدان نیز می گذشت تا به ری می رسید.  پس از عبور از ری به سمت خاور متوجه می شد،  و از قومس عبور نموده کوه های طبرستان را در سمت چپ و کویر لوت را در جنوب خود می گذاشت تا نزدیک بسطام به ایالت خراسان وارد می گردید،  و از نیشابور عبور نموده و از طوس می گذشت،  و به مرو می رسید.  از آنجا وارد کویر گردیده و در حدود آمل به ساحل رود جیحون می آمد،  و از آنجا بخارا و سمرقند را که در ایالت سغد واقع بودند،  در نوردیده به زامین در خاور سمرقند به دو راهی می رسید.  راه سمت چپ به چاچ تاشکند کنونی می رفت،  و از آنجا جلو اترار در سیحون سفلی به معبر همان رود منتهی می شد.  راه دیگر از زامین به سمت راست منحرف گردیده به استان فرغانه و قسمت علیای سیحون می رفت،  و پس از عبور از اخسکیث کرسی آن ناحیه به ارگند در مرز صحرای چین منتهی می گردید.

      از جاده خراسان در سمت راست و چپ شهر های بزرگی قرار داشتند،  و در جهت آنها راه هایی منشعب می شد،  که در ادامه شان به نقاط دیگر ایران می رفت.  از حوالی کرمانشاه راهی به سمت شمال می رفت،  تا به تبریز و شهر هایی که در ساحل دریاچه ارومیه بودند می رسید.  از همین راه جاده ای منشعب گردیده به اردبیل و آبادی های کنار رود ارس منتهی میشد،  از همدان راهی بود به طرف جنوب خاوری که به اصفهان می رفت.  همچنین از ری راهی به سمت شمال باختری می رفت که به زنجان می رسید،  و از آنجا به اردبیل منتهی می شد.  نیشابور خراسان محل تلاقی جاده های متعددی بوده یکی به جنوب می رفت،  و به طبس در حاشیه کویر خراسان در قهستان می رسید،  راه دیگری به قائن می رفت،  و راه دیگری به سمت جنوب خاوری امتداد یافته،  به هرات و از آنجا به زرنج در سیستان می رسید.  از مرو راهی بود به موازات رود مرو که به مرو کوچک یعنی مرو رود می رفت،  که در آنجا با جاده ای که از هرات می آمد مصادف می شد،  و از آنجا به بلخ و حدود خاوری ماوراء النهر می رسید،  راه دیگری از بخارا به شمال باختری امتداد می یافت،  و به ارگنج در خوارزم می رسید،  و راه دیگری از سمت جنوب باختری به ترمذ در ساحل رود جیحون مقابل بلخ منتهی می گردید.

      در امتداد دجله جاده ای بود،  که از واسط به بصره یعنی بندر تجاری بزرگ خلیج فارس می رفت،  این جاده و منزل گاه ها و فاصله بین منزلگاه های آن چه از خشکی و چه از غیر خشکی معروف است.  از واسط و بصره جاده ای بود،  که در خوزستان به اهواز می رفت،  و از آنجا بسوی مشرق منحرف گردیده به شیراز می رسید.  شیراز برای چندین جاده مرکزیت داشت،  یک جاده از سمت شمال به اصفهان و ری و جاده دیگر از شمال شرقی به یزد می رفت،  و از کویر لوت می گذشت و به طبس می رسید،  و به نیشابور متصل می گردید.  شیراز به سیرجان و کرمان هم از سمت مشرق بوسیله چندین جاده متصل می شد،  و از آنجا در سیستان به زرنج می رفت و از کویر عبور می کرد.  از شیراز دو جاده دیگر به جنوب خاوری و جنوب می رفت،  و به بنادر خلیج فارس منتهی می گردید،  یکی بدارابگرد می رفت تا بندر سورو در حوالی هرمز و دیگری به بندر سیراف که مدت زمانی مهمترین بنادر خلیج فارس شمرده می شد.  جاده ای از شمال باختری بغداد کشیده می شد،  و در حوالی انبار به فرات می رسید،  و از آنجا به موازات فرات بالا می رفت تا به سرحد بلاد روم می رسید.  جاده دیگری از بغداد به سمت شمال می رفت،  و از دو طرف دجله گذشته به موصل می رسید،  و از موصل راهی به آمد می رفت،  و جاده دیگری به قرقیسیا در جنوب باختری موصل بر ساحل فرات.  از آمد نیز جاده هایی بود،  که بیشتر برای استحکامات و قلعه های نظامی در مقابل روم  بهره برداری می شد.  ادامه دارد و در اینجا باز نویسی می شود.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  کوه های ایران

   کلیک کنید:  خلیج فارس

   کلیک کنید:  دریای خزر

   کلیک کنید:  شهرهای ایران

   کلیک کنید:  بخشش طبیعت

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

موج سوم و موج نو

   موج های نو

   پیش گفتار

      اگر این وب به مردم کمک کند،  که به  چیزها،  به گونه ای متفاوت بنگرند،  و شروع به تفکر سنت گریز موج سوم نمایند،  و یا سعی کنند دنیای خود را بدان گونه که فکر میکنند،  باید شکل دهند،  و یا اگر تاثیرش فقط این باشد که واکنشی ناظر بر تعجب ایجاد کند،  مانند زمانی که بگویند:  آه، پس قضیه به این صورته،   و همچنین در تکثیر این مطالب بکوشند و یا سفارش خواندن وبلاگ را به دوستانشان بکنند،   وبلاگ به اهداف خود رسیده است.

   موج های سوم و چهارم

      بشر تاکنون دو موج عظیم تحول را از سر گذرانده است،  که هر یک به مقیاس وسیعی باعث محو فرهنگها و یا تمدنهای پیشین شده و شیوه ای نو از زندگی را جایگزین قبلی کرده که از نظر پیشینیان محال مینمود.    تحول انقلاب کشاورزی تحقق نخستین موج بود که هزاران سال طول کشید،  در حالی که تحقق موج دوم،  ظهور تمدن صنعتی،  فقط  300  سال بطول انجامید.  ولی امروز تاریخ از این هم پرشتاب تر پیش میرود و چه بسا که، موج سوم، که از اواخر قرن  20  شروع شده طی چند دهه سپری شود و خود را به آغاز موج چهارم  یا  موج آینده برساند،  همان موجی که بر جامعه بشر گسترده خواهد شد و با وقوع انقلاب "فقط دانش"،  دیگر نخواهد گذارد که انسانها بر اساس تمدن موج دومی یعنی عقیده های بسته و غیر نو آور و هم شکلی و یکنواختی و دیوان سالاری و اقتصاد مبتنی بر نیروی عضلانی و خط مونتاژ شکل بگیرد و پیش رود.  موج سوم که اینک در آن هستیم همراه با دگرگونی اقتصادی کشورها دخالت های فرهنگی و اقتصادی و متعاقب آن سیاسی دیگر کشورها را در پی دارد،  که باعث برخورد های شدید تا جا افتادن کامل موج سوم  میشود.  آنچه باعث نا پیوستگی  موج دوم به سوم  میشود،  ترکیب تکنولوژی و اقتصادیات تغییر یابنده،  بخصوص تکنولوژی اطلاعات و زیستی و اقتصادیات همراه با آنهاست.  این عوامل به اتفاق یکدیگر جهان را به مکانی متفاوت تبدیل خواهد کرد.

     دانش و تکنولوژی اطلاعات،  قدرت پردازش کننده کامپیوتر را با امواج کوتاه،  ماهواره ها و کابلهای فیبر نوری ارتباطات راه دور ترکیب میکند،  و این تکنولوژی با سرعت به آینده ای نو میجهد.  یک مهم دیگری که موج سوم همراه دارد رشته جدید، تکنولوژی زیستی، است،  که بر اثر تفسیر  DNA  یعنی رمز ژنتیکی موجود در کانون حیات،  شکل گرفته است.  طول عمر آن به عنوان یک صنعت و یک علم فقط یک نسل است،  و در حال حاضر،  مهندسی ژنتیکی  نامیده میشود،  که با پدید آوردن انواع جدید از غلات پرمحصول و انگشت نگاری و ثبت کلیه امکانات به طریقه ژنتیکی،  تاثیر خود را در زندگی روزمره انسانها نشان میدهد.  نانو تکنولوژی هم پدیدها و دریچه های جدیدی می گشاید و بشر را از حجم عظیم تولید و مصرف رها می کند.  این سه رشته تکنولوژیکی با چنان سرعتی گسترش میابند که نتایج حاصل از آنها غیر قابل پیش بینی است،  که قبل از  موج جدید  بخش هایی از زندگی ما را بشدت در علم و آینده تغییر خواهد داد.   تکنولوژی و دانش های دیگر مهمی هم هستند که در موج سوم باعث تغییرات کلی در زندگی میشود،  مانند تلفن سیار و امکانات همراهش، و بسیاری دیگر از علوم و وسایل.  چند موضوع و چیز را نام ببرید که بیست سال پیش وجود نداشتند، و زندگی روزمره ما به آنها بستگی دارد، مانند کارت هوشمند.

     ملزوم موج سوم در تمدن نو، تغییر ناپیوسته میباشد، که مستلزم اندیشیدن ناپیوسته است،  در این گام نو قرار است، شیوه تازه انجام امور با شیوه های قدیم فرق داشته باشد،  و این فرق صرفاً محصول پیشرفت شیوه های قدیم نباشد،  در آن صورت نیازمند آن خواهیم بود که به همه چیز به شیوه های تازه نگاه کنیم و روشی تازه و دگرگون داشته باشیم.  واژه ها پدید آمده حقیقتاً نشانه اندیشه تازه است.  تعجب آور نیست که اندیشه واژگون ناپیوسته هیچگاه مورد پسند حامیان پیوستگی و حفظ وضع موجود موج دومی نبوده است.  تمدنی جدید در زندگی ما سر بر آورده که کور دلان در همه جا سعی در سرکوب آن دارند،  انوش راوید به افشای آنها می پردازد و گویای موج نو می باشد.  این تمدن جدید اشکال جدید خانواده و شیوه های دگرگون شده کار و عشق و امرار معاش و اقتصاد نو و تعارضات سیاسی جدید و فراتر از همه اینها آگاهی تغییر شکل یافته همراه دارد.  در قرن  21  انسان هایی واقعاً صاحب نفوذ و ارزشمند خواهند بود که بتوانند با خلاقیت،  گامی در تغییر اندیشه ها و ایجاد بینش های نو با روشی اصولی ناپیوسته بدهند،  تا شیوه تفکر بشر در جبهه موج جدید تغییر کند و کاملاً علمی گردد.   شیوه های جدید اندیشیدن در باره چیزهای آشنا میتوانند نیروهای تازه را آزاد کند و انواع مختلف امور روزمره را براحتی میسر سازد.

      در تفکر واژگون نیازی نیست به بزرگی اینشتین و یا مارکس اندیشید بلکه میتوان به چیزهای آشنا تر که در اطرافمان هستند پرداخت.  میتوان با خلاقیت هر کار کوچکی را برای فرهنگ یاد گیری بکار برد و با این اندیشه جدید موج سومی با آن برخورد کرد.   مثلاً:  وقتی به اداره ای میرویم باید از آنها بخواهیم و پا فشاری کنیم که امورشان را مدرن نمایند و مردم را به مثابه دارایی خود ندانند،  و با بر خورد خلاق موج سومی طرح های نو را به آنها گوشزده کنیم.  در خرید مشوق فروشگاه هایی باشیم که اصول تمدن جدید را دارند و آنهایی که نمیدانند کارت خوان و صندوق هوشمند چیست با ابتکار به آنها آموزش دهیم.  در معاشرت روزمره به دوستان خود از واژگون اندیشیدن و تغییرات ناپیوسته و موج سوم بگوییم.  در واقع تعارض بین گروه بندیهای موج قبلی با موج سومی،  اساسی ترین تنش اجتماعی و سیاسی است که به جامعه امروز ما راه یافته است.  روان درمانگران و رهبران فرقه ها و فالگیران و ساحره ها بازار گرمی دارند و مردمی که توانایی درک عبور امواج و تغییر ناپیوسته را ندارند بی هدف برای مدواهای گوناگون سرگردان و دست به دامان آنها هستند،  و یا افرادی با این اعتقاد که واقعیت چیزی پوچ و جنون آمیز یا بی معنی است،  به انزوای بیمار گونه پناه میبرند.  رویداد های کنونی جهان مسیر طبیعی خود را طی میکند و ما باید بتوانیم تغییرات سریع ناپیوسته و موج سوم را از تاریخ کاملاً علمی بشناسیم و بدیگران فرا دهیم.  چند رمال و فالگیر بجای مانده از موج اول در اطراف خود میشناسید؟ 

      رویا رویی بین صاحبان منافع موج دومی نظیر سرمایه داری سنتی و فرقه های تاریخی و مردم روشنفکر موج سومی در تمام زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بر قرار است.  در کشورهای پیشرفته این رویا رویی خیلی سریع بنفع تغییرات ناپیوسته موج سوم در جریان است،  ولی در کشورهای عقب افتاده این جبهه براثر جبر زمان دارد خودش را تحمیل میکند.  اکنون که تمدن جدید خودش را به ما می نمایاند،  آیا به معنی آزادی از قید و بند و فقر و امپریالیست نو می باشد.  برای پاسخ به این پرسش و رسیدن به نتیجه دلخواه است که باید اولویتها را دسته بندی کنیم و خط مشی های معقولی و ابزاری برای تسلط بر روند تحول در زندگیمان در پیش گیریم.  یکی از این ابزارها سازمانهای شبدری است،  شبدر چند پره در یک شاخه و چند شاخه در یک تنه قرار دارد که هر پره میتواند برنامه ای جدا باشد و در نهایت همه باهم هستند.  سازمان شبدری واژه ای تازه و خلاق است که باید با تخیل تازه به آن نگریست،  و در آن با خلاقیت علمی مفاهیم جدید پدید آورد،  و با این مفاهیم جدید هر روز بینش تازه ای نسبت به عرصه مورد نظر ایجاد کرد.

     تخیل تازه ای که با واژگانی تازه مشخص شده باشد، بسیار مهم است و براحتی میتواند بر اجتماع تاثیر سازنده بگذارد.  اما برای استفاده از این ابزار باید بتوانیم تحولات ناشی از تداوم تمدن صنعتی گذشته را از تحولاتی که باعث تسهیل ظهور تمدن جدید میشود،  به وضوح تشخیص دهیم.  در یک کلام،  باید کهنه و نو را،  یعنی نظام صنعتی  موج دوم  را از تمدن با تغییرات ناپیوسته موج سوم را که آینده ما ست درک کرد.  در این تمدن جدید هیچ امکان غیر منتظره را نباید از نظر دور داشت.  بنابراین در این سازمان های شبدری باید تفکر واژگون داشت،  و به کار و زندگی و درآمد و رفاه و ازدواج و مهارتها و برنامه های آموزشی و حمل و نقل و سن و سال مدیران و غیر و غیره  با دیدی دگرگونه و نو نگریست.  زمانه اندیشیدن به رویا های تازه است،  اندیشیدن به پنجره هایی که گشوده میشوند حتی اگر بعضی درها بسته میشوند.  نباید اسیر و دربند شده وارد آینده شویم،  باید به اطراف خود نگاه کنیم واقعیتهای تغییر یافته را با راهنمایی این مجموعه وب و امثال آن آگاهانه بدانیم تا بتوانیم قاطعانه و با آرزوهای واقعی وارد تمدن نو شویم.  آیا شما برای ورود به جهان نو راهی میشناسید؟ 

       تمدن صنعتی به پایان خود رسیده است،  چون تحولات عظیم جامعه بدون تعارض و برخورد قابل تحقق نیست،  بنابر این تشبیه تغییرات تاریخ تمدن به  امواج دگرگونی،  روشنگرانه تر از سخن گفتن درباره گذر به  پسا مدرنیسم  است.  هر موجی پویاست و تلاطم امواج جریان های متقاطع توانمندی را آزاد میکنند.  با تلاطم امواج در طول تاریخ،  کل تمدنها با یکدیگر بشدت برخورد میکنند.  و در پرتو همین امر است که بخش اعظم آنچه در جهان امروز بی معنا و تصادفی به نظر میرسد مفهوم پیدا میکند.  مردم خیلی دیر آگاه شدند که تمدن صنعتی به پایان خود نزدیک میشود،  بویژه با تغییرات ناپیوسته این قرن بسیاری معـنای آنرا متوجه نشده اند و میپندارند این تغییر قربانی کردن چیزهای آشنای خوشایند آنهاست.  برای این عده جای تاسف است که ایستاده اند ولی زمین تمدن نو زیر پای آنها حرکت میکند و تکان میخورد،  درک این تمدن برای همگان ضروریست،  این تغییرات باعث یادگیری و رشد میشود هر چند که گاهی بدون دردسر نیست،  می توان از کارگاه فکر سازی کمک گرفت.

      مقالات انوش راوید برای راهنمایی شناخت و ورود به دنیای جدید و سرزمین ناشناخته آینده است و در ادامه اندرز هایی برای عزیزان دارد.  حتی امروزه هم شمار زیادی از مردم درست مانند اجدادشان در قرنها پیش با خاک و آسمان سرسخت و تسلیم ناپذیر دست و پنجه نرم میکنند و دایره ای زندگی میکنند و میمیرند.  ولی در دنیای قرن سنت گریزی هیچ قطعیتی وجود ندارد و هر آن یک مطلب و کار علمی مسائل قبلی را دگرگون میکند،   قرن جدید 21 عصر فرصتها برای افرادی است که این مقالات را پی گیری نمایند و یاد بگیرند که با دانایی قرن 21 فکر کنند.  تمدن جدید با خروش و غریو دارد جای خودش را در تاریخ محکم میکند ولی در هر قدم با مقاومتی بی رحمانه مواجه گردیده است.  زیرا آدمهای قبلی میپندارند که تمدن جدید همه چیز را نابود میکند اقتصاد و اخلاقیات و خانواده و دین و فرهنگ و معرفت و غیره و غیره را از بین میبرد.  آنها نمیدانند که تکنولوژی نو بهترین روشها را می آورد،  باید تلاش کنیم تا روشی خوب برای آیندهای خوب بسازیم.

    در هر کشوری که صنعتی شد میان گروه های صنعتی و تجاری موج دوم با زمینداران و فئودالها جنگ های تلخ و غالبا خونین در گرفت،  و جمعیت وسیعی از دهقانان شدند کارگر کارخانه های شهرهای بزرگ تازه موج دومی.  اما عظیم ترین و خونبار ترین جنگ های عصر صنعتی،  جنگ های درون صنعتی بود.  در این جنگها یعنی جنگ اول و دوم جهانی کشورهای موج دومی برای تقسیم استعماری بخش بزرگی از جهان که هنوز موج اولی بودند،  به این دو جنگ خونین پرداختند.  در عصر صنعتی جهان به دو بخش کشور های موج اولی و موج دومی تقسیم شد.   اما امروز صف آرایی تمدنهای جهانی شکل دیگری بخود گرفته است،  ما با شتاب تمام به سوی ساختاری کاملاً متفاوت از قدرت در حرکتیم که جهانی را ایجاد میکند که به دو نیمه نیست،  بلکه به وضوح میان سه تمدن متضاد و رقیب تقسیم شده است:  نماد نخستین تمدن هنوز کج بیل است،  نماد دومین تمدن خط مونتاژ،  و نماد سومین تمدن کامپیوتر.  که به سرعت بخش تند رشد موج سومی دارد بدون جنگ های موجی بر دومی و دومی بر اولی غالب میشوند،  و شکل نیروها در تمام زمینه ها کاملاً در حال تغییر است.

    در آغاز قرن 21  در دنیای صنعتی،  کمتر  از نصف نیروی کار در سازمانهای مختلف مشاغل تمام وقت بنظر مناسب دارند،  ولی افرادی که باقی میمانند همه بیکار نخواهند و بیشتر این افراد کارکنان سازمانهای شبدری و یا مسقل در بخش مشاغل مربوط به موج سوم خواهند بود.  در قرن سنت گریزی دیگر فکر کردن به کار و استخدام تمام وقت معنایی ندارد،  تغییر پیوسته به تغییر ناپیوسته تبدیل میشود و دیدگاه ما از کار و شغـل و پست،  واژگون میگردد.  دلیل این دگرگونی پیدایش و رشد سازمانهای شبدری جدید است،  شکل سازمان شبدری بر مرکزیت مدیر یا مدیران در پره های مختلف یک شاخه و خدمه در اطراف پره ها میباشد،  کارفرمایان و پیمانکاران و خدماتی ها  بصورت مستقل ولی وابسته بهم در یک شاخه قرار دارند.  و بعلت داشتن بینش موج سومی و همچنین رقابت،  این نیروها در جهت کیفیت کار و دانش و تکامل خود در حرکتند.  باید با دید دمکرات ـ فدرال به این سازمان شبدری اندیشید و با خلاقیت و در نوع کارمان طرحی عالی ارایه دهیم.  چند سازمان شبدری فدرال میشناسید؟

   نیاز های موج های جدید

     با یکی از اساتید ادبیات و ایران شناسی عزیز گپی داشتم،  مطالب بسیار جالبی برای گفتن داشت،  به او گفتم چرا این مطالب را در وبی قرار نمی دهی.  او و امثال که هر کدام چندین جلد کتاب قابل توجه نوشته اند و احتمالاً به چاپ های چندم هم رسانده اند،  باید وب هم داشته باشند تا جوانان عزیز ایران بزرگ در سراسر گیتی بتوانند با آنها تبادل نظرات داشته و هر کس به فراخور دانش خود نقدی بگوید، و حاشیه نویس انجام شود.  در این قرن که بورژوازی امپریالیستی همه چیز جهان را در کنترل دارد،  از اینترنت و نشر و گسترش،  وظیفه همه بزرگان علم و ادب ایران است که با آینده بینی مبانی مشی پراتیک اجتماعی را در نظر داشته باشند و انتظارات و خواسته های امروزی را درک کنند.  بسنده کردن به شیو های کار گذشته،  جدایی مطلق با طیف مبتکر جامعه را در پی خواهد داشت و ضرورتاً عدم سواد آنها را می رساند،  زیرا نمی توانند به مطالبات جامعه پاسخ دهند.

     سئوالی که امروزه مطرح است،  چرا بسیاری از اساتید عزیز ایرانی نمی توانند و یا نمی خواهند وبلاگی و سایتی داشته باشند و اکثراً می گویند:  خطر ناک است یا بلد نیستیم،  وقت نداریم و بهانه های دیگر که در واقع غیر قابل توجیه می باشد، بدعت گذاری شده است.  البته این اندیشه با دید جوانان شاداب موج نو ایران همخوانی ندارد و نا برابری در سواد می مانند،  و منجر به نوعی سرکوب فرهنگی بی نتیجه می شود.  در کتابها، دانش و اطلاعات که تا اندازه ای تاریخ گذشته هستند قرار دارد،  به واقعی و درست بودن آنها کاری نیست،  چیزی که مهم است در کتاب نمی توان ایده پردازی نوین کرد زیرا فضای موج نو می خواهد که هر لحظه به جلو می رود و تغییر می کند.  در کتاب نمی توان تحلیل خوب نوشت چون با هر تحولی و کشفی یا مطلبی اوضاع دگرگون می شود،  این ها فقط در وب سازمان می یابد،  تحلیل در کتاب یکبار است و نقدی بر آن و بررسی جدید در کار نخواهد بود،  بدین ترتیب درک و قابلیتی از قرن سنت گریزی هم نیست.

    عزیزان اساتید قدیمی پسند،  بیایید دنیای دیجیتال را پر از دانش نمایید و پویایی نوینی به جامعه بدهید،  تاریخ و فرهنگ یادگیری را سویی دیگر داده و دانایی قرن 21 را در تمام ایران بزرگ حاکم نمایید.  چاپ کتاب بعنوان مرجع توجیه اقتصادی و علمی دارد،  دانشی و اطلاعاتی که در کتابها می باشد با هر کشف و جهشی که امروزه سرعت دارد،  یا تحلیل و خلاقیتی،  باید به یکباره بخشی از آن را دور ریخت،  مانند فضا پیمایی که در راه مأموریتش آنچه که از کیهان منتشر می کند کاملاً متفاوت از دانسته های گذشته می باشد و دانسته های قبلی سریعاً دگرگون می گردد.  در قرن نو نباید مانند ما قبل از قرن 20 با قرار دادن کتاب در معابر و اتوبوس از مردم خواست مطالعه کنند بلکه باید با افزایش توانایی در موبایل یا همان گوشی های همراه و افزایش مموری یا حافظه آن،  اینترنت پر سرعت، نوت بوک و لب تاب هر شخصی بتواند با توجه به دانش خود در دانایی قرن 21 هر اندازه دانش و پردازش نوین بخواهد انجام دهد.  هر چند مشکات ویژه ای حاکم است ولی با خلاقیت باید به رفع آنها پرداخت و با حفظ دمکراسی و فدرالیسم علمی از مسئولیت سنگین تاریخی شانه خالی نکرد.  عدم توجه به این مهم تکامل رشد ملی جامعه ایران را بخطر می اندازد و دشمنان نو آور با بدست گرفتن تکنولوژی های توانا و اینترنت و ماهواره می توانند خلل هایی بر  قدرت ایرانی ها وارد کنند.

       کارگاه فکر سازی کمک بزرگی است تا اساتید پر مدرک مانده در قرن 19 براحتی وارد جهانی نو شوند و افکار تعدادی از آل فسیل نتوانند به جامعه پویای رشد یابنده ایران تحمیل شود.  خوشبختانه این عده کوچک بی اهمیت توانایی استفاده از اینترنت را ندارند و کاملاً جا مانده وا خورده هستند،  ولی ایکاش می توانستند نقدی به وبلاگهای انوش راوید بنویسند تا بتوان راه کارهایی خاص تر یافت.  با وجود دروغ های بزرگی که در تاریخ ایران جا خوش کرده نیاز جدید در یافتن راه هایی که شیوه کاربردی دمکرات در گفتگو ها را حاصل کند باید در نظر گرفت،  مثلاً عده ای از اساتید زبان فارسی واژه های نو و گفتار و نوشتاری دگرگون می گویند و بکار می برند،  که به نظر من چیزی شبیه بازی با زبان است و هیچ کاربرد اقتصاد نوین ندارد و مسیری بسوی تمدن جدید نمی گشاید.  جوانان پرشور ایرانی می توانند پیشرو در آفرینش جهانی نو باشند که از آمریکای سرمایه داری لجام گسیخته و اروپای پیر چکنم شده در تمام موارد جلو رفته و پرچمدار علوم باشد،  فقط باید آن عده استاد جا مانده را فراموش کرد و یا هدایت شان نمود.  دشمنان با تمام قدرت سعی می کنند ایران بزرگ را در طول تاریخ ضعیف و نیست و نابود شده نشان دهند ولی با تحلیل درست از کار برد دیجیتال و اینترنت می توان مروت توده مردم ایران را گوش زد کرد، که مانند بقیه مردم عادی جهان،  هیچ خصومتی یا انتقامی با یکدیگر ندارند فقط علاقه دارند در کمال معرفت با افکار صحیح پا را جلو کشیده و به پیشرفت های خوبی دست یابند. انوش راوید،  این مقاله باز نویسی و در اینجا پست می شود.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

   کلیک کنید:  مختصر تاریخ جهان

  کلیک کنید:  سازمان آینده بینی

   کلیک کنید:  تاریخ نیک

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

جنگ داخلی اسپانیا

   ماجرا های غمگین و پند آموز جهان

   پیش گفتار

        برای درک بهتر از تاریخ و تاریخ اجتماعی جهت افراد علاقمندان غیر حرفه ای،  دانستن بسیاری از اتفاقات و حوادث تاریخی لازم است،  بدین منظور در وبلاگ گاهی از این موضوعات مهم تاریخی یاد می کنم.  باید واقعیت ها تاریخ و تاریخ اجتماعی را بدور از دروغ های دشمنان دانست،  بدین منظور مطالب مهم را جهت پند آموزی می نویسم.  با دانستن واقعیت های تاریخی می توان به خوبی مراحل رشد و شکوفایی را طی کرد،  افرادی با موقعیت های مهم اگر به جای حقیقت دروغها را بدانند و باور داشته باشند،  صدمات جبران ناپذیری به خود و جامعه وارد می کنند.

  جنگ داخلی اسپانیا

  جمهوری اسپانی منتهی به جنگ داخلی شد

      تا اوایل سال های 1930 اسپانیا کشوری کشاورزی و کم صنعت با بقایای نیرومند فئودالیسم بود،  نظام سلطنتی که از منافع خوانین و مالکان دفاع می کرد،  به یاری دیکتاتوری نظامی پا بر جا بود.  سخت گیری های ارتجاعی بی وقفه نارضایتی مردم را افزایش می داد،  و شرایط انقلابی را در کشور فراهم می کرد.  در آوریل 1931 با فشار های سیاسی سلطنت طرفدار فئودالی سرنگون شد، و حکومتی مرکب از نمایندگان احزاب بورژوازی و سوسیالیستی به حاکمیت رسید.  قانون اساسی جدید 1931 اسپانیا آزادی هایی به دنبال داشت،  اما بهبودی در وضع اقتصادی حاصل نشد،  و حکومت مانند رژیم سابق همچنان در دست طبقات ثروتمند قرار داشت.  مردم می خواستند انقلاب ادامه داشته باشد و به کوچه و بازار و مزرعه و کارخانه برسد،  و سریع تمام نشود تا به کام مالکین گردد. 

     بعد از سقوط آلفونس سیزدهم،  رژیم جمهوری که بدست احزاب معتدل بر پا شده بود،  با تمام تلاش فراوان نتوانستند،  آنرا در سراسر کشور بطوری مستقر نمایند که مورد قبول توده مردم باشد.  نیروهای ارتجاعی وابسته به رژیم گذشته که از گسترش تقاضا های مردم به وحشت افتاده بودند،  می خواستند به هر شکل شده در دولت جدید قدرت داشته باشند.  صحنه پارلمان محل مبارزه احزاب افراطی گردید،  و آنکه بظاهر از رژیم جانب داری می کرد افراطی های جناح چپ بودند،  که در کوچه و بازار از آنان حمایت می شد.  در صورتیکه حریف اصلی رژیم جدید کاتولیک ها بودند،  که در اسپانیا اکثریت داشتند و با رژیمی که از طرف جناح چپ ایجاد شده بود مخالفت می ورزیدند.  لذا جناح چپ با افراطیون چپ جبهه عامیون تشکیل داده و چندی بعد آزادی خواهان نیز،  پس از پیروزی در 1936 به آنان ملحق شدند.  با همه این احوال آنچه که مشاهده می شد،  توسعه تروریسم بود،  و نیز هر یک از دسته های جبهه می کوشیدند به نفع خود پیش روند،  بدون اینکه هم آهنگی و هدف صریح و معینی از مجموع آنها مشهود باشد.  این قضیه یکبار دیگر به ثبوت رساند که انهدام یک رژیم به مراتب آسانتر از پایدار نمودن رژیم جدید است. 

      یکی از برخورد های مهم مردم با نیروهای ارتجاعی اکتبر 1334 در منطقه صنایع معدنی آستوریاس اتفاق افتاد،  در اینجا مردم بر خلاف ولایات دیگر کشور جبهه واحدی تشکیل دادند،  کمیته های انقلابی ایجاد کردند و ارتش بیست هزار نفری سازمان دادند.  حکومت لژیون خارجی و واحد های مراکش را به مقابله با شورشیان حرکت داد،  مردم مقاومت کردند،  اما عدم یکپارچگی و نداشتن برنامه روشن و سازماندهی لازم،  قیام شکست خورد. ولی این نبرد باعث ایجاد جبهه واحد ضد فاشیستی از سوی نیرو های دمکرات گردید،  که نتیجه آن قرار داد 15 ژانویه 1936 برای تشکیل جبهه خلق بود.  

      جمهوری اسپانیا جبهه عامیون قادر نبود برای خود رژیم پارلمانی درست و خوبی فراهم سازد،  بنظر می رسید رژیم پارلمانی چند بار که در مشروطیت آزمایش شده بود،  بهتر اداره می شد.  ولی اینک در جمهوری جدید نمی تواند خوب کار کند،  زیرا اقلیت حادثه جوئی که بازار تروریسم را رایج ساخته بود مانع می شود. احزاب ضد سرمایه داری و کمونی در بین ساکنین ایالات جنوبی کشور که در نهایت فقر و بدبختی زندگی می کردند،  عناصر مستعدی یافته بود،  ولی اکثراً افراطی بودند.  ریشه این انحطاط اجتماعی که مخصوصاً در جنوب بود،  از زمانی شروع شد که اسپانیولی ها در قرون  16 و 17 مالکین بزرگ مور ، باز ماندگان حکومت های اسلامی تاریخی و از ساکنان افریقای شمالی را از کشور اخراج کرده بودند.  اسپانیا ییها نتوانسته از اراضی و املاک بزرگی که مورها آباد کرده استفاده برند،  و تقسیم آن املاک به رعایای اسپانیا نه تنها سبب بایر ماندن زمین و خراب شدن آبادانی های سابق شد،  بلکه مردم نیز در ورطه فقر و بیچارگی تا به قرن 20 زندگی کردند.  شبکه های ارتباطی و آبرسانی،  مزارع آباد و شهر های پر برکت هم رو به خرابی و زوال رفته بود،  بنا بر این ایالات جنوبی را مستعد نفوذ عوامل افراطی دینی و مسلکی کرده بود.  یکبار دیگر در اوایل قرن 20 بازار تروریست های مختلف اعم از سفید و قرمز بشدت رواج یافته بود،  و جنگ خونین و دامنه دار داخلی آغاز شد،  و ضربه بر پیکر مجروح مردم و کشور شد.

    فرانکو خود را رئیس کشور اعلام نمود

      قتل کالوو سوتلو رئیس جناح راست در 17 ژوئیه،  سبب شد که پادگان و سربازان در مراکش اسپانیا قیام نمایند،  فرانکو با اسلحه فراوانی که از آلمان و ایتالیا وارد نموده بود،  و از مدتی قبل شورش را پیش بینی کرده بود،  به عزم تسخیر کشور در راس سربازان شورشی حرکت کرد.  فرانکو با کمک نیروی های نظامی بویژه هوایی آلمان فاشیست،  به سهولت بر غالب شهر های جنوبی مسلط شد.  ولی مادرید و بارسلون در دست جبهه عامیون باقی ماند.  کمونیستها و عامیون اسلحه فراوانی بین مردم و انقلابیون پخش کردند،  و در این ضمن زد و خورد های محلی بین آنها و بورژوازی و اصحاب کلیسا و مالکین اتفاق افتاد.  که باعث قتل و کشتار های بی رویه و غیر قانونی گردید.  بعض از طبقات اجتماعی مانند مشروطه خواهان، کاتولیکها و احزاب راست کم جمعیت که وضع را بدین منوال دیدند،  خواهی نخواهی از نهضت فرانکو استقبال نمودند.  دسته های میلیس به تقلید از فاشیستها  به عنوان فالانژ توسط پسر پریمودو ریورا تشکیل یافت،  ولی خود او در ماه نوامبر به دست کمونیستها افتاد و تیرباران شد. 

      ناسیونالیستها به اتکای دسته های نظامی مور که از مراکش وارد شده بودند،  در شمال و مناطق آراگون، ناوارا، و گالیس پیروزی بدست آوردند،  و تالامانک را به عنوان مرکز و تکیه گاه خویش انتخاب نمودند.  در جنوب نیز شهرهای سویل و غرناطه به دست ملیون افتاد،  در کوردو شاعر مردمی و چپ کارسیا لوکا بدست فاشیستها کشته شد.  در ماه اوت فاشیستها بر شهر باداژوز مسلط شده و از همانجا بود که تصفیه مخوف و دامنه داری آغاز گردید،  مرکز دولت از مادرید به بارسلون انتقال داده شد.  منظره جنگ داخلی هر روز هولناک ر و فجیع تر می شد،  طرفین با سلحشوری تمام ولی با سفّاکی و بیرحمی و شقاوت بی مانند به جان یکدیگر افتاده وحشیانه می کشتند و می سوزاندند.  در ماه سپتامبر هشتصد کاوه که از شهر القصر دفاع نموده بودند آزاد شدند.

      بالاخره در اول اکتبر مجمعی در بورگوس تشکیل یافته و فرانکو را به عنوان رئیس کشور اسپانیا انتخاب نمود.  فرانکو به کمک آلمان و ایتالیا کوشید که ظلم جدیدی منطبق بر اساس دیکتاتوری در سراسر کشور برقرار سازد.  در واقع زمام عملیات فالانژها در دست موسولینی بود،  و برلن پشت سر او متابعت می کرد. موسولینی صحنه اسپانیا را به عنوان نمونه میدان مبارزه فاشیست در تمام اروپا برگزیده و هدف او این بود،  که چون در اسپانیا کمونیستها را سرکوب کرد،  در سایر ممالک اروپا که طرفداران این مرام نفوذی دارند،  دست و پنجه نرم کند.  به عبارت آخر موسولینی همان روش را علیه کمونیستها انتخاب کرد که در قرن نوزدهم مترنیخ صدر اعظم اطریش در مبارزه علیه افکار آزادی خواهی در اروپا پیش گرفته بود.

   سقوط جمهوری و استقرار دیکتاتوری فاشیستی

     اسپانیای جمهوری خواه در یک مبارزه نا برابر درگیر بود،  برتری نیرو از آن  دشمنان بود،  ناوگان های جنگی ایتالیا و آلمان جمهوری را از طریق دریا محاصره کرده بودند،  فرانسه مرز های خود را به روی اسپانیا بسته بود.  در دسامبر 1936 هواداران فرانکو و مداخله گران یورش عظیمی را به کاتالونیا آغاز کردند،  در فوریه 1939 آن جا را اشغال نمودند،  انگلیس و فرانسه از حکومت نگرین می خواستند که مقاومت علیه فاشیسم را متوقف سازد.  در 27 فوریه آنان مناسبات دیپلماتیک خود را با جمهوری اسپانیا قطع و رژیم فرانکو را به رسمیت شناختند.  در 1936 که شهر مادرید از سوی چهار ستون ارتش فرانکو مورد هجوم قرار داشت ژنرال فاشیست مولا اعلام کرده بود که شهر به یاری ستون پنجم تسخیر خواهد شد. به این ترتیب او وجود جاسوسان و مزدوران فرانکو را در پایتخت گوشزد می کرد،  هر چند این نیت در اوایل جنگ عملی نشد،  اما در مراحل آخر آن ستون پنجم علیه جمهوری وارد عمل شد.

      در 5 مارس 2939 تسلیم طلبان در مادرید دست به شورش زدند،  آنها برای اینکه راه نظامیان فاشیست را به پایتخت باز کنند،  کودتایی موسوم به کودتای دفاعی به راه انداختند.  تا اول آوریل 1939 تمام اراضی کشور به زیر حاکمیت فرانک در آمد،  پس از 22.5 ماه مبارزه و جنگ های خشن و قهرمانانه جمهوری اسپانیا سقوط کرد.  علت اصلی شکست آن مداخله های نظامی و غیر نظامی ایتالیا و آلمان و سکوت انگلیس و فرانسه بود،  که بدون این سیاستها فرانکو نمی توانست پیروز شود.  سیاست عدم مداخله انگلیس و فرانسه و ایالات متحده آمریکا که از پیروز مردم یک کشور حتی در اروپا می ترسیدند، امکان دریافت سلاح و یاری های مختلف از خارج را برای جمهوری از بین برده بود.

   آیا جنگ داخلی کشور دیگری را می دانید؟

     آسیای بزرگ

     ژاپنیها بعد از بدست آوردن موفقیت های صنعتی و اشغال نظامی کشور های آسیای،  از فوریه 1942 شورای آسیای بزرگ مرکب از برگزیدگان بورژوازی امپریالیستی،  روسای بزرگ صنایع،  مخصوصاً تراست های بزرگ تشکیل دادند.  این شورا برنامه سیاسی و اقتصادی آسیای بزرگ را تدوین کرد،  به موجب این سیاست ژاپن بایستی یگانه مرکز صنعتی قاره آسیا باقی بماند.  سیاست اقتصادی سایر کشورها باید با منافع ژاپنی ها مطابقت داده شود،  یعنی باید مواد خام آذوقه و احتمالاً کارگر را به قیمت مناسبی تسلیم نمایند.  بدین قرار ژاپنی ها نیز همان برنامه اقتصادی آلمانها را در آسیا بدست گرفتند.  به محض تنظیم این برنامه ده ها هزار کارمند ژاپنی به نواحی آسیای شرقی و جنوب شرقی اعزام شدند،  تا سازمان هایی که مورد نظر توکیو بود بر پا سازند.  ضمناً مدارس مخصوص ایجاد شد،  تا افراد را به عنوان کارمندان آتیه جهت اداره امور آسیای بزرگ تربیت نمایند.

      اما اصول اقتصادی این تشکیلات وسیع بر روش آمرانه و انحصار مستقر بود،  می بایست به کمک دستمزد ارزان که دیگران برای ژاپن تأمین می کردند،  تولیدات و محصولات صنعتی به قیمت ارزان در بازار های دنیا جاری شود.  سپتامبر 1942 یک وزارت آسیای بزرگ تأسیس شد،  در کنار نقشه اقتصادی یک نقشه سیاسی نیز بوجود آمد،  که در نظر داشت یک نوع آزادی کم رنگ به سرزمین ها بدهد.  البته آن جاهایی که ثروتمند بودند و از نظر کانی و مواد خام اهمیت داشتند،  مستقیم توسط ژاپن اداره شود.  در عین حال یک سلسله اقدامات و تبلیغات برای آزاد کردن بقیه قاره آسیا از چنگال استعمار انگلیس و آمریکا را شروع کردند.  منجمله  نهضت آزادی هندوستان که توسط ژاپنیها کاملاً حمایت شد،  و اولین گنگره خود را در بانکک پایتخت تایلند تحت حمایت ژاپن افتتاح کرد،  کنگره برمه در 1943 در رانگون با حمایت کامل ژاپن استقلال برمه را اعلام کرد.  در 15 اکتبر استقلال فیلیپین اعلام شد،  و بلافاصله تحت نفوذ ژاپن قرار گرفت،  مالزی بدلیل منابع زرخیز و موقعیت نظامی تحت اشغال کامل ژاپن باقی ماند.  در 5 نوامبر 1943 اولین کنگره آسیای بزرگ در توکیو افتتاح شد،  خود ژاپنیها به عنوان نمایندگان کره که رسماً به ژاپن ملحق شده بود در جلسه شرکت کردند.  از طرف مغولستان، فیلیپین، تایلند، برمه، چین نمایندگانی حضور داشتند،  هندوستان رسماً مشارکت نداشت،  از ممالک اشغالی اندونزی، مالزی، هند و چین و جزایر نمایندگانی حضور نداشتند.

      در کنگره مذکور منشور آسیای بزرگ تدوین شد،  بطور کلی اصول منشور عبارت بود از سیاست و اقتصادی مشترک تحت نظر بورژوازی امپریالیستی ژاپن.  در عین حال هیچ فرد غیر ژاپنی حق نداشت به ژاپنی امر و نهی کند،  بدین ترتیب ریاست و مدیریت کلیه امور آسیا بدست ژاپنیها افتاد،  فقط ژاپنیها در مقام کشیشان و رهبران دینی باقی ماندند.  از کار های جالب و مهم بنا کردن مسجدی در کوبه بود،  در دانشگاه توکیو زبان عربی تعلیم داده شد،  تا بتوانند به غرب آسیا هم نفوذ کنند.  بدین ترتیب ژاپن نه تنها در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی،  محور و مرکز آسیای بزرگ شد،  بلکه در امور معنوی و مذهبی نیز سیادت را بدست گرفت.

   آیا در قرن 21 این سیاست ها با همکاری کامل تمام کشور های نیمه شرقی آسیا تکرار نشده است؟  سهم هر یک از آن کشورها در اجرای این برنامه چه میزان است؟

      در باره هلوکاست،  همه می دانند  واقعیتی وحشتناک ولی با ارقامی دروغی است،  کسی منکر واقعه ای که به شکنجه و کشتار بسیاری از افراد بشر در جنگ دوم جهانی بدست فاشیستها گردید، نیست.  اما بعد از پایان جنگ با سند سازی و دروغ پردازیها ارقام و اعداد این جنایتها را تا حدود یکصد برابر نمودند،  تا بتوانند در ادامه دروغ پردازی های تاریخی مقاصد شوم خود را پیش ببرند.  این ارقام دروغ مانند حمله های،  اسکندر مقدونی، اعراب بیابانی، چنگیز مغول، و غیره می باشد،  با همان نوع منابع مشکوک که در همه زمینه های تاریخی نوشته اند.  کسانی که جنایات هلوکاست را به کمترین اهمیت وجدان بشری سپرده اند،  بقیه انواع کشتار ها و جنایات استعمار و امپریالیسم بطور مستقیم و غیر مستقیم را به حساب نمی آورند.

   تاریخ مهاجر نشینی

      بلافاصله پس از پایان جنگ دوم جهانی دو مسئله بزرگ در ایتالیا مطرح و باعث مزاحمت کلی و عام بود،   حل مشکل افزایش جمعیت که سالانه بیش از 400 هزار نفر بود،  و همچنین اصلاحات کشاورزی در جنوب کشور.  ایتالیا در بین کشور های اروپای غربی بابت رشد جمعیت بیشتر از همه رنج می برد،  سابقاً هر سال عده کثیری بعنوان مهاجر به ایلات متحده یا کشور های آمریکای جنوبی کوچ می کردند.  دولت های ایتالیا در صدد بودند سرزمین های نوینی برای اسکان مازاد موالید خود بیابند.  تا اینکه در سال 1911 سرزمین طرابلس و سیرنائیگ که فقط در بخش های کوچکی از ساحل باشنده داشتند،  اشغال کردند،  زمین های وسیع داخلی آنجا تقریباً بدون باشنده بود.   در تمامی این سرزمین ها فقط  1/1 میلیون نفر میزیستند،  ولی فقط در دوران اقتدار فاشیست ها بود که مستملکات فوق واقعاً ارزش یافت.  آرتش ایتالیا بیش از سه هزار کیلومتر جاده احداث نمود، کشاورزان سیسیلی، ساردنی و جنوب ایتالیا زمین ها را کشاورزی و آماده بهره برداری نمودند.

      ایتالیا ئیها قصد داشتند زمین هایی که سابقاً از طرف رومیان زراعت می شد،  و مسلمانان رها نموده بودند و بایر شده بود،  آباد نمایند.  در اولین مرحله 110 هزار مهاجر به این اراضی فرستاده شدند،  در قلب صحرا چند صد آبادی در مالکیت مهاجرین درآمد،  هر خانواده به اندازه توانایی خود یعنی حدود 40 هکتار را دریافت نمود.  کشت و زرع زمین های بایر مانند رومیان قدیم از باغات زیتون و انگور آغاز شد،  ولی باغات زیتون نتایج به مراتب بهتری بار آوردند.  دولت ساختمان و بناها،  اثاث لازم و دو گاو و یک اسب می داد،  زارع ساکن محل پس از پانزده سال می توانست با پرداخت اقساط سالیانه مالکیت زمین آباد شده را به دست آورد.  ضمن توجه به آرا و عقاید ساکنان محل یک واحد تشکیل می دادند،  به این ترتیب چند مزرعه با یک کلیسا یک مدرسه و یک شرکت تعاونی،  تحت اداره کدخدایی که از طرف دولت منصوب می شد قرار می گرفت.  قیمت این کمپرسوری که از 200 مزرعه و یک مرکز تجاری تشکیل شده بود،  در حدود 150 میلیون لیر قبل از جنگ دوم بود.

      ولی جنگ بسط و توسعه مستعمراتی را متوقف ساخت،  در آن ایام یعنی آغاز جنگ 45 هزار ایتالیایی در این سرزمین ها صاحب ضیاع و عقار شده،  و 2500 فرم تشکیل و جمعاً 60 هزار هکتار آماده شده بود.  بیش از 20 میلیون مو 5 میلیون نهال زیتون و بادام غرس گردید.  اکثر مزارع دارای چاه های ارتزین مراکز برق، روغن کشی و انگور صادراتی شده بودند.  بدین قرار ایتالیا واقعاً در سرزمین لیبی برنامه وسیع احیای کشاورزی را آغاز نموده بود،  وسعت بزرگ سرزمین که بیش از سه برابر فرانسه است،  افق تابان و وسیعی برای آتیه بشمار می رفت.  اگر ده سالی سپری می شد،  یک کشور اروپایی مولد در لیبی بوجود آمده بود،  و بدین طریق بین اروپا و آفریقا شکل دیگر اقتصادی و اجتماعی ایجاد می شد.

      در کشور حبشه چندین ده هزار ایتالیا یی مستقر شدند،  عده کثیری زوجه بومی برای خود انتخاب نموده بودند.  کوچ کردن ایتالیا ئیها در اقتصاد کشور مذکور تأثیر فراوانی داشت،  بندرگاه ماسوآ آباد و به منزله باب تجاری حبشه محسوب بود.  ولی جنگ شالوده همه برنامه ها را بر هم ریخت،  در جلسات سازمان ملل متحد در 1949 بطور قطع کلیه مستحدثات و مستملکات از دست ایتالیا ئیها خارج گردید،  و باز مسئله کثرت جمعیت به نحو غیر قابل حلی باز مطرح شد.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  قاره کهن

   کلیک کنید:  تاریخ جغرافیای ایران

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

انرژی های پاک

   انرژی های نو

   پیش گفتار

      در ادامه مقاله زمین ما لازم دیدم نگاهی هم به انرژی های نو داشته باشم،  مقاله انرژی های نو را گسترش می دهم و سعی می کنم کارگاهی شود جهت آموزش برای چگونگی بهره برداری ساده و عمومی از انرژی های نو.  جهان بسرعت رشد می کند،  و نیاز بشر به انرژی روز افزون می شود،  در قرن سنت گریزی و موج های جدید نوشتم که آینده ای پویا و متفاوت در مقابل داریم،  و باید توانایی های علمی و کاری خود را به میدان بیاوریم.  بدین جهت عزیزانی که می توانند در این راه کمک باشند،  و شیوه های بهره برداری ساده و عمومی از انرژی های نو را می دانند،  خواهشاً بیاد زمین ما باشند،  هر گونه که می پندارند بهتر است،  سبک کاری پیاده نمایند،  تا نتیجه خوبی بگیریم.

    انرژی باد

       تابش نور خورشید،  در عرض های مختلف کره زمین موجب تغییراتی در فشار و دمای هوا شده و باد به وجود می آید.  در مناطق گرمسیر، تابش نور خورشید سبب افزایش حرارت محیط می گردد،  و در مناطق قطبی افت درجه حرارت به وجود می آید.  اتمسفر کره به وسیله چرخش زمین حول محور خود که از قطبین زمین عبور می کند، گرما را از مناطق گرمسیر به مناطق قطبی انتقال می دهد.  در مقیاس جهانی این جریانات اتمسفری به صورت یک عامل مهم انتقال گرما عمل می نماید.  علاوه بر عوامل فوق، عوامل دیگری مانند مشخصات توپوگرافی محل و تغییرات فصلی دما،  توزیع انرژی باد را تغییر می دهند.  برای مثال اختلاف ظرفیت گرمایی بین زمین و آب دریا در ساحل، ایجاد نسیم دریایی می کند،  و در دره ها، و کوهستان ها فرآیند مشابهی منجر به ایجاد باد های محلی می شود.

      انرژی بادی، مانند سایر منابع انرژی تجدید پذیر در نقاط مختلف کره زمین وجود دارد،  این انرژی قبل از انقلاب صنعتی به عنوان یک منبع انرژی مورد استفاده قرار می گرفت،  مانند بادبان کشتی ها و آسیاب بادی.   در طی انقلاب صنعتی سوخت های فسیلی به دلیل فراوانی، ارزانی و به ویژه قابلیت حمل بودن، جای انرژی بادی را گرفت.  بحران نفتی سال 1973 میلادی سبب شد تا دوباره به انرژی بادی فکر کنند،  و با طرح های هر روز نوین تر برق تولید کنند.  در سال های اخیر با نگرش های نو به جهان و مشکلات زیست محیطی و مسئله تغییر آب و هوای کره زمین، به سبب استفاده زیاد از حد انرژی های فسیلی، استفاده از انرژی بادی را افزایش داده است.  از سال 1975 میلادی پیشرفت های زیادی، در زمینه توربین های بادی مولد برق بدست آمده است.  در سال 1980 با اتصال توربین های بادی مولد برق به شبکه، اولین بازار چند مگاواتی انرژی بادی در کالیفرنیا بوجود آمد.  در پایان سال 1990، ظرفیت توربین های بادی مولد برق متصل به شبکه در جهان به حدود،   2000 مگا وات که با تولید سالانه به GWh 3200 رسید،  که تماما ًمربوط به آمریکا و دانمارک بوده است. در این زمان کشورهای هلند، آلمان، انگلستان، ایتالیا و هندوستان برنامه ملی خود را برای استفاده از انرژی بادی آغاز کردند.  به تدریج با پیشرفت فناوری، هزینه تولید انرژی با توربین های بادی کاهش یافته است، با این همه استفاده همه جانبه از سیستم های مولد برق بادی هنوز آغاز نشده است.

      در ایران برای بهره برداری از انرژی باد کارهایی صورت گرفته است،  توربین های باد ایران ساخت شرکت صبا نیرو می باشند،  که تنها کارخانه تولید و مونتاژ کننده تمامی قطعات توربین باد در ایران است،  در منجیل رودبار و بینالود نیشابور تعدادی توربین باد نصب و مورد بهره برداری قرار گرفته است.  این توربین ها به بلندای 40 تا 60 متر می باشند،  هر کدام می توانند 250 تا 660 کیلو وات کهربا تولید نمایند،  و فقط برای بهره برداری در شبکه برق و یا شهرک های صنعتی باشند.  البته هنوز بسیاری از مواد و لوازم لازم آن از خارج و به ویژه کشور دانمارک وارد می شود.  شرکت صبا نیرو وابسته به گرو صنعتی سدید می باشد کارخانه این شرکت در شهرک چاردانگه واقع در ابتدای جاده ساوه می باشد.

      یکی از کار برد های انرژی بادی پمپ کردن آب است،  در دهه 60-1950 که پمپ های موتوری به بازار عرضه شدند،  به سبب کاهش قیمت انرژی های فسیلی، کاهش ناگهانی در مورد استفاده از پمپ های بادی به وجود آمد.  در حال حاضر پمپ های بادی به طور عمده در چین، آفریقای جنوبی، آرژانتین و آمریکا به کار مشغولند.  پمپ های آب بادی به وسیله توربین های پُرپره کلاسیک با دور کم و ترک بالا کار می کنند.  به طور کلی در مورد استفاده از انرژی بادی، تأکید بر توربین های بادی مولد برق برای اتصال به شبکه خواهد بود، زیرا این کاربرد انرژی بادی می تواند، سهم مهمی در تأمین برق مصرفی جهان داشته باشد.  تخمین زده می شود در سال 2020 میلادی سهم انرژی جهان با قدرت مجموع، توربین های بادی GW 180 حدود TWh375 در سال باشد.  در قالب ضرورت های زیست محیطی، این سهم ممکن است در سال 2020 به حدود TWh 900 با قدرت،  مجموع توربین های بادی GW 470 افزایش یابد.  استعداد نهایی انرژی بادی به عنوان یک منبع انرژی دراز مدت،  تقریباً دو برابر مصرف انرژی فعلی جهان تخمین زده می شود.

    ذخیره کردن انرژی

      در مولد های بادی، باید روشی ابداع شود،  که انرژی تولید شده را در فواصلی از زمان که باد نمی وزد ذخیره کند، به عبارت دیگر جریان متغییر باد را به یک منبع ثابت و مداوم انرژی مبدل سازد.  در وضع فعلی، ذخیره کردن انرژی بادی از طریق استفاده از باتری های مخصوصی، که به تعداد زیاد به هم اتصال داده شده اند صورت می گیرد.  روش دیگر این است که نیروی برق تولید شده به وسیله آسیاب بادی،  برای تجزیه آب الکتریکی به دو جزء اکسیژن و هیدروژن و انبار کردن آنها به کار می رود.  مخلوطی از این دو گاز یک منبع انرژی هنگام احتراق است،  که می توان در هر موقع از آن استفاده کرد.  سرانجام ممکن است برق به دست آمده از نیروی باد را در مواقعی که مازاد بر مصرف باشد،  برای گرم کردن آب شوفاژ و یا حمام منازل به کار گرفت.

   انواع توربین های بادی

   * توربین هایی، که دارای روتوری با محور قائم هستند.

   * توربین هایی، که دارای روتوری با محور افقی هستند.

   انتخاب توربین های بادی

    برای انتخاب توربین بادی در یک ناحیه،  لازم است مشخصات باد حداقل برای مدت 5 سال متوالی در دست باشد،  البته داشتن این اطلاعات برای سازنده آن به دلیل سرمایه زیاد راه اندازی مهم است.  برای انتخاب یک توربین بادی باید نکاتی مد نظر باشد،  از جمله،  برآورد مقدماتی قدرت توربین بادی مورد نیاز با دقت کافی، برآورد انرژی مورد نیاز و برآورد نهایی قیمت و نصب آن در محل.

   اجزای اصلی توربین های بادی

      چنانکه می دانیم، هر دو نوع توربین های بادی با محور افقی (HAWT) و توربین های بادی با محور عمودی (VAWT) نوع داریوس، با نیروی برای آیرو دینامیکی به حرکت درآمده و تولید انرژی می کنند. توربین های بادی با محور افقی معمولی ترین واحد هایی هستند که ساخته می شوند.  توربین های بادی با محور عمودی از نوع آسیاب های بادی قدیم برای آرد کردن غلات، اولین بار توسط ایرانیان حدود200 ق.م،  ساخته شده است.  دو نوع توربین های بادی فوق، از قسمت های زیر تشکیل شده است:

1 ، روتور یا قسمت گردان شامل مجموع پره ها، شافت و توپی،

2 ، سیستم محرکه شامل جعبه دنده، ژنراتور برق و مکانیزم ترمز،

3 ، برج نگاهدارنده سیستم موتور،

4 ، سیستم های کنترل و ایمنی،

5 ، سایر قسمت ها شامل اتصال های برقی ، سازه ای و خدماتی،

    امروزه توربین های بادی، با توان kw 500-250 با قطر 35- 25 متر به طور تجاری، در دسترس است، توربین های بادی با محور افقی رو به جهت باد، برای تولید برق اغلب 2 یا 3 پره ای هستند.  توربین های با محور عمودی اغلب با دو پره ساخته می شوند.  پره ها را می توان از فایبر گلاس تقویت شده با پلی استر، چوب چند لایه، آلومینیم یا فولاد ساخت.  پره های از نوع فایبر گلاس تقویت شده با پلی استر سبک بوده، و نیروی وزن کمتری را بر یاتاقان ها وارد می کنند.  پره های چوبی چند لایه، به سبب مقاومت خوب چوب در مقابل خستگی امتحان خوبی داده اند.  بیشتر سازندگان توربین های بادی، با محور عمودی از پره های آلومینیومی تقویت شده استفاده می کنند. 

  انرژی بیو گاز

      امروزه گاز هاي گوناگون و مفيدي براي سوخت، وجود دارند،  كه بيش از سه نوع آن در جهان استفاده مي شود،  که عبارتند از:  گاز مايع (ال.پي.جي) كه مخلوطي از بخش‌ هاي پالايش شده نفت خام از قبيل پروپان، بوتان، پروپيلن و بوتيلن است.  اين گاز به اين دليل كه به آساني به مايع تبديل مي شود، از آن براي سوخت سيلندر استفاده مي شود.  نوع دوم،  گاز طبيعي،  كه از دو منبع عمده منابع گاز مستقل و گاز همراه که حاصل از تفكيك نفت خام است،  تامين مي شود.  نوع سوم،  بيوگاز است كه در این نوشته آنرا بیشتر می نویسم.

      در سال هاي اخير به دليل مشكلات ناشي از وابستگي گسترده به نفت،  و محدوديت منابع تجاري انرژي، به استفاده از بيوگاز بيشتر توجه شده است.  بيوگاز بر اثر واكنش هاي تجزيه اي بي هوازي ميكروارگانيسم هاي زنده،  که در محيط  مواد آلي وجود دارند توليد مي شود.  از اين قبيل محيط ها مي توان به باتلاق ها و مرداب ها اشاره كرد،  و گازي كه در اين محيط ها توليد مي شود،  گاز مرداب معروف است.  دليل نام گذاري اين گاز به بيوگاز اين است، كه بر اثر تجزيه بي هوازي مواد آلي و بيولوژيك به وسيله ميكرو ارگانيسم هاي زنده توليد مي شود.  بيوگاز مخلوطي از سه تركيب به نام هاي متان، دي اكسيد كربن و سولفيد هيدروژن است.  تركيب عمده و قابل اشتعال بيوگاز، متان است كه سهم بيشتر اين گاز يعني 60 تا70 درصد آن را شامل مي شود.  گاز متان، گازي است بي رنگ و بي بو كه اگر يك فوت مكعب آن بسوزد، 252 كيلو كالري انرژي حرارتي توليد مي كند که در قياس با ساير مواد سوختي، رقم قابل توجهي است.  دو تركيب ديگر به ويژه سولفيد هيدروژن كه سهم آن ناچيز است،  و از تركيب هاي سمي هستند.  از مزيت هاي مهم متان به ديگر سوخت ها اين است كه هنگام سوختن، گاز سمي و خطر ناك منو اكسيد كربن توليد نمي كند،  بنابر اين از آن مي توان به عنوان سوخت ايمن و سالم در محيط خانه استفاده كرد.  همان طور كه گفته شد، 60 تا70 درصد بيو گاز را گاز متان تشكيل مي دهد،  اين درصد بالاي متان، بيوگاز را به عنوان منبع عالي و ممتاز انرژي هاي تجديد پذير براي جانشيني گاز طبيعي، و ديگر سوخت هاي فسيلي قرار داده است.

       امروزه از بيوگاز در گرم كردن ديگ هاي بخار كارخانه ها، موتور ژنراتورها براي توليد برق، گرم كردن خانه ها و پخت و پز استفاده مي شود.  استفاده از فناوري توليد بيوگاز در ايران تاکنون کار برد عمومي نيافته است،  و در مرحله آزمايشگاهي است،  در حالي که در کشور هاي اروپاي غربي، جنوب شرقي آسيا و به ويژه چين و هندوستان اين فناوري بسيار قابل توجه است، و اين كشورها با بهره گيري از اين فناوري نياز خود را به سوخت بر طرف كرده اند.  سوئد يكي از بهترين مصرف كنندگان بيوگاز در صنعت حمل و نقل است،  و برنامه ريزي نموده اند تا سال ۲۰۵۰ ميلادي ۴۰ درصد از نياز اين كشور در بخش حمل و نقل از طريق بيوگاز تامين شود.  بر اساس اين گزارش، هزينه توليد بيوگاز در سوئد از توليد بنزين با صرفه تر است،  زيرا توليد يك متر مكعب بيو گاز كه شامل توليد، اصلاح و متراكم سازي است، ۵/۳ تا ۵/۴ كرون سوئد است،  كه اين مقدار، حدود ۷۰ درصد هزينه هاي جاري بنزين در سوئد است.  بررسي ها نشان مي دهد در صورت استفاده از بيوگاز در صنعت حمل و نقل، ميزان آلاينده دي اكسيد كربن، كه سبب افزايش گاز گلخانه اي جهان مي شود،  تا حدود ۶۵ تا ۸۵ درصد كاهش مي يابد.  باكتري هاي ويژه اي واكنش هاي تجزيه اي، و بي هوازي مواد آلي را به منظور توليد بيوگاز انجام مي دهند،  اين گروه باكتري ها قادر به شكستن و تجزيه مواد آلي پيچيده و ساده هستند،  كه سرانجام به توليد بيوگاز منجر مي شود.  اينها از باكتري هاي مزوفيل و تا حدودي گرما دوست هستند،  و در دماي 75 تا 100 درجه فارنهايت مي توانند زندگي كنند.  تحقيقات نشان مي دهد كه بهترين دما براي رشد اين گونه باكتري ها 95 درجه فارنهايت است،  در اين دما باكتري ها بيشترين فعاليت آنزيمي را براي تجزيه موادآلي و توليد بيوگاز دارند.  با توجه به اين موضوع در فصل زمستان كه هوا سرد است،  توليد بيوگاز در مرداب ها و باتلاق ها متوقف مي شود.  از شرايط مطلوب ديگر براي توليد بيوگاز، قليايي بودن (PH=7-8) محيط واكنش است.  تجزيه و تبديل فضولات و مواد گنديده آلي كه مي تواند محصول حيوانات اهلي و يا گياهان باشد، به وسيله باكتري ها در دو مرحله به بيوگاز و بيوماس تبديل مي شود.

     از بيو گاز استفاده هاي فراواني مي توان كرد، و از بيوماس هم به عنوان كود آلي مي توان بهره برد،  در مرحله نخست اين واكنش بيولوژيك، باكتري هاي بي هوازي مواد آلي گنديده را، به اسيد هاي آلي تبديل مي كنند. در مرحله دوم، گروه ديگري از باكتري ها اسيد هاي آلي به وجود آمده را تجزيه مي كنند، كه در نتيجه آن بيوگاز كه بخش عمده آن متان است، توليد مي شود.  در مناطق روستايي، و مجتمع هاي كشاورزي و دامپروري و کشتارگاهی،  براي توليد بيوگاز می توان اقدام به ساخت دستگاه بيوگاز كرد،  كه ساخت آن بسيار آسان و از بخش هاي زير تشكيل شده است:

   تانك تخمير
      تانك تخمير،  بخش اصلي دستگاه بيوگاز است،  معمولاً به شكل استوانه و از جنس آجر و يا بتون ساخته مي شود.  اين تانك را مي توان يا به صورت كامل درون زمين و يا بخشي از آن را در روي زمين ساخت.  مواد زايد آلي پس از ورود به تانك به مدت يك تا دو ماه در آن نگهداري مي شوند.  در طول اين مدت، مواد زايد آلي درشرايط بي هوازي و براثر فعاليت باكتري ها تجزيه مي شوند.  نتيجه اين تجزيه، توليد بيوگاز و مقداري بيوماس است،  كه با تخليه مرتب بيوماس و اضافه كردن مواد زايد جديد در تمام روزهاي سال مي تواند ادامه داشته باشد.

    محفظه گاز

      اين محفظه به صورت سرپوشي شناور يا ثابت،  از جنس فلزي يا بتوني در روي بخش فوقاني تانك تخمير، قرار مي گيرد.  گاز هاي توليدي در تانك تخمير در بخش زير اين سرپوش جمع مي شود،  كه از طريق لوله كشي مي توان آن را به نقطه مصرف انتقال داد.  نكته مهم در باره اين محفظه اين است،  كه از افزايش فشار گاز در اين محفظه جلوگيري شود.  بنابر اين با نصب فشار سنج در اين محفظه مي توان فشار گاز را كنترل كرد. 

      لوله هاي ورودي و خروجي:  هدف از لوله هاي ورودي و خروجي در دستگاه بيوگاز، ورود مواد خام و تخليه بيوماس از تانك تخمير است.  جنس لوله ها را مي توان از نوع پلاستيكي يا بتوني انتخاب كرد.  در مناطق روستايي هر خانوار مي تواند،  به طور انفرادي يك دستگاه بيوگاز داشته باشد، و يا چند خانوار ساكن در كنار هم مي توانند به طور اشتراكي يك دستگاه بيوگاز بسازند.  براساس محاسبات انجام شده،  كود حاصل از سه راس گاو و يا چند راس گوسفند،  پاسخ گوي توليد گاز مصرفي هر خانوار در طول سال است.  كه اين ميزان توليد گاز، حدود 500 ليتر به ازاي هر كيلو گرم فضولات تجزيه شده است.  بهره برداري و نگهداري از دستگاه بيوگاز به مهارت خاصي نياز ندارد، و هركس به راحتي مي تواند از آن استفاده كند.  با توجه به موارد ياد شده، لزوم برنامه ريزي براي گسترش منابع انرژي غير نفتي،  و استفاده از انرژي هاي نو در كشورمان به خوبي احساس مي شود.  با انجام مطالعات و تحقيقات و مشاركت در ساخت دستگاه هاي بيوگاز در مناطق روستايي،  مي توان در مصرف سوخت هاي نفتي به شدت صرفه جويي كرد.  در يك نتيجه گيري كلي استفاده از بيوگاز در زندگي روزمره مي تواند، فايده هاي زير را به دنبال داشته باشد:

  بيوگاز به عنوان يك منبع انرژي محلي و تجديد شونده؛
 
 بهبود وضعيت ايمني صنعتي و خانگي، همچنين سودآور بودن آن؛
 
 بهبود وضعيت كيفيت هوا و كاهش بوهاي نامطبوع؛
 
 كاهش انتشارگاز هاي گلخانه اي دشمن لايه ازون؛
 
 رشد اقتصادي و تضمين منبع انرژي؛
 
جمع آوري مواد زايد و حيواني در يك نقطه و جلوگيري از پراكندگي آنها در محيط اطراف؛
 
استفاده از بيوماس توليدي به عنوان كود سالم و مطمئن در كشاورزي؛

    انرژی خیزآب

   یکی از مهمترین منابع انرژی ایران در تنگه هرمز قرار گرفته است،  با ساخت ماری بزرگ و شناور روی آب،  براحتی می توان از انرژی جزر و مد دریا که در خلیج فارس بسیار با شدت جریان دارد بهره برد.  در گذشته ها و زمان کشتی های بادبانی از این انرژی به خوبی استفاده می شد،  در داستان های تاریخی ایرانی توضیح داده ام.

   انرژی آبشارها

  در کوهستان های ایران آبشار های زیادی وجود دارد،  با نصب توربینی در آنجا می تواند،  به نسبت قدرت آبشار و نیاز کهربا تولید کرد.

  انرژی خورشیدی

    این انرژی بی پایان و سالم ایران بزرگ و قاره کهن می باشد،  که براحتی می توان در بخش های صنعتی و خانگی از آن بهره برد.  البته ما ایرانی ها باید برای کیفیت برگه های خورشیدی بویژه با استفاده از تکنولوژی های نانو بهره برده و تولید آنرا ارزان و سبک نماییم.  ادامه انرژی های نو در اینجا،

    کلیک کنید:  تاریخ آب و آبداری و سد سازی در ایران

    کلیک کنید:  طبیعت و تاریخ

     تصفیه  دو زیستی  فاضلاب برای این تصفیه خانه

          در نیم قرن گذشته فرآیند تصفیه طبیعی فاضلآب توسعه پیدا کرده،  و در شبکه های قابل کنترل تصفیه به کار گرفته شده است.  این فرآیند که به تصفیه در استخر تثبیت لجن موسوم است،  در تمام جهان و با انواع ابتکارات برای شرایط جغرافیایی و شهری و صنعتی حاوی مواد آلی استفاده می شود.  بعضی از سیستم های تصفیه در استخر تثبیت لجن نادرست طراحی شده، که از خود خصوصیات نا مطلوبی نشان میدهند.  با اندکی تغییرات قابلیت خود را بدست می آورند.  عموماً این روش کارایی خوبی نشان داده.  در سی سال گذشته ابداعاتی از انرژی صفر تا کم استفاده شده.  روش هایی موسوم به Accel-o-Fac    و  Aero-Fac   که سرمایه گذاری کم،  مصرف انرژی پایین و هزینه نگهداری اندک داشته،  قادر به عرضه پسآب تصفیه شده بسیار مرغوب هستند.  ظاهراً  بیولوژی این فرآیندها بسیار پیچیده و بغرنج می نماید،  ولی طراحی سیستم نسبتاً صریح و روشن است،  که این باعث هزینه کمتر از دیگر طراحی ها می باشد.  در بیولوژی طبیعی، مواد آلی توسط ارگانیسم زیستی باکتری تجزیه میشود.  که سه مرحله اصلی وابسته به دیگری برای غذا و رشد داردند.  ابتدا با دمای و زمان مشخص، مواد و زرات جامد  فاضلآب توسط باکتری های هوازی وابسته به اکسیژن و مواد آلی محلول در پسآب هضم می شوند.  و مواد آلی محلول آزاد شده و از طریق فعالیت در حوضچه بی هوازی توسط باکتری های نا همجنس دوست (هتروفیلیک) مورد استفاده قرار می گیرند،  و به  co2 و باکتری های جدید تبدیل میشوند.  تنفس هوازی مواد آلی را به مواد سلولی جدید و  co2 تبدیل می کند،  سپس در اختیار فتوسنتز جلبکی قرار می گیرد.  جلبکها که منبع اصلی اکسیژن در سلول فرآورنده هستند،  از طریق فتو سنتز اکسیژن را به شکل محصول پسمانده تولید می کنند،  که این پس از نمک های معدنی و co2  منبع غذایی آنها میشود.  مواد جامد آلی که در کف حوضچه اولیه بی هوازی ته نشین میشوند،  ابتدا از طریق فرآیند تخمیر متان توسط باکتریها بی هوازی و فرآیند تعفن توسط باکتری های طبیعی هضم میشوند.  باکتری های طبیعی که در لایه نازکی درست در بالای ناحیه لجن بی هوازی اقامت دارند،  مواد آلی مرکب تر را به مولکول های ساده تر نوعاً اسید های آلی تبدیل می کنند،  که به عنوان منبع غذایی باکتری های بی هوازی مورد استفاده قرار می گیرند.  اینها نیز اسید های آلی را به  CH , CO2 , NH3 , H2S تبدیل می کنند.  در طرح این تصفیه خانه،  ابتدا فاضلآب توسط کانالی که در آن کلیه مراحل آشغال گیری و دانه های شن و ذرات چربی گیری انجام میشود،  عبور کرده، و بعد از اعمال فوق فاضلآب را توسط پمپ به دو حوضچه هوادهی انتقال داده،  در حوض های هوادهی 2 میلیگرم در لیتر اکسیژن ضروریست،  و 6 تا 8 ساعت و یا بیشتر بطور دائم هوادهی و بر هم زده می شود،  تا توده بیو لوژیکی به حالت تعلیق باقی بماند.  سر ریز مخلوط حوض های هوادهی را به دو حوض ته نشینی قیفی شکل نهایی انتقال داده،  تا توده باکتری جدید در آن ته نشین شود، زمان ماند کلی لازم برای این مرحله 4 تا 6 ساعت است.  آب سر ریز ته نشینی نهایی به قسمت کلر زنی جهت ماند 30 دقیقه ضد عفونی،  و سپس برای مصرف به مزرعه آزولا و نی هدایت می شود.  لجن فعال ته نشینی بنا به نیاز سیستم توسط پمپ قسمت هایی به هوادهی و به تانک هاضم لجن و بستر لجن هدایت میشود.  لجن انتقال داده شده به تانک هاضم لجن که کاملاً بسته میباشد، بعد از زمان ماند مناسب به بستر لجن منتقل میشود،  لجن آن گرفته میشود،  و پسآب باقی مانده ته بستر به ابتدای سیستم منتقل میشود،  تا باکتری های آن جهت بی هوازی استفاده شود.  سر ریز تانک هاضم لجن به هوادهی میریزد.  بیو گاز حاصل شده در تانک هاضم جهت استفاده به مخزن گاز میرود.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

  کلیک کنید:  تمدن آریایی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

شاخآب پارس

     دریای پارس

   بخش دوم،  بخش اول در پست قبلی،

      . . . . ادامه از بخش اول . . .  در سال 1534 میلادی عثمانی ها بغداد را تصرف کردند به تدریج در احسا و به ویژه در قطیف نفوذ پیدا کردند،  پرتغالی ها، در این سال ها که به علت بد رفتاری و اعمال ظلم و ستم خارج از اندازه به ساکنان سواحل خلیج فارس، دشمنان زیادی پیدا کرده بودند،  با رقابت دولت عثمانی روبه رو شدند.  طولی نکشید که در اواخر این قرن کشورهای استعمارگر دیگر اروپا،  از جمله انگلیس و هلند در صدد برآمدند به منابع سرشار کشور های آسیایی دست یابند.  هنگامی که لشکریان به ظاهر شکست ناپذیر اسپانیا و پرتغال در سال 1588 میلادی در هم شکست،  پای بازرگانان انگلیسی و هلندی در اقیانوس هند باز شد.  در سال 1600 تا 1602 میلادی شرکت های انگلیسی و هلندی، هند شرقی بریتانیا و هند شرقی هلند تشکیل گردیدند،  شعبه شرکت انگلیسی هند شرقی در سورات تشکیل شد.  در این زمان شاه عباس، که قبلا حق تجارت را به طور کلی به مسیحیان اعطا کرده بود، طی فرمانی دست کارگزاران شرکت انگلیسی را برای تجارت در خلیج فارس باز گذاشت،  در تمام این اسناد موجود نام خلیج فارس ذکر شده است.  در نتیجه شرکت مذکور فعالیت خود را برای فروش پارچه های پشمی در بندر جاسک گسترش داد،  متعاقبا کشتی های شرکت هند شرقی در سال 1620م در بندر جاسک پرتغالی ها را به سختی شکست دادند.

      در همین زمان به فرمان شاه عباس، امام قلیخان با نمایندگان شرکت انگلیسی به مذاکره پرداخت تا از آنها برای حمله به جزیره قشم و پایان دادن به سلطه پرتغالی ها کمک بگیرد.  نمایندگان شرکت نیز، در میناب با امام قلیخان عهد نامه ای بستند و قرار بر این شد که ایرانی ها از خشکی و انگلیسی ها از دریا به جزیره قشم و هرمز حمله کنند.  بعد از عقد قرارداد، امام قلیخان ابتدا به قشم حمله برد و آنجا را تصرف کرد،  سپس قوای متحدین قلعه هرمز را محاصره و تصرف کردند،  با فتح هرمز 1621 میلادی مهم ترین پناهگاه پرتغالی ها در خلیج فارس، پس از یک قرن، از سلطه پرتغالی ها آزاد شد و پرچم ایران بر بالای قلعه جزیره به اهتزاز درآمد. هلندی ها قبل از وقایع هرمز چندان توجهی به خلیج فارس و بنادر و جزایر آن نداشتند،  آنها تنها به این علت که در هندوستان و جزایر هند شرقی با پرتغالی ها رقابت داشتند، در جنگ هرمز، چند فروند کشتی به کمک ایرانی ها و انگلیس ها فرستادند.  ضمنا سلطه قدیم امرای هرمز، که از چند قرن پیش در هرمز قدیم (میناب فعلی) و هرمز جدید (جزیره فعلی هرمز) و سواحل عمان، گاهی استقلال داشتند،  و زمانی دیگر تحت فرمان حکومت ایران و چندی هم تحت حمایت پرتغال و اسپانیا به سر می بردند، برافتادند. در جنگ ابتدا الله وردی خان خوانین لار را که از هم دستان پرتغالی ها بودند سرکوب کرد،  آن گاه سپاهی را برای تسخیر بحرین مامور کرد.  پرتغالی ها نیز در صدد دفاع از بحرین برآمدند،  الله وردی خان برای کاستن فشار آنها بندر جرون را مورد تعرض قرار داد و با به کار بردن این تدبیر از استیلای مجدد پرتغالی ها بر بحرین جلوگیری کرد و این قسمت اولین نقطه ای از سواحل خلیج فارس بود که پس از یک قرن، از تسلط پرتغالی ها خارج شد و ضمیمه قلمرو صفویه گردید.  از این زمان به بعد، هر چند جزیره هرمز به تصرف ایران درآمد،  اما دیگر رونق بازرگانی سابق خود را باز نیافت.
      در سال‌های پایانی این سده، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها نیز كوشیدند در این منطقه نفوذ پیدا كنند،  با این همه پرتغالی‌ها هم‌ چنان نفوذ خود را داشتند و می‌ كوشیدند بندر بصره را در فرمان خود بگیرند.   شاه عباس بندرعباس را بندر تجارتی خلیج فارس قرار داد و انگلیس ها از جاسک به آن جا منتقل شدند.  اما پرتغالی ها که بارها کوشیدند جزیره هرمز را پس بگیرند،  و توفیق نیافتند سرانجام 1625 میلادی با شاه عباس صلح کردند و از کلیه متصرفات خود چشم پوشیدند.  شاه عباس مایل نبود از دوستی با دولت های پرتغال و اسپانیا صرف نظر کند،  تا در صورت بروز دشمنی با انگلیس ها تنها نباشد، (توجه کنید افکار قبیله ای در مقابل بورژوازی استعماری)،  بنا بر این به پرتغالی ها اجازه داد در بحرین به صید مرواید مشغول شوند و در شمال شرقی بندر لنگه برای خود قلعه و دارالتجاره بنا کنند،  آثار آن باقی است امید است نسبت به حفظ و باز سازی آن بکوشند.  به طور کلی در این موقع بنادر و جزایر خلیج فارس میدان فعالیت های تجارتی و اقتصادی ممالک مختلف اروپایی مانند انگلیس ها، هندی ها، فرانسوی ها و پرتغالی ها شده بود.

  توجه:   مکاتبات دولتی و رسمی تمام دولت ها در این زمان ها نام خلیج فارس ذکر شده است.   از وظایف سازمان های دولتی و دانشگاه ها است که این اسناد تاریخی را بیابند و در اینترنت منتشر کنند،  انتشار اینها بدلایلی از عهده من خارج است، منجمله سرعت پایین اینترنت چلاسر و کامپیوتر قراضه.
      با این همه، بیرون رفتن پرتغالی‌ها راه را برای نفوذ انگلیس و هلند در خلیج ‌فارس هموار كرد،  هلندی‌ها چند بنگاه بازرگانی در برخی بندرها و جزیره ‌های خلیج ‌فارس بر پا كردند و حتی رقیب بازرگانی انگلیسی‌ها شدند.  در آن زمان شركت هند شرقی هلند نفوذ زیادی در جزیره‌های اندونزی داشت و داد و ستد ادویه را در انحصار خود گرفته بود.  هلندی‌ها در زمان شاه‌ عباس دوم توانستند در صادر كردن ابریشم ایران حق مساوی با انگلیس دریافت كنند و در كشمكش با شاه سلیمان صفوی برای دریافت امتیاز های بیش‌تر، برخی جزیره‌ها و بندرهای ساحلی را تا 11 ماه در فرمان خود گرفتند.  ولی از این تاریخ به بعد، شرکت هند شرقی هلند به تدریج در صحنه سیاست خلیج فارس وارد شد و طولی نکشید که برای انگلیس ها در خلیج فارس رقیب خطر ناکی گردید و روز به روز بر قدرت و نفوذش افزوده شد،  تا جایی که در 1626م موافقت شاه عباس اول را برای در اختیار گرفتن تجارت ابریشم جلب کردند.  در زمان سلطنت شاه عباس دوم تجار هلندی از وی خواستند حق آزادی تجارت در خلیج فارس را از انگلیس ها سلب کند و نظر به اینکه این خواسته مورد موافقت شاه عباس قرار نگرفت هلندی ها شدت عمل نشان دادند،  و جزیره قشم را تصرف کردند و شاه عباس دوم ناچار شد به آنها امتیازات بیشتری بدهد.
      در زمان سلطنت شاه سلیمان هلندی ها جزایر و مواضعی را که تصرف کرده بودند،  بعد از مدت یازده ماه، تخلیه کردند و در زمان سلطنت شاه سلطان حسین، به سبب توسعه نفوذ انگلیس ها، همه امتیازات خود را از دست دادند،  و حتی از معامله ابریشم با ایران نیز محروم شدند.  در دوره انحطاط سلسله صفویه تسلط ایران بر خلیج فارس ضعیف شد،  هم چنین بعد از کوتاه شدن دست پرتغالی ها از خلیج فارس،  خوارج صاحب قدرت و اهمیت شدند تا جایی که در دوران امامت سیف بن سلطان،  که با شاه سلطان حسین معاصر بود،  سلطه و تجاوز آنها سر تا سر اقیانوس هند را، از ساحل زنگبار تا هند غربی،  دچار وحشت کرده بود.  در اواخر امامت سیف بن سلطان، خوارج، بحرین را تصرف کردند و هرمز و کیش و قشم را ضمیمه عمان نمودند.  این مقاوت سازمان قبیله ای دینی در مقابل نو آوری،  و جهش منطقه ای خلیج فارس به دو مرحله جلو تر در ساختارهای تاریخی اجتماع بود،  که خود به خود مقاومت مردم را بدنبال داشت،  برای مفهوم شدن این مطلب تمامی وبلاگ انوش راوید را بخوانید.

     در سال‌های پایانی دوره صفوی، به سبب هرج و مرج پس از شورش قندهاری های افغان‌، انگلیسی‌ها از فرصت به وجود آمده بهره گرفتند،  نمایندگان كمپانی هند شرقی بیش از پیش در منطقه‌ خلیج فارس نفوذ پیدا كردند.  در این ایام شاه سلطان حسین برای دفع شر آنها از دولت های انگلیس، هلند و فرانسه یاری خواست ولی درخواست او مورد قبول واقع نگردید،  به ناچار، وی از نایب السلطنه پرتغال که در گوآ اقامت داشت درخواست کمک کرد.  پرتغالی ها هم به کمک برخاستند،  و در 1719 م در بندر کنگ خوارج را در هم شکستند.  بعد از این رویداد، در عمان یک رشته جنگ های داخلی به وجود آمد و در این گیرودار اعراب تابع ایران به نام هوله بحرین را بعد از گذشت ده سال که در تصرف قبیله ای از خوارج بود، از آنها پس گرفتند.  آن‌ها آرام ‌آرام برخی از شیخ‌ های عرب را در جزیره‌ها و سرزمین‌ های ایران در منطقه‌ خلیج فارس به قدرت رساندند و از آن‌ها در برابر ایران پشتیبانی كردند.  مهم ‌ترین آن‌ها گروهی به نام خوارج عمان بود كه بحرین را گرفتند و هرمز، كیش و قشم را بخشی از عمان كردند.   پس از آن، عمان به درگیری ‌های درونی دچار شد و قبیله ‌ای از عرب های ایران به نام آل‌هوله، بحرین را كه نزدیك 10 سال زیر فرمان خوارج بود، گرفتند.  با روی كار آمدن نادرشاه افشار و فروكش كردن هرج و مرج‌های سال‌های پایانی حكومت صفویان، فرصتی دیگر فراهم آمد كه ایرانیان نفوذ خود را بر خلیج فارس بازیابند.  ‌سردار محمد تقی‌ خان توانست بحرین و مسقط را تصرف كند،  یک بار دیگر یاد آوری نمایم در این زمان ها جمعیت جنوب خلیج فارس بسیار کم بود،  ولی جمعیت شمال آن زیاد بود.

      بعد از انقراض سلسله صفوی، با روی کار آمدن نادر شاه افشار، موقعیت ایران در خلیج فارس تا حدی تثبیت شد،  نادر در 1736 م بعد از پایان مراسم مجلس تاریخی دشت مغان،  محمد تقی خان، بیگلربیگی فارس را مامور کرد تا بحرین را فتح کند.  محمدتقی خان نظر به اینکه کشتی در اختیار نداشت، با توسل به زور، هلندی ها را به نقل و انتقال سپاهیان خود واداشت و به این ترتیب عمان و مسقط را تصرف کرد.  احمدبن سعید بوسعیدی حاکم قلعه صحار که بر امام سیف شوریده بود، سر به اطاعت نهاد و به حکومت صحار منصوب شد. بعد از کشته شدن نادر حاکم مذکور از اوضاع و احوال آشفته آن روز ایران سوء استفاده کرد،  و بر مسقط و بیشتر نواحی عمان تسلط یافت و همچنان جانشینان او عمان را تاکنون در تصرف خود دارند.  انگلیس ها در زمان سلطنت نادر در جهت مخالفت بودند،  از جمله در این لشکر کشی ها به دولت ایران کمکی نکردند و برعکس،  در دفاع از بصره نیز حامی دولت عثمانی شدند.  به همین سبب نادر نسبت به آنها متغیر شد و برای مقابله، ابتدا در صدد بر آمد خود را در خلیج فارس به کشتی های جنگی تجهیز کند.  از این رو دستور داد تا در بندر بوشهر کشتی بسازند و چوب مورد نیاز را از جنگل های مازندران تامین و به ساحل خلیج فارس حمل کنند، ولیکن این اقدام نتیجه مطلوبی در بر نداشت،  آثار مناطق و مسیر هایی که چوب ها از شمال حمل شده در جنگل های شمال پیداست رجوع شود به چلاسر و جل.

      نادر با به آب انداختن 30 فروند كشتی در خلیج‌ فارس تا اندازه‌ای در ایجاد نیروی دریایی در آب‌های جنوب ایران كوشید،  اما آن نیرو نتوانست در برابر نیروی دریایی انگلیس چندان پیروز باشد.  در زمان نادر امتیازات شرکت هند شرقی بریتانیا تجدید شد،  ولی از یک طرف به علت هرج و مرجی که بعد از قتل نادر در ایران به وجود آمد،  و از طرف دیگر بروز جنگ هفت ساله بین فرانسه و انگلیس،  بر سر تسلط بر هندوستان (1756-1763میلادی)،  باعث شد فعالیت شرکت هند شرقی انگلستان با مشکلاتی مواجه گردد.  پس از كشته شدن نادر و هرج و مرج دوباره در ایران،  استعمار گران توانستند فعالیت ‌های ضد ایرانی خود را از سر گیرند،  از جمله، در 1755 م نیپ‌هوزن ( Kniphavsen ) نماینده‌ی كمپانی هلندی، جزیره خارك را اشغال كرد.  فرمان ‌روایی كریم ‌خان زند با اوج كشمكش‌های فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان همراه بود،  فرانسوی‌ها در سال 1759 میلادی به بندر عباس یورش آوردند،  و مركز بازرگانی انگلیسی‌ها را در آن شهر نابود كردند.  انگلیسی‌ها مركز بازرگانی خود را به بصره، كه در فرمان عثمانی‌ها بود، جا به ‌جا كردند،  و چون هلندی‌ها نیز مركز بازرگانی خود را در بوشهر بسته بودند،  زیان بسیاری به بازرگانی ایران وارد شد.  در همان زمان، شیخ بندر ریگ به نام میر مهدا،  كه دیر زمانی خود را رعیت و فرمان بر‌دار دولت ایران می ‌دانست، از هرج و مرج در ایران و رقابت هلند و انگلیس بهره ‌برداری كرد،  و علیه صادق‌ خان، والی فارس و برادر كریم ‌خان شورش كرد.  صادق ‌خان توانست آشوب میر مهدا را سركوب كند،  میر مهدا پیش از آن كه به بیرون فرار كند، همه‌ سپاهیان و بازرگانان هلندی را كشت و به این ترتیب به تسلط هلندی‌ها بر خلیج‌ فارس ‌ پایان داد.  كریم‌خان زند، میرمهدا را كه به دریا زنی روی آورده بود،  توسط زكی‌ خان تعقیب كرد و سرانجام میر مهدا در بصره كشته شد،  با تصرف بصره توسط صادق‌خان برادر كریم‌خان،  تسلط ایران بر دهانه‌ خلیج كامل شد.

      در زمان کریم خان زند  هم مطابق معمول تحولات زیادی در اوضاع خلیج فارس به وقوع پیوست،  در این دوران تجارت بحری خلیج فارس در دست هلندی ها و انگلیسی ها بود.  فرانسوی ها هم که در این زمان با انگلیس ها درگیری و رقابت داشتند،  در خلیج فارس نیز مزاحم دشمنان خود می شدند،  و حتی یک بار در 1758 م، با چهار فروند کشتی جنگی به بندرعباس آمدند،  و مراکز بازرگانی انگلیس ها را گلوله باران کردند. چهار سال بعد از این واقعه انگلیس ها مرکز بازرگانی خود را به بندر بصره که آن زمان به امپراتوری عثمانی تعلق داشت، منتقل کردند،  هلندی ها هم مراکز بازرگانی خود را از خلیج فارس به خاک عثمانی بردند.  در نتیجه بروز این حوادث لطمه شدیدی به تجارت ایران وارد شد،  کریم خان که علاقه زیادی به پیشرفت بازرگانی ایران داشت، در ا761 م، انگلیس ها را به بندر بوشهر برگرداند،  و به آنها امتیازی داد، به طوری که عملا صادرات و واردات از راه بوشهر را در انحصار خود گرفتند،  و تا 1769 م در همین بندر به توسعه تجارت اشتغال داشتند،  آثار تاریخی زیادی از اینها در بوشهر باقی مانده است.  در این تاریخ باز هم به علت برخورد دو تمدن قبیله ای و بورژوازی استعماری و نداشتن امنیت، ناچار بوشهر را رها کردند،  و رهسپار بصره شدند.  در 1753 میلادی کنیپ هاوزن رییس تجارتخانه هلندی جزیره خارک را تصرف کرد،  و در آنجا قلعه نظامی بنا نمود،  و آن جزیره را مرکز صید و تجارت مروارید قرار داد.  این جا یاد آوری نمایم، با انتقالات دفاتر انگلستان به بصره از آن تاریخ بصره و بغداد و در کل عراق امروزی،  پایگاه اصلی توطئه های بریتانیا در سراسر منطقه شد،  عوامل رنگارنگ و نیرنگ باز و کار گزاران و چهره های استعماری انگلیس از آن نقطه به تمام ایران بزرگ و مخصوصاً به ایران کنونی می فرستادند که تاکنون ادامه دارد.

      چندی نگذشت شیخ بندر ریگ میر مهنا بر صادق خان والی فارس شورش کرد،  و چون نتوانست در مقابل سپاهیان صادق خان مقاومت کند،  به جزیره خارک حمله برد و آنجا را از هلندی ها گرفت 1765 م،  و سپس به راهزنی در دریا پرداخت.  کریم خان برادر مادری خود زکی خان را مامور سرکوبی وی کرد  میر مهنا به بصره گریخت و در آنجا کشته شد،  و جزایر خارک و خارکو به تصرف کریم خان درآمد.  با انتقال مجدد مرکز تجارتی انگلیس ها به بصره،  کریم خان مصمم شد آنجا را تصرف کند،  تا هم بصره را از اعتبار تجاری آن بیندازد،  و هم انگلیس ها را مرعوب نماید.  صادق خان در اجرای این تصمیم و مداخله در خاک عراق،  سوء رفتار عثمانی ها را نسبت به زوار ایرانی بهانه قرار داد،  و حمله کرد و سرانجام بصره را در 1776 م به تصرف درآورد.  کریم خان زند چون از افراد سازمان قبیله ای دینی بود، از نیرنگ های بورژوازی استعماری چیزی نمی دانست و آن دشمنان تاریخی ایران با نیرنگ او را کشتند.  بعد از در گذشت کریم خان، اختلافات شدیدی بین جانشینان او بر سر تصرف تاج و تخت به وجود آمد،  و نفوذ دولت ایران را در خلیج فارس و سواحل آن بسیار کاهش داد.  مضافا به این که مقارن این ایام وهابیه هم از موقعیت استفاده کرد،  از جمله محمدبن خلیفه در 1779 م بحرین را به تصرف خود در آورد،  بحرین در این سالها کمتر از ده هزار نفر جمعیت داشت،  که بیشتر آنها از اهالی داخل ایران بودند،  و این شورش و تصرف فقط با کمک انگلیسه امکان داشت.   در اواخر سلسله زندیه اغلب بنادر و سواحل خلیج فارس تحت نفوذ قواسم بود،  در 1795 م سلطان احمدبن احمد هم پس از تثبیت موقعیت خود در عمان،  بنادر چاه بهار، جاسک، گواتر، بندرعباس و جزایر قشم و هرمز را تصرف کرد،  و برای تحکیم موقعیت خود در نقاط مذکور فرمانی از آغا محمد خان قاجار گرفت،  حاکی از این که بندرعباس و جزایر قشم و هرمز به مدت 75 سال در اجاره او و فرزندانش باشد.
       با مرگ كریم خان زند و فرارسیدن سومین هرج و مرج در ایران كه با درگیری ‌های آقا‌ محمد خان قاجار با روسیه در گرجستان همراه شد، انگلستان وضعیت خود را در خلیج پایدارتر كرد.  انگلستان به بهانه‌ مبارزه با برده ‌فروشی و دریا زنی امیران شارجه و رأس‌الخیمه را، كه به قواسم یا جواسم مشهور بودند،  طی جنگ ‌هایی (1819-1808) به تسلیم شدن واداشت.  سرانجام جواسم در 22 دسامبر 1819، پرچم سفید تسلیم را بر افراشتند و خود را تحت‌الحمایه (در پشتیبانی) بریتانیا قرار دادند.  در آن زمان فتحعلیشاه پادشاه ایران بود،  و بی ‌لیاقتی او سبب شد كه استعمار بریتانیا بتواند به همه هدف‌ های استعماری خود برسد.  با آن‌كه حاكمان بحرین و دیگر شیوخ خود را خراجگزار ایران می‌دانستند و حاكمان فارس علاوه بر فرمان ‌روایی بر ایالت فارس خود را حاكم همه‌ جزیره ‌های خلیج‌ فارس می ‌دانستند،  دولت انگلیس با بستن قرارداد با حاكمان ساحل جنوبی، آن‌ها را متعهد كرد كه بدون اجازه‌ انگلستان با هیچ دولتی ارتباط سیاسی بر قرار نكنند.  با بستن قرارداد سری 1903 بین ‌روس و انگلیس و كشف نفت در مسجد سلیمان و دیگر جاهای خلیج ‌فارس انگلستان یك نیروی دریایی نیرومند در آب‌های خلیج‌ فارس و دریای عمان مستقر كرد.

      تا قرن نوزدهم میلادی فعالیت های شرکت هند شرقی بریتانیا تنها جنبه تجاری داشت ولیکن از این پس با حمایت دولت انگلستان این فعالیت ها جنبه نظامی و سیاسی نیز پیدا کرد.  دریا زنی و برده فروشی در این قرن بهانه ای شد تا انگلستان در خلیج فارس دخالت کند با روسیه و فرانسه به رقابت های سیاسی پردازد،  دریا زنی در خلیج فارس سابقه تاریخی داشت و مراکز مهم آن در شیخ نشین های سواحل جنوبی مستقر بودند،  امروزه به سومالی کشیده شده است.  در نتیجه اقدمات نظامی دشمنان تاریخی ایران صدمات زیادی به ایران وارد شد،  و بسیاری از حقوق حقه ایران پایمال گردید.  بعد از کشته شدن نادر، قواسم بر فعالیت دریا زنی خود افزودند و ناحیه ای را که به سواحل متصالح یا دریا زنان معروف بود، تصرف کردند،  و بندر بوشهر در معرض تهدید آنها قرار گرفت.
       فتحعلی شاه قاجار  برای جلوگیری از تجاوز های قواسم و اعراب عتوبی در دوازدهم ذی حجه سال 1229 هجری قمری مطابق بیست و پنجم نوامبر سال 1814 میلادی پیمانی شامل یازده فصل، با دولت انگلستان منعقد کرد که متاسفانه باید آن را از بدترین معاهدات در تاریخ ایران دانست.  زیرا به موجب مفاد آن ایران در حقیقت از لحاظ ارتباط سیاسی، به طور دربست تحت نظر دولت انگلستان قرار می گرفت.  خلاصه تعهدات انگلستان به شرح زیر بود:
1 - سالی یک صد و پنجاه هزار لیره به فتحعلی شاه بپردازد،  به شرط این که این مبلغ با نظارت نماینده آن دولت فقط برای نگهداری سپاه در سرحدات شمالی ایران صرف شود.
2 - در امور داخلی افغانستان به هیچ وجه مداخله نکند.
3 - از کمک و معاونت به سر کشان و شاهزاده گانی که علیه تاج و تخت پادشاه قاجار قیام کنند، خودداری نماید.
4 - اگر ایران به کمک نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس احتیاج داشته باشد به او (ایران) کمک کند مشروط بر این که این امداد عملا برای آن دولت (انگلستان) میسر باشد.
5 - اگر دولت دیگری به خاک ایران تعرض کند، حتی المقدور از کمک مساعدت با ایران خود داری نکند.
    سرانجام قواسم مقهور شدند و شیوخ سواحل دریا زنان در 1820 م با انگلستان پیمانی مبنی بر ترک دریا زنی یا دزدی دریایی امضا کردند،  در این قرار داد نام خلیج فارس ذکر شده است،  مهم: اشخاصی که متن قرار داد را دارند،  خواهشاً آنرا اینترنت منتشر نمایند.
      در اواخر قرن نوزدهم میلادی خرید و فروش سلاح در خلیج فارس جانشین برده فروشی شد،  بوشهر و مسقط از مراکز مهم فروش آن بودند،  در آن زمان ایران در آستانه ورود به تمدن نو فئودالی ایرانی بود ولی بسیاری از ایرانیان در دوران سازمان قبیله ای بسر می برند.  دولت ایران که خطر مسلح شدن ایلات و عشایر را احساس کرده بود با کمک انگلستان به اقدامات شدیدی مبادرت کرد،  با این همه قاچاق سلاح ریشه کن نشد،  و تنها مراکز فروش از مسقط به بندرگاه های کوچک مکران منتقل گردید.  انگلستان بعد از این که از توجه دولت روسیه به خلیج فارس و از توجه دولت آلمان به کویت مطلع گردید،  برای تثبیت موقعیت خود عهد نامه ای در 1899 م با شیخ مبارک، شیخ کویت منعقد کرد،  اگر چه کویت تا اکتبر سال 1914 میلادی تابع دولت عثمانی بود،  لیکن طبق مفاد پیمان مذکور کویت تحت الحمایه انگلستان قرار گرفت.  در اوایل قرن بیستم به موجب مفاد قرارداد 1907 میلادی که بین دولت های روسیه و انگلستان منعقد شد،  انگلستان نقشه روسیه برای نفوذ در خلیج فارس را نقش بر آب کرد.
      با پیدایش نفت در مسجد سلیمان، خلیج فارس، سواحل، بنادر و جزایر این منطقه بیش از پیش مورد توجه انگلستان قرار گرفت.  دولت آلمان هم برای راه یافتن به خلیج فارس در 1903 م امتیاز تاسیس راه آهن از آناتولی تا بغداد و بصره را از دولت عثمانی به خود اختصاص داد.  از طرف دیگر طبق پیمانی که در سال 1913 میلادی بین دولت های عثمانی و انگلستان بسته شد،  به موجب مفاد آن، انگلستان حق نظارت بر تاسیس راه آهن در جنوب بصره را به دست آورد.  گذشته از این دولت عثمانی خود مختاری کویت و پیمان های منعقد شده بین انگلستان و شیوخ خلیج فارس را به رسمیت شناخت و همچنین از دعاوی خود نسبت به قطر و بحرین و مسقط صرف نظر کرد،  در نتیجه تسلط عثمانی تنها به نواحی جنوب نجد شبه جزیره عربستان محدود شد.  در سال 1913 میلادی عبدالعزیزبن سعود ترک ها را از احسا بیرون کرد و در حقیقت بار دیگر نفوذ و قدرت وهابیان در خلیج فارس گسترش یافت،  در تمام مکاتبات عثمانی نام خلیج فرس ذکر شده است.

      در طول جنگ جهانی اول اقدامات انگلستان دفاع از شیوخ دست نشانده عرب در جنوب خلیج فارس بود،  که جمعیت آنها کمتر از یکصد هزار نفر می شد،  زیرا انگلستان می دانست آنها در قوانین علم جغرافی ـ تاریخ نقاط خوبی هستند.  همچنین دخالت های استعماری انگلستان در امور داخلی و نقض بی طرفی ایران،  و انعقاد قرارداد 1919 میلادی با وثوق الدوله نخست وزیر وقت،  تماما برای حفظ منافع آن دولت در ایران و به ویژه  سواحل خلیج فارس بود.  در جنگ جهانی دوم نقش خلیج فارس برای رسانیدن مهمات از طریق راه آهن سراسری به دولت روسیه بسیار تعیین کننده بود،  و به سود متفقین تمام می شد،  و در ایران کسی نبود تا از آن  برای اهداف ملی استفاده ببرد.  با این همه دولت های انگلیس و روسیه شوروی به بی طرفی ایران توجه نکردند و از طریق خلیج فارس و جلفا یکی بعد از دیگری سرتاسر ایران را به اشغال خود درآوردند،  آمریکا نیز در این جنگ برای اینکه از رقیبان و هم رزمان خود عقب نماند،  وارد میدان شد و موقعیت خود را در خلیج فارس و سرزمین های اطراف تثبیت کرد،  دوران دو جنگ جهانی  در میلیون ها سند نام خلیج فارس ذکر شده است.

      با آغاز جنگ اول جهانی كشتی‌ های نفت ‌كش انگلیسی همواره حامل نفت به اروپا و آمریكا بودند،  پس از پایان جنگ اول و دوم جهانی به علت آن كه ملت ‌های آسیایی و آفریقایی از خواب بیدار شده و نهضت‌های ضد استعماری خود را آغاز كرده بودند،  انگلستان بر آن شد كه خط‌ مشی استعماری به شیوه‌ی‌ گذشته و اشغال خلیج ‌فارس را رها سازد،  و پس از انعقاد قرار داد های دو جانبه با هر یك از شیخ‌ های منطقه، آن‌جا را ترك كند. انگلستان در سال 1930 كوشید حكومت یك ‌پارچه ‌ای از كویت، عدن و دیگر شیخ ‌نشین‌ها تشكیل دهد،  ولی وجود اختلاف بین رهبران این سرزمین‌ها از یك سو و مخالفت جدی رهبران سعودی با تشكیل این فدراسیون، برنامه ‌ریزی انگلستان را به دشواری انداخت.  پس از قیام مردم ایران و ملی شدن صنعت نفت، انگلستان برای جلوگیری از تكرار چنین نهضتی در سواحل نفت‌خیز جنوبی، تصمیم گرفت كه در 1925 میلادی، فدراسیونی از امارات عربی تشكیل داده وحتی در نظر داشت كه امیرعبدال، ولیعهد عراق را به ریاست این فدراسیون منصوب كند،   ولی دشمنی خاندان صعودی با خاندان هاشمی عراق سبب شد كه بار دیگر بریتانیا از این كار منصرف شود.

      در 16 ژانویه 1968 میلادی،‌ هارولد ویلسن، نخست‌وزیر آن زمان انگلیس، اعلام كرد كه انگلستان تصمیم دارد كه تا سال 1971 همه‌ نیروهای خود را از شرق سوئز بیرون ببرد.  در پی این تصمیم بود كه انگلستان ضمن تماس با شیوخ ابوظبی، دبی، شارجه، عمان، ام‌القوین، فجیره و رأس‌الخیمه، زمینه را برای زمان پس از بیرون رفتن خود از این منطقه فراهم ساخت و آن‌ها را ترغیب به اتحاد با یكدیگر  كرد.  سرانجام، در 19 ژانویه 1968 میلادی امارات دبی و ابوظبی اعلام كردند كه برای مشاركت در بنیان سیاست خارجی و دفاع و امنیت و آموزش و بهداشت و تابعیت واحد با یكدیگر متحد خواهند شد.  به دنبال این اعلامیه شیوخ دیگر نیز علاقه خود را به شركت در این اتحادیه اعلام كردند.  در دوم دسامبر 1971 حكمرانان شش امیرنشین کوچک جنوب خلیج فارس در امارت دبی گرد آمدند و با امضای پیمان ‌نامه‌ای امارات متحده عربی را تشكیل دادند،  پس از اندك زمانی با پیوستن حاكم رأس ‌الخیمه به آن پیمان شمار امیرنشین‌های این اتحادیه به هفت امیرنشین افزایش یافت. اما امیر قطر كه در نظر داشت پس از بیرون رفتن نیروهای انگلیس از آن سرزمین به اتحادیه‌ امارات متحده‌ عربی به پیوندد، از نظر خود برگشت و این سرزمین از سال 1971 به صورت كشوری مستقل درآمد.  در همین سال، بحرین، كه از دوران باستان بخشی از خاك ایران به شمار می‌آمد، با پشتیبانی دولت انگلستان از ایران جدا شد و به صوت كشوری مستقل در آمد.

     مهم:  پیش از لشکر کشی بریتانیا در سال 1819 م،  سواحل جنوب خلیج فارس فاقد جمعیت شهر نشین بود،  و در چندین قبیله مختلف متخاصم و کمتر از ده هزار نفر بودند،  جمعیت در شمال خلیج فارس که پیوسته طبیعی به فلات ایران است،  قرار داشت.  سپس با ترفند های انگلیسی جمعیت به جنوب اضافه شد،  و در نیرنگ و زرنگی دیگر استعماری تولید دزدی دریایی و ساختن و پرداختن سابقه تاریخی دروغی برای آن کردند.  مردمی که در دوران سازمان قبیله ای دینی بسر می بردند دزدی دریایی برایشان مفهوم نداشت،  این کلکها و حقه ها ثمره بورژوازی استعماری است،  همانطور که بارها در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ نوشته ام اغفال این دروغ های استعماری و امپریالیستی نشوید و آنها را با دید ایرانی بررسی کنید.

    جزایر خلیج فارس اینجاست کلیک کنید ببینید

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    کلیک کنید:  قلعه های ایران

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر

  کلیک کنید:  تاریخ کشتی های بادبانی ایران

    انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

  جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید به پیوندید.  

خلیج همیشه فارس

   دریای پارس

   بخش اول،  بخش دوم در پست بعدی،

     پیش گفتار

      دریاها و خلیج های کوچک و بزرگی در سراسر عالم وجود دارد،  ولی نام هیچ یک از آنها بلند آوازه تر و تاریخی تر از نام خلیج فارس نیست.  دور تا دور خلیج فارس و تمام سواحل آن از عهد باستان تا قرن های اخیر و قبل از آمدن استعمار همیشه در اختیار ایران بود و حاکمیت آن بستگی به غیر نداشت.  آثار تاریخی فراوانی در سواحل خلیج فارس قرار دارد که باستان شناسی این آثار دلالت بر همبستگی و وابستگی آنها به داخل ایران می کند،  در این مقاله بررسی می شوند.  اهمیت خلیج فارس از لحاظ بین المللی و تاریخی بحدی است که از دیر باز تا به امروز،  هر کشوری که علاقمند به توسعه روابط اقتصادی خود با خاور میانه بود،  تحقیقات دامنه داری در باره خلیج فارس و نقشی که در بازرگانی جهان دارد،  انجام می دهد.

      یکی از مهمترین انرژی های دنیا در دهانه خلیج فارس قرار دارد،  این همان انرژی می باشد که در گذشته به خوبی می شناختند و با کمک آن دریانوردی می کردند و باعث رونق هرمز و کیش و جزایر می شد.  آن انرژی جزر و مد است،  کشتیها با آن انرژی که برایشان خیلی مهم بود،  در خلیج فارس رفت و آمد می کردند،  مراجعه شود به اینجا.  امروزه می توان با قرار دادن ده ها و صدها توربین آبی،  از این نعمت و برکت طبیعت بی نهایت برق ارزان قیمت تولید نمود،  توربین هایی که سد آبی نمی خواهد،  و یا چون توربین های بادی در بلندا و نگاه به باد قرار نگرفته،  این جریانی است که در تمام شبانه روز در رفت و آمد است.

     خلیج فارس

     زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشت‌های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.  کمتر منطقه ای در جهان مانند خلیج فارس جولان گاه حوادث شگرف و پر سر و صدای تاریخ شده است.  یک نظر به سرگذشت ملل باستانی ایران بزرگ چون،  ایلامی، آشوری، بابلی، کلدانی، فینیقیه، و شاهنشاهی های تاریخ ایران،  این حقیقت جلوه گر می شود که تا چه اندازه خلیج فارس برای آنها اهمیت داشته است.  یونانی‌ها این خلیج را پرسیكوس می‌نامیدند و عرب‌ها از گذشته‌های دور آن را با نام بحرالفارس می‌شناختند. امروزه خلیج فارس به خاطر سرچشمه‌های نفت جهان، كه در پیرامون آن یا در بستر آن جای دارند، اهمیت پیدا كرده است.

   جغرافیای خلیج فارس

      خلیج فارس یا خلیج پارس در امتداد دریای عمان و مابین فلات ایران و شبه جزیره‌ عربستان قرار دارد،  این خلیج 990 كیلومتر درازا و در پهن‌ترین جای خود، نزدیك 340 كیلومتر پهنا دارد كه در تنگه‌ی هرمز به كم‌تر از 55 كیلومتر كاهش می‌یابد.  میانگین ژرفای آن 35 متر است و  ژرفای 90 تا 100 متر در جاهایی از آن وجود دارد.  مساحت آن ۲۳۳٬۰۰۰ کیلومتر مربع است،  و پس از خلیج مکزیک و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان بشمار می‌آید.  خلیج فارس از شرق توسط تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد، و از غرب به دلتای‌ رودخانه‌ اروند رود ختم می شود.  کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند.  جزایر مهم آن:  قشم، بحرین، کیش، خارک، پور موسی، تنب بزرگ، تنب کوچک و لاوان که تمامی آنها به جز بحرین به ایران تعلق دارد.  خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشور های ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است،  بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها می ‌توان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه و بندر ماهشهر در ایران، و شارجه، دوبی و ابوظبی را در امارات متحده عربی نام برد.

     خلیج فارس جزیره‌ های بزرك و كوچك بی ‌شماری دارد كه برخی از آن‌ها مانند كیش، خارك و قشم از نظر اقتصادی بسیار مهم هستند،  و شمار زیادی از ایرانیان و مردمان دیگر در آن‌ها زندگی می‌كنند.  برخی از این جزیره‌ها به دلیل نداشتن آب هم‌چنان بی سكنه هستند.  در این چند ساله، سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك به دلیل ادعای بی ‌پایه‌ دولت امارات متحده‌ی عربی درباره‌ مالكیت بر آن جزیره‌ها، مورد توجه سیاست‌بازان و رسانه‌های غربی قرار گرفته‌ است. 

     جزایر استان بوشهر:  جزیره ام‌الكرم، جزیره جبرین، جزیره خارك، جزیره خاركو، جزیره خان، جزیره شیخ كرامه، جزیره عباسك، جزیره شیف، جزیره فارس جزیره گرم، جزیره مناف، جزیره نخیلو و چند جزیره كوچك.  استان هرمزگان: جزیره ابوموسی، جزیره تنب بزرگ، جزیره تنب كوچك، جزیره سیری، جزیره قشم، جزیره كیش، جزیره لارك، جزیره لاوان، جزیره هرمز، جزیره هندورابی، جزیره هنگام، جزیره شتورا، جزیره شیخ اندرابی، جزیره فارورگان، جزیره مارو و چند جزیره كوچك.  استان خوزستان: جزیره بونه، جزیره دارا، جزیره قبر ناخدا، جزیره مینو و چند جزیره كوچك كه گاهی زیر آب می‌روند.

    نام خلیج فارس در زبان هاي گوناگون:

   به زبان پارسي:   درياي پارس

   به زبان آلماني:   Persischer Golf

   به زبان فرانسوي:   Golf Persique

   به زبان انگليسي:   Persian Golf

   به زبان ايتاليايي:   Golfo Persico

   به زبان روسي:   Persilkii Galic

   به زبان اسپانيايي:   Golfio Parsico

   به زبان ژاپني:   Porcha Wan

   به زبان تازي:   الخليج الفارسي

    نقشه هاي تاریخی از خلیج فارس یا دریای پارس:

 * عکس شماره 2101 نقشه جهان نماي 425   پيش از ميلاد،

 * عکس شماره 2102  نقشه جهان نماي بطلميوس درياي پارس به زبان فرانسه،

 * 2103 نقشه ايران جي دولسيل، به زبان فرانسه جغرافي دان و منجم فرانسوي ـ 1724 ميلادي،

 * عکس 2104 نقشه ايران جان اسپيد،  به زبان انگلیسی زمان شاه عباس كبير ـ 1676 ميلادي،

 * عکس شماره 2105 نقشه ايران ج وارن، قرن 19 ميلادي ـ چاپ لندن،

 * عکس شماره 2106 اطلس عربي مجمع العلمي العراقي  ـ 1960 ميلادي،

 * شماره 2107 نسخه خطي از كتاب تاريخي مسالك الممالك،  درياي پارس در نوشته هاي عربی،

 * عکس شماره 2108 نقشه ايران سينوس پرسيكوس ـ سال 1507 ميلادي،

 * عکس شماره 2109  نقشه ايران به زبان اسپانيولي ـ سال 1595 ميلادي،

 * عکس شماره 2110 نقشه جديد ايران – چاپ لندن – سال 1744 ميلادي،

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

    تاریخ خلیج فارس یا دریای پارس

      تقریباً هفت هزار سال پیش اقوامی که ظاهراً در آسیای مرکزی سکونت داشتند،  و دارای سر های طویل بودند،  به فلات ایران و اراضی بین النهرین و سواحل خلیج فارس مهاجرت کردند.  از آثار باقی مانده مانند،  ظروف گلی و اسلحه و طریقه زندگی آنها پیداست،  که تمدن خیلی قدیمی تری از آثار و بقایای دیگری که در این نقاط پیدا شده است داشته اند.  گرچه دلیلی در دست نیست که این طایفه آشنایی درستی به کاشتن نخل داشتند،  ولی نقوشی از نخل در ظروف آنها پیداست.  نکته مهم در باره این اقوام و جانشینان ایشان به نظر می رسد،  که از همان اوان علاقه به دریا نوردی و استفاده از ثروت های حیوانی دریاها داشتند.  با کشتی هایی که از بستن سه تنه درخت به یک دیگر بود،  و یا توده ای از چوب های خرما که با الیاف نخل و نارگیل بهم می بستند،  به صید ماهی می پرداختند.  این نوع کرجی ها را به اصطلاح خودشان راماس و شاسه می خواندند،  یک نوع کشتی دیگر که از تنه درختان میان تهی و مجوف تشکیل می یافت داشتند،  که بیشتر از سایر کرجی ها بکار می رفته.

        کتیبه حجر الرشید که به خط میخی هخامنشی است و در حفریات باستانی مصر بدست آمده،  مدرک مهم تاریخی است:

        ** داریوش شاه می گوید:

        * من به مصر لشکر کشیده آن جا را مسخر کردم،  و فرمان دادم که ترعه ای از نیل بکنند،  و آب را به بحر احمر که به دریای عرب و خلیج پارس وصل می شود برسانند،  و به فرمان من کشتیها از مصر به دریا ها بروند و به ایران زمین برسند، و این کار چنان که فرمان داده بودم انجام پذیرفت* من پارسی ام. از پارس مصر را تسخیر کردم. امر کردم این کانال را بکنند از پی رود (یعنی نیل) که در مصر جاری است، تا دریایی که در پارس بدان روند این کانال کنده شده، چنان که امر کردم و کشتی ها روانه شدند چنان که اراده من بود*

    داستان نویس های تاریخی یونانی که از اسکندر مقدونی دروغی نوشته اند،  نام خلیج فارس را خیلی بکار برده اند،  این دلیل محکمی است که در گذشته نام این خلیج مهم فقط خلیج فارس یا خلیج همیشه فارس بوده است.

      كهن‌ترین نام خلیج فارس، در كتیبه ‌های آشوری آمده است، نارمرتو (Nar-Merratu) به معنای دریای تلخ است،  كه به شوری بسیار زیاد آب این دریا اشاره دارد.  در تنگه‌ی هرمز كتیبه ‌ای از داریوش اول (داریوش بزرگ) به دست آمده است كه در آن به زبان پارسی باستان چنین مفهومی نوشته شده است: "دریایی كه از پارس می‌رود".  این خلیج را از زمان ساسانیان دریای پارس می‌گفتند.  فلاویوس آریانوس، تاریخ ‌نگار یونانی كه در سده‌ی دوم پس از میلاد زندگی می‌كرده است، در آثار خود از این خلیج با نام پرسیكوس (persikon Karitas) یاد كرده كه به معنای خلیج پارس است. استرابن، جغرافی‌دان یونانی، كه در سده‌ی اول پس از میلاد می‌زیست، همین نام را به كار برده است.  در كتاب‌های لاتین سده‌های میانه (قرون وسطی)، نام پرسیكوس سینوس (persicus sinus) یا پرسیكوم ماره (persicus mare) به كار رفته است  بطلیموس منجم، ریاضی دان و جغرافی دان معروف حوزه اسکندریه قرن دوم میلادی، نیز در اثر معروف خود به نام مجسطی از خلیج فارس به نام پرسیکوس سینوس یاد کرده است.  در کتاب هایی که به زبان لاتینی تالیف شده اند اصطلاح مذکور را غالبا سینوس پرسیکوس یا ماره پرسیکوم:  یعنی دریای پارس نوشته اند،  در دیگر زبان ‌های زنده‌ دنیا نیز واژه‌ پرسیكوس با دگرگونی اندك به كار رفته است.  در دوران استعمار همه نام خلیج فارس را نوشته اند و اسناد زیادی از آنها باقی مانده،  دلیل گفتن این نام در سابقه تاریخی و ذهنی اشان از خلیج فارس بوده است.

      دانشمندان مسلمان، چه عرب و چه ایرانی و ترک، در همه‌ كتاب ‌های جغرافیایی و تاریخی، از خلیج  فارس با نام بحر فارس، البحر الفارسی یا خلیج‌ فارس یاد كرده‌اند از جمله ابن فقیه همدانی، ابن خردادبه، استخری، مسعودی، ابن حوقل، ابن بلخی، شریف ادریسی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی، حمدا... مستوفی، ابن بطوطه، حاج خلیفه، مقدسی و ابوریحان بیرونی.  مسعودی، تاریخ ‌نگار و جغرافی ‌دان عرب كه در سده‌ی چهارم هجری می ‌زیسته و طی سفری از بغداد به خلیج ‌فارس و سپس كرمان، ورارود (ماوراءالنهر) و چین رفته است، می‌گوید كه:  دریای عمان دنباله‌ بحر فارس است. اصطخری، جغرافی‌دان ایرانی سده‌ی چهارم هجری و ابن‌حوقل بغدادی نیز چنین نظری داشته‌اند،  و در آثار خود همواره از  بحرفارس یاد كرده‌‌اند.   ابن‌فقیه در كتاب البلدان (تالیف 279 قمری )، با نام بحر فارس،  ابن‌رسته در كتاب الاعلام النفیسه (تالیف 290 قمری)، خلیج الفارسی،  ابن‌خردادبه در كتاب المسالك و الممالك (سده‌ی سوم هجری)، بحر فارس،  سهراب در كتاب عجایب‌ الاقالیم‌ السبعه (سده‌ی سوم هجری)، بحر فارس،  بزرگ‌ بن ‌شهریار در كتاب عجایب الهند (تالیف 342 قمری)، بحر فارس،  اصطخری در كتاب المسالك الممالك و در كتاب الاقالیم (سده‌ی چهارم هجری)، بحر فارس،  ابن‌مطهر در كتاب البدء و التاریخ (تالیف 355 قمری)، خلیج الفارس،  ابن‌حوقل در كتاب صوره ‌الارض (تالیف 367 قمری)، بحر فارس،  مسعودی در كتاب مروج‌ الذهب و در كتاب التنبیه و الاشراف (سده‌ی چهارم هجری)، بحر فارس،  ابوریحان بیرونی (درگذشته به 440 قمری) در كتاب التفهیم، خلیج پارس و دریای پارس، در كتاب قانون مسعودی، دریای فارس و در كتاب تحدید نهایات الامانی، بحر فارس،  نویسنده‌ی ناشناخته‌ در حدود العالم من المشرق الی المغرب (تالیف 372 قمری)، خلیج فارس و دریای پارس،  مقدسی در كتاب احسن ‌التقاسیم فی معرفه ‌ال ا قالیم (تالیف 375 قمری)، بحر فارس،  محمد‌ بن ‌نجیب در كتاب جهان‌ نامه (سده‌ی چهارم هجری)، بحر پارس،  ابن ‌بلخی در كتاب فارسنامه (تالیف 500 قمری)، بحر فارس،  طاهر مروزی در كتاب طبایع ‌الحیوان (تالیف 514 قمری)، الخلیج‌الفارس،  شریف ادریسی در كتاب نزهه ‌المشتاق (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  یاقوت حموی در كتاب معجم البلدان (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  زكریای قزوینی در كتاب آثار البلاد (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  انصاری‌ الدمشقی در كتاب نخبه ‌الدهر (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  ابوالفداء در كتاب تقویم البلدان (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  شهاب‌ الدین احمد نویری در كتاب نهایه ‌الادب (سده‌ی هشتم هجری)، خلیج فارس،  حمدالله مستوفی قزوینی در كتاب نزهه ‌القلوب (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس، ابوحفض ‌ابن ‌الوردی در كتاب، خریده العجایب (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  ابن ‌بطوطه در كتاب رحله (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  قلقشندی در كتاب صبح‌الاعشی(سده‌ی نهم هجری)، بحر فارس، حاجی ‌خلیفه در كتاب جهان ‌نما(سده‌ی یازدهم هجری) شمس‌الدین محمد سامی در كتاب قاموس الاعلام(سده‌ی سیزدهم هجری)، خلیج بصره البستانی در دایره ‌المعارف البستانی (سده‌ی نوزدهم میلادی)، الخلیج العجمی.

   ماجرا های تاریخی و دریایی خلیج فارس

     دریا نوردی در خلیج فارس به دو هزار سال پیش از میلاد می‌ رسد،  مردمان بخش جنوبی ایران بزرگ یعنی تمدن های سومر، آكاد، ایلام، همواره بین میان ‌رودان (بین‌النهرین) و موهنجودارو در دره‌ سند،  از این راه دریایی در رفت و آمد بودند. كاوش‌ها و پژوهش ‌های چند دهه‌ كنونی نشان داده است،  فینیقی‌ها که مردمانی آریایی ‌نژاد بودند در سرزمین های ساحلی دریای مدیترانه (لبنان، بخش‌هایی از سوریه و فلسطین) زندگی می ‌كردند،  ابتدا در جزیره‌ها و سرزمین ‌های پیرامون خلیج فارس زندگی و دریانوردی می ‌كردند.  بابلی ها در قرن هفتم قبل از میلاد در خلیج فارس دریانوردی می کرده اند،  و با توجه به داستان اردوکشی سنا خریب ثابت می شود که بحر پیمایی در خلیج فارس از قرن هشتم قبل از میلاد به این طرف سابقه داشته است.  پس از روی كار آمدن هخامنشیان در ایران، داریوش اول برای كشف سرزمین ‌های تازه از دریانوردانی برجسته‌ ایرانی، فینیقی و ساتراب‌ های یونانی ‌نشین امپراتوری پارس خواست كه برای شناخت بیش‌تر آسیا و دیگر سرزمین‌ها به دریانوردی بپردازند.  به نظر می‌رسد در زمان همین پادشاه بود كه شناخت ایرانیان از خلیج فارس بیش‌تر شد.  با این همه، كهن ‌ترین سند پیرامون دریانوردی در خلیج فارس به سده‌ چهارم پیش از میلاد باز می‌گردد.

      در دوران ساسانیان ، شاپور دوم (ذوالاكتاف) پس از تصرف همه‌ جزیره‌ های خلیج‌ فارس برای جلوگیری از خسارت عرب ‌های بادیه ‌نشین،  که در دوران اجتماعی پائین تر قبایل بدوی زندگی می کردند، جزیره ‌های بحرین را به صورت ساخلو‌ ( پادگان نظامی) درآورد.  سلطنت انوشیروان (531-579م) علاوه بر سواحل و جزایر خلیج فارس، دریای عمان، سواحل جنوبی عربستان، عدن و یمن نیز در تصرف ایران بود و نفوذ این کشور تا سواحل بحر احمر و آفریقا گسترش یافت.  بنابر قول بلاذری مقارن ظهور اسلام بحرین به ایران تعلق داشته است،  ضمن تحقیق ساده ای این با ساختار های تاریخی اجتماعی بحرین هماهنگ می باشد.  این زمانی بود که جزیره سراندیب در جنوب هندوستان و کوچ نشین زنگبار در کرانه های آفریقای شرقی بدست نیرو های ایران تسخیر شده بود،  و مراکز عمده تجارت ایران در دو نقطه مهم دنیا گردیده بودند.  که متعاقب آن گروه هایی از بازرگانان و پیشه وران ایرانی به آن صفحات کوچ نمودند،  و همان جا مسکن کردند،  تا اینکه در اوایل قرن 20 به تحریک کارگزاران و چهره های استعمار مردم زنگی علیه ایرانیان که بیشتر خوانواده های شیرازی و بوشهری بودند، شورش کردند و بسیار از ایرانی ها کشته شدند، و تعدادی به آفریقای جنوبی مهاجرت کردند.  سر اندیب یا سراندیو نام فارسی جزیره سیلان است،  وهمچنین کلمه زنگبار که به معنی سرزمین زنگیان است وسعت قلمرو بازرگانی و دامنه نفوذ ایران را در آن روزگار نشان می دهد.  در تاریخ و فرهنگ آن سرزمین ها نام خلیج فارس بسیار شنیده می شود،  زیرا مسیر اقتصاد و تاریخ اجتماعی آنها از خلیج فارس بود.  پس از انقلاب انسانی ایرانی و رشد طبیعی جامعه در دوران اولیه اسلامی،  سراسر خلیج‌ فارس رونق گاه بازرگانان مسلمان شد،  که از همه ایران بزرگ با کاروان هایی مملو از کالا،  مسیر های جاده ابریشم و جاده ادویه را برای رسیدن به خلیج فارس پیموده بودند.

    پس از مدتی فرمان ‌روایان آل‌بویه (سده‌ی چهارم هجری/ دهم میلادی)،  بار دیگر عمان و بحرین را بخشی از ایران كردند،  در آن زمان جنوب خلیج فارس جمعیت کمی داشت،  حدود چند هزار نفر بیشتر نبودند و به تازگی یک مرحله اجتماعی پیشرفت کرده و به دوران سازمان قبیله ای اسلامی رفته بودند، ولی شمال خلیج فارس پر جمعیت بود و شهر های بزرگ داشت،  و بخشی از آن در دوران پیشرفته تر فئودالی نو پدید ایرانی بسر می برد.  از آن پس، عمان و بحرین و جزیره‌ های پیرامون آن،  تا نزدیك یك سده بخشی از ولایت فارس به شمار می‌آمد و دولت آل‌بویه فرمان ‌روایانی را برای اداره‌ این منطقه‌ دریایی به سیراف و كیش می ‌فرستاد.  این دو بندر از نظر بازرگانی به چنان اهمیتی رسیدند كه كشتی ‌های چینی برای خرید و فروش كالا در آن‌ جا پهلو می ‌گرفتند. بعد از آنکه امرای آل بویه قدرت را در دست گرفتند برای سرکوبی خوارج و قرامطه به خلیج فارس روی آوردند.  یکی از مهم ترین فتوحات معزالدوله دیلمی فتح ناحیه عمان و بحرین در سال 355 هجری است که آنها را به کمک برادرزاده خود عضدالدوله به تصرف درآورد و به قلمرو آل بویه ضمیمه کرد و از آن به بعد تا مدت قریب به یک قرن تحت تسلط امرای آل بویه بود.  در این زمان یکی از مهم ترین بنادر خلیج فارس سیراف بود و کشتی های تجارتی چین به این بندر رفت و آمد می کرد.

      خلیج فارس در زمان سلجوقیان نیز اهمیت زیادی داشت،  البته، توران ‌شاه سلجوقی، از سلجوقیان كرمان، مركز بازرگانی دریایی را از سیراف به كیش جا به ‌جا كرد و آرام آرام از اهمیت سیراف كاسته و بر اهمیت كیش افزوده شد.   عمان و جزایر خلیج فارس بین سال های 456 تا 536هجری قمری به قلمرو سلاجقه کرمان پیوست. توران شاه بن قاورد از امرای این سلسله جزیره کیش را به جای سیراف مرکز تجارت خلیج فارس قرار داد و در نتیجه به تدریج امرای کیش صاحب نفوذ و قدرت شدند و غالبا بر سر تصرف جزایر خلیج با ملوک هرمز نزاع برادرانه داشتند،  که به توده های مردم کاری نداشت.  در بندر چارک هم آثاری ازآن دوران پیداست که در داستان مسجدی با فرش های ایرانی  نوشته ام، امید است مسئولین نسبت به جمع آوری و حفظ آنها بکوشند و یا در همان مکان موزه ایجاد نماییند.

      اتابكان فارس (قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی) به فرمان‌ روایی امیران كیش پایان دادند،  و جزیره‌ هرمز را مركز بازرگانی دریایی كردند،  آثار تاریخی زیادی در جزیره هرمز باقی مانده است.  اتابک ابوبکر سعد زنگی   در پنجمین سال زمامداری خود، به خلیج فارس لشکر کشید و عمان و بحرین و کیش و سواحل خلیج فارس را از حدود بصره تا سواحل هند تصرف کرد،  و در عصر حکومتش بندر هرمز مهم ترین بندر تجارتی خلیج فارس شد.  پیش از كشف دماغه‌ امید نیك،  خلیج فارس برای بازرگانان که در خرید و فروش ادویه و ابریشم و دیگر كالاها جهت ارسال به اروپا بودند،  اهمیت بسیاری داشت.  تجارت از راه خلیج‌ فارس به دجله و سپس از میان‌ رودان و بادیه شام به بندر های سوریه در ساحل شرقی مدیترانه انجام می‌ گرفت،  و بازرگانان ونیزی و یونانی و رومی كالاها را از این بندرها به اروپا می ‌بردند،  در این زمان اروپا وارد دنیای پیشرفته تر بورژوازی نو پدید می شد.

   خلیج فارس در ورود استعمار

     سالی که پای اروپائیان به خلیج فارس باز شد،  مدت یک قرن بود که آنها از فئودالی خارج گردیده،  و به دوران نو بورژوازی رسیده بودند،  آنها پول را خوب می شناختند و می دانستند که برای پول باید تولید نو آور  و تبلیغات و نیرنگ را هم زمان داشت.  ابزار هایی هم برای بدست آوردن پول لازم داشتند،  منجمله سازماندهی و سلسه مراتب،  طبقه بندی اسناد و سپس اسحله،  و از وقتی که اسلحه های آتشین به میدان آمده بود،   فئودال ها از قلعه هایشان بیرون کشیده شدند،  که این کمک به ایجاد بورژوازی شده بود،  برای دانستن بیشتر ساختارهای تاریخی اجتماع بروید.  این موارد امتیاز اروپائیان گردید تا در حوزه خلیج فارس که هنوز مردم در دو شیوه زندگی قبیله ای و فئودالی با هم ناسازگار بسر می بردند، پیروز شوند.  بدین ترتیب برخورد دو تمدن موج اولی با بورژوازی نو پدید که ابتدای موج دومی است،  استعمار بوجود آمد،  این قبیل برخورد ها در تاریخ پدید آورنده شیوه های نو هم می شوند،  برای دانستن بیشتر و توجه افزون تر،  به لینکهای مطالب و تمامی وبلاگ انوش راوید مراجعه شود.

      بازرگانان فرنگی بویژه ونیزی که سود فراوانی از خرید و فروش کالاهای مشرق زمین در فرنگستان می بردند،  برای بر قراری روابط بازرگانی بین خود و ایرانیان کوشیدند.  در دورانی که تمام وسعت ایران و ترکیه کنونی کاملاً در دست سازمان قبایل دینی بود مشکلی نبود و گردشگران و بازرگانان زیادی از راه زمینی جاده ابریشم به اروپا رفت و آمد می کردند.  با تغییرات تمدنی قرن 15 میلادی در اروپا و تأثیر آن در شرق،  مرز های طولانی زمینی از ترکیه کنونی به ایران بسیار خطرناک گردید.  زیرا شرق آسیای کوچک در دست قبایل سلجوقی و آرانی قرار داشت،  و غرب آن بسوی فئودالی نو پدید می رفت،  برخورد این دو تمدن آشوب در آسیای کوچک ایجاد کرده بود.  در هر صورت اروپائیان بدنبال راهی بودند که به ایران برسند،  یک ملاح پرتقالی به نام بارتل میدیاز موفق گردید خود را به دماغه امید در جنوب افریقا برساند،  ولی نتوانست از آنجا بگذرد و به سواحل آسیا برسد.  سال بعد 1497 شخص معروف دیگر به نام واسکادوگاما،  به رهبری یک ناخدای نجد عرب بنام شهاب الدین ابن ماجد توانست از دماغه امید بگذرد،  و اقیانوس هند را طی کند،  و به ساحل هند برسد،  و با تصرف بخشی از ساحل هند نخستین پایه استعماری طرح ریزی شد.  ناخدا شهاب الدین ابن ماجد،  دست پرورده ملاحان ایرانی بود، و کتابی بنام رحمانی یا در واقع همان رهنمایی در فن بحر نوردی نوشته است،  که بیشتر اصطلاحات آن فارسی می باشد.  چند سال بعد ناخدای پرتقالی دیگری موسوم به آلبوکرک به اهمیت خلیج فارس و کوتاه ساختن راه پرتقال به شرق پی برده بود،  به فرمان آمانوئل پادشاه آن کشور با شانزده کشتی حرکت کرد و به هند رفت،  و سه سال بعد به خلیج فارس روی آورد.

     پرتغالی ها بعد از کشف راه دریای هندوستان برای اینکه ارتباط خود را با این نواحی زرخیز حفظ نمایند مصمم شدند تجارت بین بنادر و سواحل اقیانوس هند را که تا این تاریخ در دست ایرانیان و اهالی سواحل خلیج فارس بود،  تحت نظر خود قرار دهند.   برای رسیدن به این هدف برخورد آنها با امرا و متنفذین محلی اجتناب ناپذیر بود،  و آنها به طرح ریزی های مختلف دست زدند،  که بسیاری از این برنامه ها را در دفاتر دولتی خود ثبت کرده اند،  و در تمام آنها نام خلیج فارس بارها و بارها تکرار شده است.  در شمال غربی ایران شكل ‌گیری دولت عثمانی و كشور گشایی های عثمانی ‌ها به كاهش ارتباط اروپایی ‌ها با شرق انجامید،  چرا كه آن ‌ها با سیطره بر ساحل دریای سیاه، مدیترانه و تسلط بر مصر و حجاز، نفوذ زیادی بر این راه استراتژیک و بازرگانی پیدا كردند.  بدین ترتیب اروپائیان از دسترسی آسان به كالا های چینی و ایرانی محروم شدند و باید هزینه‌ زیادی می ‌پرداختند،  كشمكش ‌های بین ایرانیان و عثمانی‌ها نیز بر نا امنی راه‌ها افزوده بود.  پرتغالی‌ها با این فکر كه با دور زدن آفریقا و آمدن به خلیج فارس،  كالاهای ایرانی و مروارید خلیج‌ فارس را بخرند و آن‌ها را برای فروش به هند ببرند،  سپس، ادویه و كالاهای هندی را از راه بندر گوا در ساحل هند، خریداری كنند و با دور زدن دوباره‌ آفریقا به اروپا ببرند.   بنابراین، دریانورد پرتغالی آلفونسو دو آلبوكرك (Albuquerque)  در صدد بر آمد دولتی قوی تحت سرپرستی دولت پرتغال در سواحل اقیانوس هند تشکیل دهد،  و برای عملی شدن این نقشه، جزیره سقوط راه را در سال  1506 م تصرف کرد،  و از طریق دریای عمان به نزدیک مسقط رسید.        در سال 1507 میلادی برای رسیدن به این هدف به جزیره هرمز وارد شد و آن جزیره از سال 1515 تا 1622 به اشغال پرتغالی‌ها درآمد،  پرتغالی‌ها طی سده ‌های 16 میلادی توانسته بودند سراسر خلیج ‌فارس را زیر نفوذ خود درآورند و رفت و آمد كشتی‌ها با اجازه‌ آن‌ها و پرداخت حق گذر انجام می‌شد.

     آلبوکرک بعد از ویران کردن مسقط خود را به ساحل هرمز رسانید،  در این ایام پادشاه هرمز نوجوانی دوازده ساله به نام سیف الدین بود که به کمک امرای خود به دفاع از هرمز پرداخت،  ولی سرانجام مغلوب آلبوکرک گردید و چاره ای نداشت جز آن که تحت الحمایگی پرتغال را بپذیرد.  آلبوکرک بعد از غلبه بر سلطان هرمز در ساحل جزیره قلعه مستحکمی جهت اقامت پرتغالی ها بنا کرد،  اگرچه، قبل از آمدن پرتغالی ها به جزیره هرمز، سلطان آن محل در اداره متصرفات خود مستقل بود،  لیکن بعد از تاسیس سلسله صفویه،  زمامدار هرمز به شاه اسماعیل،  موسس سلسله صفویه،  خراج می داد و در حقیقت متصرفات وی قلمرو ایران محسوب می شد.  همین که شاه اسماعیل اول در 1507 میلادی خراج سالانه هرمز را مطالبه کرد،  سیف الدوله به آلبوکرک مراجعه کرد و از او چنین پاسخ شنید،  که هرمز به پادشاه پرتغال تعلق دارد و حاکم جزیره مکلف است خراج سالانه خود را برای کشور پرتغال ارسال دارد.  در 1513 میلادی آلبو کرک به پرتغال احضار شد،  وی در مراجعت خود به هند مطلع گردید،  که در غیبت او شیخ عدن سر به شورش برداشته،  و سلطان هرمز تحت الحمایگی شاه اسماعیل را پذیرفته است.  آلبوکرک برادر زاده خود را مامور سرکوبی آنها کرد و چون وی از این ماموریت نتیجه ای نگرفت به بندر گوآ پایتخت هند پرتغال بازگشت،  و آلبوکرک را از جریان امرا آگاه کرد.    آلبوکرک در اوایل 1516 م به طرف هرمز حرکت و آنجا را تصرف کرد،  در همین زمان از جانب شاه اسماعیل سفیری نزد وی آمد و سرانجام برای قطع دعاوی بین فرستاده شاه اسماعیل و آلبوکرک معاهده ای بسته شد،  به موجب آن جزیره هرمز خراج گذار پرتغال شد و در مقابل پرتغالی ها متعهد شدند که با ایرانی ها علیه عثمانی ها متحد باشند.  با وجود این معاهده، پرتغالی ها در 1521 م بحرین یعنی ساحل الحسا و جزایر مجاور آن را از تصرف شاه اسماعیل خارج کردند.  شاه اسماعیل از طرفی به سبب گرفتاری های داخلی و از طرف دیگر به علت نداشتن کشتی نتوانست از تجاوز های پرتغالی ها جلوگیری کند.   وی حتی در شورش های بزرگ سالهای 1521 تا 1523 میلادی که در سراسر سواحل و جزایر خلیج فارس توسط ایرانی ها علیه پرتغالی ها به وجود آمده بود،  هیچ گونه فعالیتی برای قطع ریشه پرتقالیها از خود نشان نداد.

    عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

  بخش اول،  بخش دوم در پست بعدی،

  کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

  کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

  کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایرانی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

باخْـتْـريش باستان

   افراشتن درفش كاويانی

      شهر بلخ تاریخی در جنوب رود آمودریا (جیحون) قرار داشته است،  شهر بلخ امروزی هم در همانجا می باشد،  و مقداری از خرابه های بلخ تاریخی در نزدیکی شهر امروزی بلخ دیده می شود.  زلزله قرن 11 م،  شهر تاریخی بلخ را ویران نمود،  زلزله اتفاق طبیعی است،  که در تاریخ ایران بزرگ بسیار پیش آمده و حتی باعث تغییرات سیاسی و اجتماعی گردیده است.  پس از زلزله باقی مانده مردم به شهر نو بهار (مزار شریف) در نیم منزلی بلخ رفتند،  در آنجا مزاری و زیارتگاهی باستانی قرار داشت.  در دروغ های تاریخی نوشته اند که بلخ به دست مغول نابود شد،  که دروغ بزرگ است،  زیرا در آن زمان مردم حوزه شمالی ایران شرقی در مسلک هایی بودند،  که یکی از آنها مانی و مانوی و دیگری مغی یا مغولی بود.  در کتاب هایی که از میان مسلک های مختلف آن زمان باقی مانده است، در تمجید از مغولی بسیار نوشته اند، و پیروان زیادی داشته است.

      بلخ تاریخی بزرگترین مرکز علمی و فلسفی و مذهبی در تاریخ ایران بود،  حتی مانی آنجا را پایگاه خود قرار داد،  و باعث آمادگی ذهنی مردم منطقه در ادامه تکامل تاریخ اجتماعی برای اسلام آوردن گردید.  چند هزار سال است،  یكی از بزرگترین، شكوهمند ترین، زیبا ترین و مردمی ‌ترینِ جشن‌ نوروزی ایران بزرگ،  در شهر بلخ پایتخت باستانی ایران شرقی برگزار می شود.  میان دشت شادیان،  دشتی آكنده از گل ‌های سرخ لاله،  كنار بنای فرخنده باستانی مزارشریف ایرانیان،  درفش سه رنگ كاویانی افراشته می شود.  برای این سال گشت مهم ایرانی،  انبوهی از مردمان از دور دست‌ها گرد می آیند،  كودكان شادی می کنند،  دختران با چهره زیبای ایرانی سرود می خوانند،  مادران و پدران دعا می کنند،  و آرزوی سالی خوش برای فرزندان ایران زمین دارند.  

       افراشتن درفش كاویانی در بلخ باستانی یا مزارشریف پیشینه ‌ای چند هزار ساله دارد،  در اوستا بلخ با پاژ نام سریرام اردوو درفشام همراه است،  به معنای بلخ زیبا با درفش‌ های برافراخته،   در ادبیات پهلوی و در شاهنامه فردوسی به گونه بلخ بامی یا بلخ درخشان گفته شده است.  درفش‌ های برافراخته به پایتختی و مركزیت بلخ اشاره می ‌كند،  جایگاهی كه سرداران و نمایندگان سرزمین ‌های ایرانی درفش‌ های خود را در كنار یكدیگر و در پیرامون درفش كاویانی،  در انجمن‌ گاه نوبهار و در آغاز هر بهار بر می ‌افراخته ‌اند.  در فلسفه این کار یگانگی و یكرنگی و همبستگی همه مردمان سرزمین‌ های ایرانی را پیمان می ‌گذاردند،  و یاد آوری می ‌كردند که ملت ایران در مقابل دشمنان یکدل و یک سپاه می باشند.   درفشی كه امروزه در مزارشریف افراشته می ‌شود،  در واقع همان درفش كاویانی ایران است،  در شاهنامه فردوسی به روشنی بیان شده،  که درفش کاویانی با سه پارچه سرخ و زرد و بنفش، آذین می گردید،  درفش مزار شریف نیز با سه پارچه سرخ و زرد و بنفش می باشد.

 * فرو هِشت ازو سرخ و زرد و بنفش <><> همی خواندش كاویانی درفش *

 * به پیش اندرون كاویانی درفش <><> جهان زو شده زرد و سرخ و بنفش *

   امروزه این مراسم در افغانستان میلَـه گل سرخ یا جشن گل سرخ،  یا مراسم ژنده بالا نام دارد،  در آغاز بهار،  دشت‌ شادیان كنار نهر های بلخ ‌رود و دریاچه باستانی بلخ پر از گل ‌های سرخ لاله است.  گل‌ هایی كه تمامی بهار دشت را قرمز خوش رنگ می کنند،  در ایران آن گل سرخ را لاله وحشی یا شقایق می گویند.  با توجه به جزئیات این گل،  گلبرگ‌ها به رنگ سرخ،  انتهای گلبرگ‌ها به رنگ بنفش و پرچم‌ها به رنگ زرد است، که نشان می دهد رنگ‌های این گل با رنگ‌های درفش كاویانی همانند می باشد.  همچنین ده‌ها میانه گل به دور ساقه بلند مركزی آن گرد آمده‌اند،  همانند گرد آمدن درفش های نمایندگان ایرانی بر پیرامون درفش كاویانی.  سوم اینكه گل سرخ لاله یا شقایق،  تنها بصورت خودرو و در دشت ‌های آزاد می ‌روید و شكوفان می ‌شود،  و هیچگاه نمی ‌توان آنرا در اسارت نگهداری كرد،  چرا كه بلافاصله پس از چیده‌ شدن و حتی در بهترین شرایط نگهداری، به سرعت ‌پژمرد و از بین می‌رود.  به این سبب این گل نشان و نماد آزادگی است،  و درفش كاویانی نیز نشان و نماد آزادگی خوانده می‌شود.

    اهمیت نیایش گاه نوبهار در فرهنگ ایرانی تا بدان پایه بوده،  كه شاهنامه فردوسی آنرا قبله‌ گاه ایرانیان گزارش كرده است.  البته این غیر از نیایش ایرانی ها در تخت جمشید است،  که در داستان های تاریخی ایران نوشته ام،  باید جوانان عزیز ایران بزرگ از هر ملت،  فارس و افغان، ترک و کرد، بلوچ و عرب،  و غیره و همه و همه در باره مراسم تاریخی سرزمین خود بدور از دروغ های تاریخی بنویسند.

 * به بلخ گزین شد برآن نوبهار <><> كه یزدان پرستان برآن روزگار *

 * مر آن خانه داشتندی چنان <><>  كه مر مكه را تازیان این زمان *

      امروزه جشن نوروزی میلَـه گل سرخ و در ساعت هشت بامداد نوروز که نخستین روز برج حَمَل است،  برگزار می شود.  مردم شهر و همچنین بسیاری از شهرها و كشور های دور و نزدیك و از تمام قاره کهن به ویژه ایران بزرگ و هندوستان و پاكستان، در خواجه خیران قدیم یا مزارشریف،  پیرامون جایگاه برافراشتن درفش كاویانی گرد می‌آیند.  با رقص های سنتی و پهلوانی،  سرود و شادمانی و پایكوبی و دست‌افشانی جشن آغاز می گردد. در میان این شور و غوغا، درفش كاویانی به اهتزاز در می‌آید.  درفش کاویانی تا چهل شبانه روز بر فراز بلخ زرتشت و مانی،  زیر آسمان سرزمین ‌های ایرانی تبار و در وسط خراسان بزرگ در اهتزار می ماند.  در این چهل روز هر كس كوشش می‌ كند تا با اندكی تكان دادن و بوسیدن آن، به نیایش برای میهن بپردازد.

 * ای وطن آزاد و شاد و خرم زیباستی <><> عشق پاكت در دل هر كس دو بالا می‌شود *

      در این جشن نوروزی دسته ‌هایی از همه ایران شرقی ساز و سرود می نوازند،  بازیها و ورزشی های محلی همچون كشتی، بز كِشی، اسب دوانی، نیزه ‌پرانی، چوب ‌بازی، توپ‌ بازی، چوگان ‌بازی، شمشیر بازی، سنگ ‌پرانی، مسابقه انتخاب بهترین حیوانات و بسیاری بازی ‌های دیگر برگزار می ‌شود.  در این وقت كوچه‌ های مزارشریف مملو از دست‌ ساز ‌های هنرمندانی است،  كه در طول زمستان بهترین آثار خود را برای فروش خوب آماده کرده اند.  همچنین انواع شیرینی ها و خوراکی ها را می فروشند،  مردمان بسیاری که از همه جا آمده اند،  بیشتر در چادر های مسافرتی خودشان اقامت دارند،  که در میان گلستان های طبیعی بر پا کرده اند.  این چهل روز شهر آكنده از لاله ‌ها و چراغانی است،  ترانه مشهور ملا ممد جان از هر كوی و برزن شنیده می ‌شود،  ملا ممد جان، محبوب ‌ترین و دوست ‌داشتنی‌ ترین ترانه نوروزی برای مردم است.  همچنین سرود میله نوروز از سرود های زیبای دیگریست كه جوانان با جامه ‌های زر دوز و سلسله ‌دوز بطور دسته‌ جمعی می ‌سرایند.

      یکی از شعر های کوتاهی که مردم می خواندند،  متن کوتاه زیر است،  که حکایت از بازگشت مانوی هایی می باشد،  که در زمان ساسانیان به ترکستان پناهنده شده بودند.  این مانویان در دوره های اولیه اسلام دارای مکتب جدیدی شده بودند،  و رهبران دینی آنها سیاه می پوشیدند و پارچه سیاه نماد آنها بود.  همین ها بودند که مغستانی های دور جدید بوده و مغی یا مغولی گفته می شدند،  و در ایران شرقی پیروان بسیاری پیدا کردند،  برای اطلاع بیشتر به دروغ حمله مغول مراجعه شود.

 * از ختلان آمدی <> با روی سیاه آمدی * * آواره باز آمدی <> خشك و نزار آمدی *

   باخْـتْـريش باستان

      باخْـتْـريش باستان که در کتیبه بیستون نوشته شده است،  ايرانيان اواخر عهد ساساني به آن بَلخ می گفتند،  مركز باخْـتْـريش شهري به همين نام بود،  كه در شمال افغانستان كنوني است.  بخش اصلي باخْـتْـريش در تاجيكستان امروزي قرار دارد،  يعني باخْـتْـريش تاریخی، علاوه بر بخش شمال افغانستان كنوني، بخش غربي تاجيكستان كنوني را شامل می شده است.  مردم آن فارسی زبان هستند،  و بشدت به ایران و فیلمها و ترانه های ایرانی علاقمند می باشند.  در تقسيم‌ بندي جغرافيائي دوران اسلامي،  سرزمين ربع بلخ خراسان بزرگ شامل،  بلخ و نوبهار (مزار شریف)، ولایت جوزجان و فرقانه و میمنه، طالقان و جرزوان، فاریاب و شبرقان، انبار و اندوخود، ولایت طخارستان، خلم و سمنگان، اندرابه و وروالیز، شروسنه و فرغانه بود.

      در تاريخ حماسی ایران بزرگ از شاهان بلخ نوشته شده،  منظور شاهاني بودند،  كه در تاجيكستان كنوني و شمال شرق افغانستان كنوني حكومت مي كرده‌اند.  معروفترين شاهان بلخِ باستان در هزاره‌ دوم قبل از مسيح، اورانت‌اسپَه و ويشت‌اَسپَه هستند،  كه در شاهنامه‌ فردوسي با نام لُهراسپ و گشتاسپ از آنها ياد شده است.  اينها همان شاهاني هستند،  كه زرتشت وقتي از خوارزم هجرت كرد،  خود را به پناه شان آورد،  و به ياري وزيران دانشمند اين دو پادشاه كه جام‌اسپه و پوروش‌اسپَه نام داشتند،  آئين خويش را گسترش داد.  نام زرتشت و پيدايش آئين ایرانی مَزدايَسنا،  با نام بَلخ گره خورده است.  مردم كهنِ منطقه باخْـتْـريش آئين زرتشت را پروراندند،  انتشار و رشد دادند،  زبانی كه زرتشت كتاب گاتا را با آن نگاشت گويش باخْـتْـريش بوده است.  در واقع مردم بلخ باستان بودند،  كه آئين زرتشت را حفظ كردند،  و در سراسر ايران گسترش دادند.  از اينجا نقش مردم بلخ باستان از دير ترين دورانِ تاريخ در تمدن و فرهنگ ايراني نمايان ميشود.

      بلخ ملقب به ام البلاد چهارمین ربع خراسان بزرگ است،  بلادی در این ربع که از حدود کرسی آن خارج است بدو قسمت می شود:  قسمت باختری جوزجان و فرقانه،  و قسمت خاوری طخارستان (اشروسنه) است،  که هر کدام ولایتی پهن آورند.  در کتاب های تاریخ نوشته شده،  شهر بلخ مرکز ولایت ربع خراسان بزرگ با چهل و چند مسجد شکوه دارد،  و دورادور بلخ نیم منزل مسافت با سه بارو و سیزده دروازه است.  ابنیه و باروی شهر از خشت و پیرامون بارو را خندق عمیق فرا گرفته،  مسجد جامع در میان شهر و بازارها در حوالی مسجد است.  بلخ قدیم جویها و نهر های فراوان داشت، نهری بود به نام دهاس (ده آسیاب) که ده آسیاب شهر را می گردانید،  و از دروازه نو بهار خارج می شد.  دو ولایت خود مختار بلخ دیر تر اسلام آوردند،  در آنها نهاد مغستان نهفته بود،  بعد ضمن ترکیب با مکتبت اسلامی بلخ شیوه فلسفی جدید شکل گرفت.  باید با دقت در نظر داشت که مکتب های دینی، مسلکی، فرقه ای در طول تاریخ ایران بزرگ دو بخش عمده داشته اند،  بخش ایران شرقی به مرکزیت بلخ و مزار شریف،  بخش ایران غربی به مرکزیت بغداد و نجف.

      اشروسنه تا اواخر قرن دوم هجري در بيرون از قلمرو دولت خلفای ایرانی واقع شده بود،  و در دست شهرياراني بود كه لقب افشين داشتند.  افشين گویش بسيار كهن و پاک ايراني است.  اشكال ديگري اين لقب عبارتست از خَشايته، اَخشايد و شاه.  معروفترين افشين تاريخ اسلام همان افشين معروف پسر كاووس خاراخره،  آخرين شاه اشروسنه است،  داستانش را در ارتباط با سركوب شورش مصريان در زمان مأمون، و در ارتباط با سركوب نهضت خرم ‌دينان و بابك در زمان معتصم مي باشد.  كاووس خاراخره آخرين شاه ميترائيست ايراني بود،  و آخرين مهرابه معبد ميترا را در شمال تاجيكستانِ كنوني بنا كرد.  در اوائل قرن سوم كه طاهر پوشنگي معروف به ذواليمين فرماندار سراسر ايران شد،  اشروسنه را ضميمه‌ قلمرو خويش كرد.  همان گونه که در تاریخ سکه شناسی نوشته ام و سکه ها سخن گفته اند،  حکامی که به نام عرب گفته شده اند،  ایرانی بوده و از دل و خون مردم سرزمین خودشان بودند،  در غیر اینصورت امکان حکومت کردن نداشتند،  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  با گفته های ساده لوحانه که آمدند و کشتند و با زور شمشیر حکومت کردند،  بروند همان احمق های دشمن تاریخ قاره کهن را گول بزنند و اغفال کنند.  نمونه این که قبل از تسخیر دل ها نمی توان کشوری را گرفت،  همین تاریخ دوران استعمار افغانستان است،  مطلب و پرسش اینجا در این رابطه را بخوانید و پاسخ دهید.

        فرغانه نيز تا پايان قرن دوم در بيرون از قلمرو دولت خلفای ایرانی بود،  و طاهر پوشنگي در اوائل قرن سوم ضميمه‌ قلمرو خويش كرد.  شهرياران فرغانه لقب اَخشايد داشتند.  اَخشايد همان خَشايته است،  كه لقب داريوش بزرگ بوده و در تمامي سنگ نبشته‌ هاي او به اين شكل آمده است:  اَدَم داريَوَوش خَشايتَه (يعني منم داريوش شاه).  اينها نيز مثل افشين در زمان طاهر پوشنگي وارد ارتش عباسي شدند.  يكي از بقاياي اخشايد هاي فرغانه كه از افسران ارتش عباسي بود،  در اوائل چهارم هجري در مصر تشكيل سلطنتي خود مختار داد،  كه يك قرن با نام سلطنت اخشيدي برپا بود،  و خدمات شاياني در مصر انجام دادند.  باید به این مسئله مهم توجه نمود،  که بدون داشتن سابقه ذهنی در تاریخ اجتماعی امکان نداشت،  یکبار دیگر داریوشی از ایران به مصر حکومت کند.  یاد آوری نمایم،  در این زمان مردم مصر تمایل زیادی به مانوی داشتند،  و بیشتر مانوی بودند،  این موضوع نیازمند تحقیق دقیق جهت یافتن واقعیت برای تاریخ قاره کهن است.  البته باید دقت نمود،  هنگام تحقیقات دروغ های تاریخی تشخیص داده شود،  تا گمراهی بدنبال نداشته باشد.  در گذشته ها مردم در خدمت قبیله و دین خود بودند،  ناسیونالیسم و ملی گرایی مانند آنچه که در قرون جدید و بورژوازی بوجود آمد وجود نداشت.

      حکومت سامانيان، همه‌ مورخان اتفاق نظر دارند،  که سامانیان اهل شمال تاجيكستان امروزي بودند،  اصل ساماني ‌ها از يك روستاي مرزي ايران شرقي به نام سامان يعني مرز بوده‌اند.  نياي بزرگشان در اوائل قرن نخست هجري سامان‌ خداه نام داشته ‌و خود را از بازماندگان شاهنشاهی ساسانیان می دانسته است.  در دوران سامانیان خدمات فراوانی برای فرهنگ ایرانی انجام شد،  که قابل ستایش است.  اديبان و دانشمندان را مورد حمايت قرار دادند،  كتابخانه ‌هاي بزرگ در بخارا و نيشابور و خوارزم تأسيس كردند،  برای افراشتن درفش کاویانی در نوبهار شرکت می جستند.  آزادي عقيده در سراسر قلمرو شان برقرار كردند،  همه‌ امكانات علمي را در اختيار دانش ‌پژوهان قرار دادند،  تا بتوانند به ثمردهي بپردازند.

      رودكي سمرقندي مؤلف كليله و دمنه به نظم دَري،  ابوشكور بلخي مؤلف آفرين ‌نامه به نثر دري،  دقيقي بنيانگذار شاهنامه به نظم دري،  ابوالمؤيد بلخي مؤلف شاهنامه به نثر دري،  فردوسي طوسي مؤلف شاهنامه‌ فردوسي،  بلعمي مترجم تاريخ طبري به نثر دري، همه‌ شان از پروردگان دستگاه سامانيان بودند،  و كارها يشان را با حمايت و تشويق دولت مردان ساماني انجام دادند.  ديگر سخنوران دوران ساماني عبارتند از:  شهيد بلخي، ابوحفص سُغدي، خبازي نيشابوري، تخاري، احمد برمك، بانو خجسته سرخسي، بانو شهره‌ آفاق، ابوطاهر خسرواني، طخاري، ابوالمثل، يوسف عروضي، اميرآغاجي، كسائي مرزوي، ابوالحسن لوكري، استغنائي نيشابوري، ابواسحاق جويباري، اورمزدي، جلاب بخاري، ابوشعيب هروي، شاخسار، خفاف، سرودي، زرين ‌كتاب، حكيم غمناك، شاكر بخاري، ابوالقاسم مهراني، عبدالله عارضي، قريع‌ الدهر، ابوسعيد خطيري، لمعاني، ابوحنيفه اسكاف، غواص گنبدي، علي قرط اندگاني، ابوشريف، صفار مرغزي، و ابوعاصم.

        محمد ابن زكريا رازي كه يكي از اعجوبه ‌هاي تاريخ علم است،  ابوعلي سينا كه بي‌ نياز از توصيف است، ابونصر فارابي كه در تاريخ فلسفه‌ جهان لقب معلم ثاني يافته است،  و محمد ابن موسا خوارزمي، همه‌ شان از تحصيل ‌كردگان عهد ساماني در مدارس بخارا و نيشابور، و مورد حمايت دولتمردان ساماني بودند.  آخرين اينها ابوريحان بيروني بود،  كه در جهان به خوبي شناخته شده است،  بیایید به یاد انبوه اندیشمندان و دانشمندان ایرانی واقعیت های تاریخی را بیابید و دروغ های تاریخی دور بیزید و بسوی تمدن جدید برویم.

   چگونگی وبلاگ انوش راوید

      عده ای از عزیزان در نظرات می نویسند،  که وبلاگ خیلی پراکنده است،  و از این صفحه به آن صفحه دارد،  و همه یکجا نیست و غیره.  ضرب المثل قدیمی می گوید،  هر که را طاوس خواهد،  باید جور هندوستان کشد.  این وبلاگ برای علاقمندان و دانشورانی است،  که می خواهند مطالب جدید در علم جغرافی ـ تاریخ بخوانند، بدانند و پیگیری نمایند.  در واقع این یک وبلاگ است،  ولی به دلایل اینترنتی در ایران مجبور شده ام،  مطالب را در چند وبلاگ پراکنده کنم،  ولی در هر صورت مانند یک وبلاگ و یا سایت عمل می کند.  اگر شخصی می خواهد همه مطالب را به صورت پست های روزانه بخواند،  در چند آدرس براحتی امکان پذیر است مانند،  اینجا و یا اینجا.  اما با نگاهی به آمار وبلاگ مشخص است،  که بسیاری از عزیزان با روش جستجو در اینترنت و کلّاً از گوگل وارد وبلاگ می شوند،  افرادی از آنها علاقمند هستند،  تمام وبلاگ را بنا به اهمیت مورد علاقه اشان بخوانند،  برای همین وبلاگ فصلی مانند،  اینجا و یا اینجا مناسب است.

      ما در قرن 21 و موج نو زندگی می کنیم،  بنابر این دانش و دانایی نوین را برابر مقررات جاری این قرن بخواهیم،  معمولاً در یک مقاله نمی توان همه موارد را تعریف کرد،  بهترین روش لینک دادن به مطالب است.  شخصی که در این وبلاگ یکبار لینکی را مطالعه کرد،  مثلاً در مقاله ای به استعمار و امپریالیسم و یا قاره کهن یا امثال بر خورد کرد،  دیگر نیازی ندارد آن لینک را دوباره ببیند.  البته در تمام مطالب باز نکردن هیچ کدام از لینکها تغییری در معنی مقاله نمی دهد،  و به راحتی هر کس متوجه می شود.  وبلاگ را در دو کلاس ویژه و معمولی تنظیم کرده ام،  که کلاس معمولی به راحتی در دسترس همگان می باشد.  چون این وبلاگ تحقیقاتی و برای استفاده عموم علاقمندان به علم مربوطه است،  به همین جهت آمار آن هم در اختیار همگان می باشد،  تا در صورت نیاز آنرا هم به تحلیل بگیرند.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  سازمان آینده بینی

   کلیک کنید:  کارگاه فکر سازی

   کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ ورود فرهنگ عربی به ایران

   تاریخ ورود نام های عربی به ایران

   پیش گفتار

     ساختارهای تاریخی اجتماع کلید تاریخ است،  اگر تاریخ نویسی از تاریخ اجتماعی به درستی نداند نمی تواند مسائل تاریخی را تشخیص دهد،  و اغفال دروغ نامه هایی بنام کتاب تاریخ می شود.  بسیاری از عزیزان هم میهن می پرسند،  اگر اعراب به ایران حمله نکردند،  پس چگونه و چرا اسامی عربی وارد زبان پارسی و ایران شد.  قبلاً نوشته بودم که از زمان حکومت اشکانیان و با پایان دوران شاه خدایی و آغاز سازمان قبیله ای در ایران،  کم کم اسامی و واژه های عربی همراه  نو دین های پایه ای امروزی در قاره کهن گسترس یافت.  جهت رساندن آگاهی،  سلسله مطالب درباره دینها و فرقه های پایه ای امروزی می نویسم،  امید وارم مورد توجه و نقد و بررسی قرار گیرد.  یکبار دیگر یاد آوری نمایم،  این مقاله پاسخ به پرسش چرا و چگونه اسامی و واژه های عربی وارد زبان پارسی و ایران شده اند؟  می باشد. بگویم که مقاله تعریف و تشریح دین و مذهب ها نمی باشد،  در صورت تقاضا از پیام آوران و دین های باستانی هم می نویسم.  از ابتدای تاریخ بشر دین اهمیت زیادی داشته،  و یکی از مهمترین ابزار های گذر های تمدنی بوده است،  دینها باعث شدنده اند تحولات در تاریخ اجتماعی پدید آید.  

      تعدادی از افرادی که در حکومت های گذشته ایران می گفتند و می نوشتند،  اعراب به ایران حمله کردند،  و با جنگ و شمشیر در ایران کشتار کرده و مردم را بزور مسلمان کردند،  نوکران و جیره خواران فراماسیونی استعمار و امپریالیسم بودند.  آنها می پنداشتند که توده مردم ایران در تاریخ چون خودشان بی غیرت و عاجز بودند،  تا افرادی از گوشه سرزمین و کشور اصلی ایران بزرگ که در شرایط تاریخ اجتماعی پائین تری بودند،  بتوانند بر ملت بزرگ و قوی و تاریخی پیروز شوند.  همانگونه که بارها گفته و نوشته ام دشمنان تاریخی مردم شاد و پویا و رنگارنگ زیبای ایران با دروغ و دشمنی و ایجاد جنگ گرم و سرد بین مردم قاره کهن می خواهند مانند مثال تفرقه بنداز و حکومت کن رفتار کنند،  یا آب را گل آلود کنند تا ماهی بگیرند.  آنها نفهمیدن و درک نکردند که ایران سرزمین جوانان با هوش است،  که می توانند با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید دروغ ها را بشناسند و بسوی واقعیت و حقیقت بروند.  

  *1 ــ  مانوی یا مانویت

    سروده مانی:  من از بابل زمين آمده ام تا نداي دعوت را در همه جهان پراکنده کنم.

      ماني یا مانس در 215 یا 216 ميلادي زمان پايان حکومت اشكانيان،  در قريه ماردينر ولايت مسن ناحيه نهر کوتاه شمال بابل باستانی نزدیک نجف به دنيا آمد،  پدر او پتگ (یا تیک یا فاتک) از اهالي همدان و مادرش مريم،  از خانداني اشرافي بود.  مانی ادعا می کرد خدا به او وحی داده که گوشت نخورد، و شراب حرام است و ننوشد،  او به اتفاق فرزند چهار ساله اش به ميان اعضاي فرقه ‌اي خاص رفت.  بنا به روايات مانوي،  وقتی ماني كودك دوازده ساله ‌اي بود،  فرشته ‌اي يا روحي ايزدي بر او ظاهر شد،  و حقيقت الهي دين را بر او آشكار ساخت.  دوازده سال بعد همان روح باز هم بر او ظاهر شد،  و به او دستور داد تا به تعليم دين بپردازد،  او نخست پدر خويش و سپس بزرگان خانواده را به دين خود در آورد.   گرچه پیروان آیین مانی کمتر از زرتشتیان بودند،  اما مانی گرایان از حمایت اشخاص عالی رتبه سیاسی برخوردار شدند،  و به یاری شاهنشاه پارس،  مانی ‌توانست سفیران متعددی به دیگر نقاط جهان بفرستد،  نخستین فرستاده مانی به حکومت کوشانیان در ایران شرقی بود.  بیشترین تأثیر پذیری مانی از مغتسله و صائبین قرار داشت،  و به همین علت بخش اعظم تعالیم او از عقاید این فرقه بود،  منجمله مراسم دینی به زبان آرامی شرقی (سریانی و عربی اولیه) ،  ولی زهد و دنیا گریزی شدید را از ماندانایی گرفته بود.  مانی چون رهبران و پیشینیان مغتسله خود یهودی ستیزی داشت و با آیین یهود مخالف بود.

      مانی در ۲۴۰ یا ۲۴۱ م،  با کشتی به مکران و سند و درهٔ ایندوس هندوستان رفت،  و پادشاه بودایی توران شاه هندوستان را به آیین خود در آورده‌.  از هند به  ولایات ایران شرقی،  بلوچستان و کوشان رفت،  در سرزمین کوشانیان،  شاه و گروهي از درباريان او را به دين خود در آورد،  نقش ‌های متعدد مذهب مانوی در بامیان است.  شهر بلخ یا مزار شریف در ایران شرقی را که پایگاه اصلی زرتشتی بود،  مرکز فعالیت دینی خود قرار داد،  مانی برای مدتی آنجا زندگی و به تعلیم پراخته بود.  مدتی دیگر در ايران به دربار شاپور اول ساساني (242 ميلادي) رفت،  و با مرکزیت نجف و کربلا در زادگاه خودش،  به تبليغ دين پرداخت.  ماني دشمنان زيادي پيدا كرد،  اما بنيان مجامع مانوي را نيز ايجاد كرد و توانست پيروز،  يكي از برادران شاه را به دين خود در آورد،  و او بود كه باعث ملاقات ماني با شاپور شد.  شاه سرانجام او را به عنوان يكي از ملازمان درباري پذيرفت،  و به وي اجازه تبليغ در سراسر كشور خود را داد.  در زمان مرگ شاپور در حدود 273 م. مانويت در سراسر شاهنشاهي پايگاهي استوار يافت،  در حالي كه دين رسمي زردشتي بود.  بعدها در زمان بهرام بر اثر تحريكات موبدان زردشتي با او گستاخي كرد،  و دستور داد وي را به زندان افكندند،  و در زنجيرش كردند،  و او را زنده زنده پوست كندند،  و در 277 م. مانی فوت کرد.

      مهم ‌ترين آيين مانوي برگزاري نماز و خواندن نيايش به زبان آرامی شرقی (سریانی یا عربی اولیه روزه گرفتن و اقرار به گناهان و توبه است.  براي گذاردن نماز در روز رو به خورشيد مي‌ ايستادند،  و در شب رو به ماه،  در طي نماز، علاوه بر ياد كردن هر يك از خدايان روشني،  قدرت و خرد را نيز ستايش مي كردند.  آثار اصلي مانوي كه متعلق به ماني شمرده مي ‌شد، هفت اثر بود،  كه به زبان آرامي شرقي (سریانی یا عربی اولیه)، زبان محلي ماني نوشته شده بودند.  انجيل زنده، گنج زندگي، رسالات، نامه‌ها، نيايش‌ها.  افزون بر اينها،  ماني كتابي به نام يا شاپور گان داشت،  که به پارسيک يعني زبان جنوب غربي ايران نگاشته،  و بيشتر مندرجات آن راجع به معاد بوده است، كه چكيده عقايد خود را براي شاپور ساساني در آن آورده بود.  او كتاب ديگري به نام ارژنگ داشت،  كه در آن تصوير هايي به قلم خودش از جهان مانوي بود،  و تفسير آنها و نيز كتابي به نام كفالايا يا سخنراني‌ها كه مجموعه گفتار هاي ماني است،  و در آن پيشگويي ‌هايي هم ديده مي ‌شود.  ماني مخترع خط جديدی بود که حروف مصوته داشت،  کتاب هاي مانويان آرامی و پارتي زبان،  پارسيک و سغدي زبان و غيره به آن خط که مشتق از سرياني و ساده تر از آن است،  نوشته شده بود.

      ماني هفت کتاب نوشت که فقط یکی از آنها با نام شاپورگان به زبان فارسی بقیه به زبان سریانی بود،  همچنین منشور هاي بسيار به اصحاب و پيروان خود،  و شايد ديگران هم فرستاده که اسامي عده اي از آنها در ضمن فهرست 76 رساله ماني و اصحاب او در کتاب الفهرست ابن نديم به ما رسيده است.  پنج کتاب را به زبان آرامي شرقي یا عربی اولیه،  که ماني در سرزمين آنان بزرگ شده بود نوشت.  يکي از کتاب هاي ماني معروف به سفر الجبابره (کتب زور گویان) است،  که قطعاتي از آن به زبان هاي ايراني بدست آمده.  ديگر کتابها،  سفر الأحياء (کتاب زندگان)،  سفرالأ سفار (مادر کتابها)، فرائض المحبین (وظایف دوستداران)، فرائض المستمعین (وظایف شنودگان)،  فرقماطيا،  که در مآخذ ايراني ظاهراً بنگاهيک و در لاتيني شايد همان اپيستو لاخوندار منتاء معروف است.  ديگر انجيل زنده يا انجيل ماني را بايد نام برد،  اين کتاب که قطعاتي از آن در آثار تورفان بدست آمده بر 22 قسمت مطابق 22 حرف تهجي آرامي بنا شده بوده است،  و ظاهراً يک جلد آلبوم تصاوير که مبين و نشان دهنده مطالب کتاب بوده و در يوناني ايقون و در زبان پارتي اردهنگ و در پارسيک ارتنگ یا ارژنگ و در زبان قبطي ايفونس و در کتاب هاي مانوي چيني تصوير دو اصل بزرگ ناميده مي شد.

      ماني خود را جانشين عده زيادي از رسولان آسماني مي ‌دانست،  كه از زمان آدم تا زردشت و بودا و عيسي يكي پس از ديگري براي هدايت بشر آمده‌اند.  ماني معتقد بود كه جهان با طوفاني عظيم خاتمه خواهد يافت،  و به قعر جهنم رانده خواهد شد،  و در آن جا تمامي عناصر جهان تبديل به آتش مي ‌شوند،  و سپس سنگي بزرگ‌تر از دنيا آن را مي ‌پوشاند،  و روح‌ هاي گنهكار به آن سنگ چسبيده‌ اند.  نيكو كاران راه آسمان را در پيش مي ‌گيرند،  و آنها كه در كار هاي نيك و بد جهان متعادل بودند،  دوباره شكل انساني مي‌ گيرند و بدكاران به جهنم مي ‌روند.  چون دين ماني ادعاي عالم ‌گيري داشت. ماني اصولي از مذهب ديگران از جمله زردشت، بودا و مسيح اقتباس كرده است.  در تشكيلات ديني ماني از نقوش كليسا هاي مسيحي بيشتر مورد استفاده قرار گرفته،  و مانند مسيحيان 12 حواري در راس آن قرار داشته،  و سپس از 72 شاگرد یا طلبه كه متشكل از كشيشان بوده‌اند، بهره ‌گيري شده است.

      در راس جامعه مانوي رهبر قرار داشت،  كه جانشين ماني بود،  و مركز قدرت او در بابل بود.  پس از او،  پنج گروه مشخص وجود داشت، 12 آموزگار، 72 اسقف، 360  ارشد،  كه زنان نيز بدان راه داشتند،  و شنوند گان كه توده عادي پيروان دين بودند.  در ميان گزيدگان، گروه‌ هايي چون دبيران و خروش‌خوانان (روضه‌ خوانان) نيز وجود داشتند.  گزيدگان سه مهر داشتند،  مهر بر دهان، مهر بر دست و مهر بر دل (به نشانه حفظ فضيلت در سخن گفتن، در عمل كردن و در اميال) و در مانستال‌ها (ديرها) به سر مي ‌بردند،  و به سفر مي ‌رفتند تا دين را در اكناف جهان پراكنده كنند.  آنان پياده راه مي ‌پيمودند روزي يك بار غذا مي‌ خوردند و غذايشان گياهي بود،  و آن را پس از فرا رسيدن شب صرف مي ‌كردند.  آنان تنها براي يك روز غذا به همراه مي ‌بردند،  و براي يك سال جامه به همراه داشتند.

      پس از مرگ ماني اختلافاتي در ميان رهبري مانوي پديد آمد،  اما فشار بر مانويان بسيار بود،  و سرانجام گروه‌ هاي بزرگي از ايشان ايران غربی را ترك كردند،  ولی در ایران شرقی و ترکستان به مرکزیت بلخ یا مزار شریف ادامه تبلیغات دادند.  بعدها مانويان در تركمنستان شرقي و در چين غربی فعالیت های دینی کردند،  و مراكز دینی و تجاري در آن سرزمين ‌ها به وجود آوردند،  که نیازمند تحقیقات علمی می باشد.

   * 2 ــ  صابئین مندایی و صابئین حرانی، (مندایی ناصورایی) . . . . ادامه دارد . . . .

  * 3 ــ  ایشتار، مغتسله و غیره . . . . بزودی . . . .

    ادامه و پیگیری مقاله در اینجا  

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  خلیج همیشه فارس

   کلیک کنید:  منشور کوروش بزرگ

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر تاریخ

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تکنیک های نوین آینده پژوهی

   تکنیک های نوین آینده پژوهی

      وبلاگ سازمان آینده بینی به عنوان وبلاگ آینده پژوهی و آینده نگری است،  و از علوم و فن آوری های نوین می گوید،  که در نهایت پدافند ملی و مردمی ایران را شکل می دهند.  مطالعه و پردازش آینده با شناخت دروغ های تاریخی،  و بدست آوردن ریتم و آهنگ از واقعیت ها امکان پذیر است.  تحلیل های گسترده در خصوص به دست آوردن تصویر های مطلوب تر و کامل تری از آینده،  و باز کردن ابعاد و تحولات نوین پیش رو موضوع اصلی می باشد.  در این راستا انوش راوید به تحقیق و بررسی روند های متنوع شکل دهنده آینده می پردازد،  و نیز رویداد های شگفتی آفرین و سناریوها را،  بنا به نیاز فکری متقاضیان و خوانندگان می نویسد.  شکل های گوناگون از روندها و رویداد های آینده را بررسی می نماید،  و به سیاست ها و برنامه و اقدامات امروز با دانایی نوین پیرو سخن وبلاگ نگاهی می اندازد.

      کار وبلاگ برای چند منظور است:  * کسب و گسترش آگاهی، * روش شناسی، * دلایل آینده پژوهی، * توسعه دانش آینده نگاری، * طراحی و تدوین فرایندها، * بسط تکنیک های نوین آینده پژوهی و * انتقال این دانش به عنوان یک فعالیت توانمند ساز در سطح جوانان با هوش ایرانی.  و نیز یاد آوری پروژه های آینده نویسی بومی و محلی جهت دادن مشاوره به سازمان های نوین به عنوان تعمیم کننده،  برای اجرای مفید و سازنده تصمیم گیری های امروزی.

      فعلاً وبلاگ پنج حوزه را در میان مطلب خود پوشش می دهد،  * امور فناوری آینده، * موارد کلیدی و استراتژیک، * کار کرد های مورد نیاز، * پرسش و پاسخ ها،  در آینده ذهن پروری برای آینده نگری به مطالب افزوده می گردد.  برای دستیابی به این اهداف،  تمرکز جدی و جهش های اکتشافی کوچک و بزرگ،  با هم فکری و یاری جوانان با هوش ایرانی لازم است.  همچنین می بایست ترس از درک تغییرات ناپیوسته را که در قرن سنت گریزی نوشته ام کنار گذاشت،  و حواس خود را در گردش زمین و زمان جمع کرد،  و حرکت های رادیکال مشکوک و یا ضد تکاملی آل فسیل را کنار زد.  می بایست روحیه و عمل کرد را جهت موفقیت،  با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید بالا برد،  و با دانایی قرن 21 سبک کاری برتر از سطح جهانی داشت.

      آینده پژوه همیشه باید در مورد مسائل غیر منتظره فکر کند،  مانند فرو پاشی برج های دو قلو که زنگ پایان امپریالیسم قرن 20 و آغاز نو امپریالیسم بود،  یا عدم حضور قدرتمندانه سیاسی و نظامی و بالا سری استعمار و امپریالیسم در قرن 21 و تقاضا های فراوان جهت استقلال واقعی و ملی،  تصمیم گیری های پراکنده سیاسی و اقتصادی بدون فکر،  نداشتن دور اندیشی در جهان و برخورد ها و تزاد ها.  یا تغییرات آب و هوایی مانند،  سیل های مخرب پاکستان،  پایان کشاورزی سنتی در آسیا و آزاد و رها شدن ملیون ها انسان از روستا های تاریخی و تأثیر آن در آسیا و قاره کهن، کمبود غذا و ....  جهت بررسی تغییرات آب و هوایی جهانی و منطقه ای نمونه ای را در زیر از بخش دیگر وبلاگ  از اینجا آورده ام:

        تغییرات آب و هوایی

      در جایی این نظر شخصی  را شنیدم،  البته درستی آن را نمی دانم:  علت خشکسالی در روسیه و ایران،  و سیل در پاکستان و دامنه ها و اطراف هندوکش،  آب شدن، کم شدن و بالا رفتن و ارتفاع گرفتن یخچال های طبیعی رشته کوه البرز بویژه البرز مرکزی است.  برودتی که این یخچال ها در تابستان ایجاد می کردند،  باعث تجمع و تراکم ابر هایی که از غرب می آمدند،  در رشته کوه و سپس کل منطقه می شد،  و متعاقباً بارندگی های تابستانی را داشت.  این بارندگی ها نیمی از بار ابرها را تخلیه می کرد،  و در ادامه گذر و مرحله بعد،  ابرها که در کوه های هندوکش اسیر می شدند،  و کم بار تر بودند.

      آب شدن یخچال های رشته کوه البرز دو علت دارد،  اول گرمایش کلی زمین،  دوم و مهمتر تولید دوده و نشستن آنها روی یخچالها و دریافت مضاعف نور و گرمای خورشید.  این اتفاق براحتی قابل رویت است،  و از خود رشته کوه و در پایین یخچالها،  دوده ها و خط بالا رفتن آنها 300 تا 500 متر دیده می شود.  برای بر طرف کردن مشکل می بایست در منطقه دوده تولید نکنند،  بویژه از تبریز تا تهران و در جاده های تهران به شمال ایران.  البته با چند سال مراقبت،  زمین خود را باز سازی می کند،  و این مدت می تواند بهانه ای شود،  که ایران سریع تر و زودتر از بقیه کشور ها وارد تمدن کنترل انرژی گردد. <><>  

      ضمن مطالعه دقیق نمونه بالا و علائم وقوع،  می شود رویداد های آینده را مشاهده کرد،  ولی چرا نمی توان،  حوادث آینده را از قبل پیش بینی نمود؟  خیلی ساده است!  نمی خواهیم ببینیم و اگر بخواهیم می بینیم.  ما نمی خواهیم وقایع را طوری پیش بینی کنیم که امیدها و انتظارات ما تأیید نشود،  از این رو به استراتژی نا باوری پناه می بریم.  در هر صورت برای مشاهده آینده،  اندیشه باز و سناریو های پیش فرض و تدوین استراتژی های پایدار تاریخی ملی ایرانی لازم است.  ولی اغلب موارد ریسک ها و خطراتی پیش رو خواهد بود،  که گاه بیان آنها ممکن است صدماتی در پی داشته باشد،  ولی انوش راوید با تجربه ای خاص که در تولد در تاریخ نوشته ام آنرا پوشش می دهد.

   ترسیم سناریوی آینده

      می توان برای آینده دو نوع سناریو، * اکتشافی و * تصمیم سازی،  نوشت و ترسیم کرد،  اکتشافی آن چیز ها و اتفاقاتی است که در آینده می باشد،  و تصمیم سازی کارهایی و برنامه هایی که باید برای آینده انجام داد.  در اکتشافی مواردی که خارج از قدرت و حس و علایق عمومی و بر اساس داد های واقعی تاریخی است،  به تصویر کشیده می شود، و هیچ گاه در آن تصمیم سازی نقش ندارد.  در سناریوی تصمیمی سازی افراد و سازمان های مختلف،  بر مبنای آمیزه ای از واقعیتها و درکها جهت تعیین نمونه آینده نقش می بندند،  این تفاسیر بر داده های فهمی و خصوصیات و جهان بینی قرار دارند.  موضوع مهم در یک پروژه آینده بینی برای برنامه ریزی و تصمیم سازی بر پایه سناریو ها،  گنجانیدن سناریو های آینده پژوهی در ذهن است.  می بایست این سناریو ها با استفاده از سئولات به دست آمده از تحقیقات و شواهد واقعی موجود،  صریحاً به چالش کشیده شود.  افراد و گروه های تصمیم ساز ممکن است،  به گزینه ها و حوادث توجه نکنند،  اما برای چگونگی شناسایی و تشریح آینده باید درک تصمیم سازان و سازمان آنها را عمیقاً بررسی نمود.  بهترین راه انجام مصاحبه های طولانی و طرح پرسش و پاسخ می باشد.

 * 1 ـ  اگر شما قادر به صحبت با یک غیب گو بودید چه پرسش هایی از او می کردید؟

 * 2 ـ  بهترین سناریو برای تصمیمی که مد نظر دارید چیست؟

 * 3 ـ بد ترین سناریو چه پیامد هایی می تواند داشته باشد؟

 * 4 ـ  بگویید چه موانع مهم و بزرگی برای تغییر در سازمان شما وجود دارد؟

 * 5 ـ  اگر باز نشسته شوید دوست دارید،  چه چیزی را به عنوان میراث شما برای سازمان نام ببرند؟

    این پرسش ها برای تحریک تصمیم گیران اصلی جهت،  حذف دروغها، کسب واقعیتها، شناخت اعتقادات، ترسها، امیدها، ماهیتها، محدودیتها و توانایی های موجود پیش رو طراحی شده اند.  پاسخ های بدست آمده از مصاحبه را می توان بررسی و تحلیل کرد،  و هر آنچه را که به موضوعات مهم و دستور کار مدیران شکل می بخشد شناخت.  گام بعدی بر پایه سناریو ها جهت برنامه ریزی،  مشخص سازی تصمیم های اولیه ای می باشد،  که مدیران رده بالای سازمان با آن مواجه هستند،  معمولاً اینها در پرسش هایی مانند زیر می باشند:

 *  آیا برای تولید محصول جدید زیر ساخت های لازم را انجام داده اید؟

 * برای کسب و کاری نوین و از بین بردن کسب و کار قدیم،  اقدامی انجام داده اید؟

      تا اینجا گفتم که سناریوها برای اتخاذ تصمیم های استراتژیک مفید هستند،  و نیز برای تشویق تصمیم سازان به حساس بودن در برابر سیگنال ها و علایم جدی تغییرات بسیار راهگشا می باشند.  سناریو ابزاری برای درک به موقع اطلاعات جدید،  تشخیص سیگنال های مهم تغییرات و درک و مفهوم و مضمون این تغییرات برای سازمان هستند.  همچنین سناریوها ابزاری برای پیوند زمینه ادراک ذهنی با محیط بیرونی مهیا می کند،  ساختاری دوباره به درک خود از فعالیت سازمان داده،  و ذهن را هم پای محیط تغییر می دهد.  متعاقباً به سبک کار و دستور کار فرد یا سازمان می انجامد،  که همان تغییرات قرن سنت گریزی است.  بنا بر این سناریو از طریق بررسی آینده های بدیل و پیامد های ممکن،  بر تصمیم های فوری کنونی تأثیرات کوتاه مدت گذاشته،  و با تغییر و قالب بندی مجدد الگوی ذهنی،  تأثیراتی بلند مدت اعمال می کند.

    آینده و بحث های بنیادی

      دو نیروی بنیادی که هر دو نتیجه جنگ سرد بود،  به سرعت باعث تحول و پیشرفت دنیا گردیده و همچنان شکوفا تر ادامه دارد.  یکی اینترنت است که همگان با توانایی آن آشنا هستند،  و نیاز به تعریف ندارد،  جهت اطلاعات بیشتر می توانید به اینجا مراجعه نمایید.  عامل دیگر مدیریت است،  با بهینه سازی سیستم مدیریت تمدن با سرعت به سمت شکل جدید حرکت می کند،  نمونه مدیریت بهینه در چین و هند و تعدادی از کشورها و سازمان های نوین دیده می شود.  در مدیریت نوین قانون ها ثابت تر و قابل پیش بینی تر شده اند،  البته با آزمون و خطای کمتر،  و همه چیز به سمت یک فضای باز تر و موقعیت های قابل دسترسی حرکت می کنند.  مدیریت بهینه و گسترش علوم در سراسر جهان،  برنامه های نوینی هستند،  در جهت رشد اجتماعی که مورد حمایت دانایان و روشنفکران قرار دارد.  تا زمانی که علم بدون مرز رو به گسترش است،  مدیریت در جاهای مختلف دنیا بهینه می شود،  و رشد را در اکثر نقاط دنیا شاهد خواهیم بود.  ولی این شرایط در افریقا و ممالک مسلکی بسیار ضعیف خواهد بود،  دو ویژگی آنها از جهل و سوء مدیریت می باشد،  که نابود کننده است.

   بحث های آینده بینی شامل موارد زیر است:

  * 1 ــ  آینده ژئوپلتیک جهان،  و مناطق سیاسی مانند،  خاور میانه و قاره کهن و آمریکای جنوبی و آفریقا و غیره.  آیا جهان به مناطق نفوذ سیاسی تقسیم می شود،  و یا بخش هایی رو در روی یکدیگر قرار می گیرند؟

  * 2 ــ  آینده اقتصادی و سرمایه داری، پول و بورس،  بررسی دوره های رکود و شفاف نبودن فلسفه جهان بینی سرمایه داری.  آیا همچنان بیش از هشتاد درصد ثروت جهان در اختیار یک درصد بشر قرار می گیرد؟

  * 3 ــ  آینده دین ها و سیاست ها چه می شود،  ایدئولوژی های فراوان و متضاد به کجا ختم می شود،  و چه وقت علمی می شوند.  آیا در نیمه اول قرن 21 بشر می تواند به یک دمکراسی واقعی برسد؟

  * 4 ــ  آینده جنگها در قاره کهن و خلیج فارس چگونه است،  آیا همه قاره به جنگ بزرگ کشیده می شوند،  آیا کل قاره کهن به اولین قاره فدرال دنیا تبدیل می شود؟  و یا به کشورک های متخاصم،  کار و درآمد یا مرام مردم قاره چه خواهد بود؟  و آیا این مسائل باعث جنگها و کشتار می شود؟

  * 5 ــ  آینده انرژی و کنترل انرژی و نفت و گاز چه می شود،  ارزش آنها چقدر خواهد بود،  و سرمایه گذاریها و افزایش مصرف را چگونه باید کنترل کرد.  آیا می توان با تولید محصولات کم مصرف دارای تکنولوژی نانو  انرژی را کاملاً کنترل کرد؟

  * 6 ــ  آینده کار و باز نشستگی ها چگونه است،  افزایش افراد مسن و تقاضای بازنشستگی و کار مجدد آنها را چگونه باید تعریف و کنترل کرد.  آیا در این مورد تغییرات نا پیوسته ای که در قرن سنت گریزی نوشته ام اتفاق می افتد؟

  * 7 ــ  آینده مهاجرت های بشر چه می شود،  بشر از ابتدای پیدایش موج های مهاجرت داشته است،  که همچنان به شکل جدید کم و بیش ادامه دارد.  آیا جمعیت کثیری از کشورهای عقب افتاده به کشورهای پیشرفته خواهند رفت؟

  * 8 ــ  آینده بیماری های همه گیر که در جهان یک اتفاق غیر منتظره نیست،  را چگونه باید کنترل کرد،  واکنش موثر در مقابل این اتفاق چه می تواند باشد.  آیا شکل جدیدی از بیماریها پیدا خواهند شد؟

  * 9 ــ  آینده تغییرات آب و هوا که خیلی نگران کننده و بحث بر انگیز است،  چه به روز زمین و مردم می آورد.  آیا  انسان خواهد توانست به طبیعت احترام بگذارد و از تخریب و انقراض دست بردارد؟

  * 10 ــ  آینده مواد مخدر و مبارزه با آن به کجا ختم می شود،  مواد مخدر جدیدی که بسیار ارزان و فراوان هستند،  مبارزه با افراد مسلح و سازمان یافته قاچاق را چگونه باید کنترل کرد،  آیا می توان این خطر را از زندگی انسان برداشت؟

  * 11 ــ  آینده طول عمر انسان که در کشور های پیشرفته افزایش می یابد و در کشورهای عقب مانده کم می شود،  را چگونه باید تعریف کرد.  آیا می توان از طبیعت و تاریخ برای زندگی و عمر بهره گرفت؟

  * 12 ــ  آینده علوم و دانایی بشر با چه سرعتی پیشرفت می کند،  آیا می توان به دانایی نوین رسید؟

      عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  جزایر ایرانی خلیج فارس

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر تاریخ

   کلیک کنید:  ماجرا های خواندنی تاریخی

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com