کوه های ایران

  کوه های ایران

   پیش گفتار

     . . . . . . . . این صفحه بزودی کامل می شود

  البرز مرکزی

      رشته کوه البرز مرکزی که در میانه رشته کوه بزرگ البرز قرار گرفته از زیباترین کوهستان های ایران بزرگ است، اکثر البرز مرکزی از خط  الراس های موازی و بسیار طولانی که به راستای ساحل دریای مازندران از شرق به غرب امتداد یافته اند تشکیل شده است.  دره های بسیار عمیقی همچون، چالوس، هراز، شاهرود، و....، شکاف های عمیقی را در میان این خط  الراسها پدید آورده اند.  دامنه های شمالی البرز مرکزی که به دریای مازندران نزدیک میباشند غالبا تا ارتفاع ۲۳۰۰ متری از جنگلهای انبوه پوشیده شده اند.  اگر چه جنگلهای تنک سرو کوهی در معدودی نقاط همچون دامنه های جنوبی قله سیالان دیده شده اند بقیه دامنه های البرز مرکزی به غیر از ته دره ها، عاری از درخت می باشند،  انوش راوید بسیاری از این مناطق را برای کار های علمی تاریخی بازدید کرده است.  علفزارها برفچالها و تعداد قلیلی یخچال ارتفاعات بلندتر البرز مرکزی را پوشش میدهند.  قله ۵۶۱۰ متری دماوند بلند ترین قله البرز مرکزی وخاور میانه میباشد.  بدلیل ارتفاع بسیار زیاد قله دماوند از بقیه کوه های البرز متمایز گردیده و از دهها و یا حتی بیش از صد کیلومتر دورتر قابل رویت است.

    کوه های تخت سلیمان

      منطقه تخت سلیمان و علم کوه واقع در سلسله جبال البرز و قسمت بزرگی از آن تحت عنوان البرز فزبی محسوب می گردد،  این ناحیه بزرگ کوهستانی با داشتن حدود 200 قله بالای 4000 متر،  و یخچال‌ها، برفچال‌ها و دیواره‌ هایش از جمله مشهور ترین ارتفاعات ایران و آشنا برای کوه نوردان خارجی است.  این منطقه از شمال به شهرهای چالوس، سلمانشهر، تنکابن و مناطق جنگلی، از جناح شرقی محاط به دره رودخانه چالوس و از جناح غربی محدود به دره بزرگ سه هزار و بالاخره از جنوب و جنوب غربی به دره‌های طالقان و الموت منتهی می‌گردد.  این منطقه پس از قله دماوند بلندبرین قله های البرز مرکزی را در خود جای داده است و تنها منطقه ایست که ارتفاع قله های آن از ۴۴۰۰ متر تجاوز میکند.  بسیاری از قله ها بر ستیغ خط الراسی که بر خلاف اکثر دیگر خط الراسهای البرز مرکزی از شمال به جنوب امتداد می یابد قرار گرفته اند.  ارتفاع این خط الراس در مسیری به طول ۱۹ کیلومتر از جنوب قله لشگرک کوچک تا قله مازی گردن شمال،  در هیچ نقطه ای به پایینتر از ۴۰۰۰ متر نمی افتد.  دو شاخه اصلی-یعنی شاخه چالون/ سیاه کمان و شاخه هفت خوانها- طول خط  الراس های به هم پیوسته را که تماماً بالای ۴۰۰۰ متر هستند را به ۳۰ کیلومتر میرسانند.  شاخه های اصلی دیگری همچون شاخه ابیدر/ دیوچال شاخه میش چالک/ کلوان و شاخه زرین کوه/ آلانه سر بعضا بالای ۴۰۰۰ متر می باشند.

      نزدیکی کوههای تخت سلیمان به دریای مازندران باعث پدید آمدن دره های بسیار عمیق در منطقه شده است،  این دره ها اکثرا تا ارتفاع ۲۳۰۰ متری از جنگلهای خزری پوشیده شده اند.  در قلب منطقه دره های مرتفع U شکلی به چشم می خورند که بیانگر فرسایش زمین شناسی یخچالی در این کوهها میباشند،  در حال حاضر کوههای تخت سلیمان دارای بزرگترین مجموعه از یحچالهای کوهستانی در ایران هستند.  قله زیبای تخت سلیمان در شمال علم کوه قرار گرفته است و از نظر ارتفاع پنجمین قله خط  الراس معروف تخت سلیمان است،  از طریق خط  الراس جنوبی به شانه کوه 4465 متر و سپس دیواره زیبای علم کوه متصل است.  دامنه های شمالی تخت سلیمان به دندان اژدها می رسند،  در سمت غرب تخت دره هفت خوان و یخچال اسپیلت قرار گرفته اند و در شرق یخچال تخت سلیمان به نام پاتخت قرار گرفته است.

     در منطقه تخت سلیمان یخچال‌های بزرگی وجود دارد که از جمله مهمترین آنها باید از هفت خوان، سرچال، پاتخت، علم چال، خرسان، مرجیکش و چالون نام برد.  رودخانه‌های بزرگی از منطقه تخت سلیمان سرچشمه می‌گیرند که عبارتند از،  سردآبرود، پراچان، ناریان، الموت رود، گرما رود و ازارود که هر کدام از یکی از جناح‌های خاص منطقه جاری می‌باشند.  از جمله دیگر ویژگی‌های این منطقه وجود دیواره‌های مرتفع تخت سلیمان، مناره، علم کوه، دیواره غربی، هفت خوان خرسان در نقاط مختلف آن است.  این دیواره‌ها  خود بر  جاذبه این مجموعه ارتفاعات برای اکثریت قریب به اتفاق کوهنوردان داخلی و خارجی افزوده است.  در منطقه چندین پناهگاه و جان پناه وجود دارد که عبارتند از:  پناهگاه سرچال، هتل رودبارک، جانپناه سیاه سنگ، جانپناه خرسان،  جانپناه گردونکوه، خونه گلی.

  علم کوه ۴۸۵۰ متر

      قله مرتفع علم کوه با ارتفاع 4850 متر در مرکز رشته کوه‌های تخت سلیمان در استان مازندران قرار گرفته است،  نزدیکترین شهر به این منطقه رود بارک و کلار دشت در استان مازندران می باشد،  قله علم کوه پس از دماوند دومین قله مرتفع ایران به شمار می رود.  در جبهه شمالی این قله دیواره ای به طول 650 متر وجود دارد که یکی از زیبا ترین و مشکل ترین دیواره های دنیا به شمار می رود،  جبهه جنوبی این کوه مشرف به طالقان است.  منطقه علم کوه دارای 47 قله بالای 4000 متر است که به الپ ایران نیز معروف است.  پائیز و زمستان علم کوه مواجه با برف بسیار سنگین و طوفان و بوران و ریزش متوالی بهمن های سنگین همراه است بهار هر سال نیز این وضعیت ادامه دارد و در تابستان هوا معتدل تر می باشد،  باد غالب از غرب و  منطقه سه هزار بر ناحیه می وزد و آب مصرفی در سر چشمه های متعدد آن به وفور یافت می گردد منطقه علم کوه چون سبلان دارای یخچال های بزرگ دائمی است که از هر سوی آنرا در بر گرفته اند.  آثار تاریخی از دوره های پارتی اشکانی در دامنه های آن واقع است.

   ارتفاعات:

شاخک غربی علم کوه ۴۷۸۲ متر /  شاخک شرقی علم کوه (تقریبا) ۴۷۵۰ متر

  خرسان شمالی (و میانی) ۴۶۸۰ متر /  تخت سلیمان ۴۶۵۹ متر

 خرسان جنوبی ۴۶۵۹ متر / ویران کوه ۴۶۰۹ متر  

 سیاه سنگ ۴۶۰۴ متر / مرجی کش ۴۵۸۰ متر

 هفت خوان شماره یک ۴۵۳۷ متر / هفت جوان شماره دو ۴۵۲۸ متر   

 چالون ۴۵۱۶ متر / سیاه گوک جنوبی (تقریبا) ۴۵۰۰ متر

 سیاه گوک شمالی ۴۵۰۵ متر / سیاه کمان ۴۴۷۲ متر

 شانه کوه ۴۴۶۵ متر / هفت خوان شماره پنج ۴۴۵۷ متر   

 کالاهو (میشور و نفار نقار) ۴۴۳۱ متر / قبی ۴۴۳۰ متر

 رستم نیشت ۴۴۲۶ متر / گردونه کوه (و هزار چم) ۴۴۰۲ متر

 دندان اژدها (تقریبا) ۴۴۰۰ متر / مناره ۴۳۷۸ متر

 لنگری شماره یک ۴۳۷۶ متر / میان سه چال ۴۳۴۸ متر

 لوی نا (کل چال) ۴۳۴۰ متر / تنگ گلو ۴۳۳۵ متر

 لنگری شماره دو ۴۳۲۴ متر / ستاره ۴۲۹۶ متر

 ابیدر (گرماب سر) ۴۲۶۰ متر / لشگرک بزرگ ۴۲۵۶ متر

 تخت رستم ۴۲۴۸ متر / زرد گل ۴۲۳۱ متر

 زرین کوه (ماسه چال) ۴۱۹۸ متر / دیوچال ۴۱۸۵ متر

 لشگرک کوچک ۴۱۸۴ متر / مازی گردن ۴۱۴۰ متر

 گرده کوه ۴۱۴۰ متر / کلوان شماره یک ۴۰۷۸

 کلوان شماره دو ۴۰۶۸ متر / میش چالک ۴۰۶۷ متر

 آلانه سر ۴۰۶۵ متر / نزار ۴۰۴۷ متر

 خرس چر ۴۰۳۰ متر / کرما کوه ۴۰۲۰ متر

 ماسمور ۴۰۱۲ متر / سیاه نو ۴۰۰۶ متر

 پسند کوه (تقریبا) ۴۰۰0

  کلیک کنید:  خلیج فارس

  کلیک کنید:  جشنهای ایرانی

 Anoosh Raavid  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com  

لطفاً جهت نوشتن نظر به وبلاگ اصلی در اینجا بروید.

چنگیز مغول دروغ تاریخ

تیمور لنگ یا تیمور گورکانی دروغ تاریخ

 

   نبرد چالدران دروغی دیگر

   پیش گفتار

      مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید،  از مشاهدات عینی و  واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد،  با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند.  از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده،  البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است.  خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد،  و از عزیزان خواهش  دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند.   باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود،  این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش  تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیست است.  توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید،  نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند،  توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بخوانید در کارگاه فکر سازی کار کنید تا در انتها سرگذشت و آینده ای نوین ایجاد گردد.

   توجه:  افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها،  لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند.

  جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید در اینجا به پیوندید.

   لطفاً جهت نوشتن نظر به وبلاگ اصلی در اینجا بروید.

   مقدمه، 

       نبرد چالدران کلید اسرار استعمار است،  اگر این نبرد را بشناسیم علت دروغ های دیگر در تاریخ را می یابیم،  انوش راوید  سعی می کند بگوید بیاندیشید و چشم و گوش بسته هر چیز را قبول نکید،  تحلیل و بررسی کنید.  این ساده اندیشی است اگر فکر کنیم هر اتفاق تاریخی و یا جنگ ها،  بدون پیش زمینه ها در تکامل تاریخ اجتماعی بوده باشد.  باید در باره هر موضوعی تحلیل های دقیق داشت و مهمترین موضوعات را در نظر بگیرم،  از قبیل تغییر نسل و زاد و ولدها،  دخالت های آشکار و پنهان دیگران،  صحنه سازی های مختلف سیاسی و اقتصادی،  و پتانسیل درک در زمان موضوع.  تدبیر و فرصت و حوصله با دانایی قرن 21 لازم است تا پانصد سال چنگال نکبت استعمار را که  روز افزون در جهان فرو کرده، از تاریخ ها و سرنوشتها خارج نمود.  داستان چالدران نقطه آغاز تاریخ و جغرافیا سازی استعمار است،  با این داستان قسمت غربی ایران را جدا شده بحساب آوردند و برای اولین بار در تاریخ ایران بزرگ خط مرزی تعیین کردند،  بهمین جهت و برای تأیید این مرز داستان را در کتابهای درسی قرار دادند.  در قرن 15 سه تمدن تاریخ اجتماعی با یکدیگر تلاقی پیدا کردند،  سازمان قبیله ای و تشکیلات فئودالی و فلسفه بورژوازی هرکدام، دین و فرهنگ  و رشد جمعیت و اقتصاد،  ویزه به خود را داشته و دارند،  که جغرافیای طبیعی محیط بر آن اثر می گذارد.  قبیله در فکر گذشتگانش بود، فئودالی در سر بزرگ شدن داشت،  بورژوازی در فکر پول بیشتر بود و....،  به ساختار های تاریخ اجتماعی مراجعه شود.

   پیش زمینه داستان چالدران

      بعد از جنگ صلیبی اروپائیان با مشرق آشنا شدند،  این جنگ بین فئودالی اروپا و سازمان قبیله ای شرق بود،  هر چند در آن جنگ اروپا شکست خورد ولی طی یک قرن،  دانش و تجارت شرق را بخوبی تجربه کردند.  این تجربه در ادامه تکامل تاریخ اجتماعی،  سبب پیدایش بورژوازی نو پدید بود،  این بورژوازی که از پایان جنگ صلیبی شروع شده بود،  با سقوط مهمترین سنگر دینی فئودالی در قسطنطنیه،  نوید پایان قرون وسطی بود.  قبل از این تاریخ اروپائیان اسیر بی چون و چرای فئودالی بودند،  و دانایی آنها قبل از جنگ صلیبی از دانش و مردم شرق بسیار کم بود،  در دوره استعمار این موضوع را همیشه پنهان می کردند.  در همان زمان شرق با سازمان قبیله ای اداره می شد که با فئودالی کاملاً متفاوت بود و آن از درک تاریخ نویسان اروپایی خارج بود و بنا بر این با فئودالی اشتباه می گرفتند.  سازمان قبیله ای در اروپا قرنها قبل بدست رومیها از بین رفته بود و در ایران بعد از هخامنشیان سازمان قبیله ای شکل تازه ای نسبت به بعد از آخرین تمدن طایفه ای نو سنگی گرفته بود،  در  اینجا.  جنگ صلیبی خاورمیانه را با فئودالی آشنا کرد و در دو، سه  قرن به دو بخش اساسی تقسیم کرد سازمان قبیله ای با مذهب و اقتصاد مخصوص به خود و تشکیلات فئودالی با مذهب و اقتصاد مخصوص،  که تا به امروز باقی مانده اند که بزودی به آن می پردازم. 

      در قرن 14 پاپها و اسقفها و کلیسا ها،  بظاهر برای دین ولی در واقع برای مال درگیر بودند.  از ابتدای قرن 14 کشتی های ونیزی و جنوایی تجارت مدیترانه را در دست داشتند،  در طول قرن 15 رشد اقتصادی اروپای غربی با نرخ سریع ادامه یافت.  در ورود به جهان اقتصاد نو و زمینه اخذ مالیات و مالی بورژوازی ایتالیا در رأس اروپا بود،  پاپها خوشحال که در این مرکز قرار داشتند.  در این شرایط پاپها و ایتالیا نمی توانستند رقیبی در بیزانس ببینند که هنوز در عالم قرون وسطی بود و تصمیم نداشت به قرون جدید وارد شود.  بعد از سرنگونی بلاد روم سلجوقیان که از پی انقلاب انسانی به وقوع پیوست و به دروغ پیروزی داستانی عثمانی می گویند،  بلافاصله پیمانکارانی از اروپا برای برگردان کردن کلیساها به مسجد سمت قسطنطنیه شتافتند تا واتیکان سریعتر بی رقیب شود.

     بورژوازی نو پدید شهرهای شمالی ایتالیا به یمن قدرت مالی خویش قادر بودند بصورت دولتهای متکی به خود باقی بمانند.  بودجه را به شیوه ای جدید تنظیم می کردند و مالیاتی که سرانه بالغ بر حدود یک میلیون دوکات در سال می شد وضع کردند،  هیچ دولت کشاورزی و فئودالی نمی توانست به این نرخ برسد.  در همین زمان بورژوازی نو پدید هلند واسطه فروش محصولات انگستان و غیره بود.  بنا بر این شهر های شمالی ایتالیا و هلند روز بروز ثروتمند می شدند،  اقتصاد مالی و پولی به اروپا آمده بوده و تاریکی قرون وسطی رفته بود.  با یک پیش زمینه دویست ساله در قرن 15 اروپا بیدار شد،  البته با شکل بورژوازی که همه چیز را سبک و سنگین می کرد و با ثبات و بی ثبات می سنجید،  پیشرفت های سریع اتفاقات و برنامه های جدید منجمله جغرافیای سیاسی جدید را می طلبید که تعریف آنها مهم ولی از حوصله این بحث خارج است که در آینده می نویسم. 

     در این دوره می بینیم که سفرنامه های زیادی از مردم اروپا و بویژه شمال ایتالیا به ایران می باشد که نشان دهنده تحرک وسیع بورژوازی نو پدید برای یافتن بازار و تجارت و یا جاسوسی است.  سفر نامه هایی که ده تا یکی از آنها را می توان منطقی و عملی و علمی دانست،  بسیاری از اینها برای تبلیغات و بازار یابی بود که امروزه هم در دنیای سرمایه داری با امثال آنها سر و کار داریم.  از ابتدای قرن 16 سرزمین ها و کشور های بسیاری در دنیا به اشغال استعمار گران در آمدند،  اما در ایران بزرگ که شامل عراق و ایران و افغانستان و قفقاز و تاجیکستان و نیمی از پاکستان و ترکمنستان و ازبکستان، می شود هیچ کدام به اشغال استعمار گران در نیامد.  زیرا در ایران بزرگ با سابقه تاریخی درخشان زندگی با شور و هیجان و عشق به میهن و ملت ادامه داشت،  دانش و درک و فهم و سلامتی و وفور نعمت در اندازه بسیار خوبی بود.

      با برنامه ای که نیاز به تحلیل دارد،  عثمانیها طی پنجاه سال ساخته شدند و اینها طی پنجاه سال بسیاری از اروپا را فتح کردند،  بدون اینکه در تمام این یکصد سال اثر واقعی بر جای گذاشته باشند.  بورژوازی برای خوشگل کردن تاریخ و سوء  استفاده،  از خان های بی اهمیت و طایفه های کوچک معمولی داستان هایی چون ترکمن ها با گوسفندان سفید و سیاه  ساختند،  که هیجانی به داستان های تاریخ بدهند،  نبرد های بزرگی روی کاغذ برای عثمانیها نوشتند تا در جهان دینی و آخرت برای انهدام کلیسای شرقی خود را بی تقصیر نشان دهند.  در فضای خالی از نوشتاری و شهر نشینی روسیه خانات اردو طلائی را قرار دادند،  زد و خورد های طایفه ها کوچک و ساده را که در طول تاریخ روسیه جریان داشت،  برای نیت هایی که در آینده به آنها می پردازم مهم کردند.

     آنها می خواهند در ذهن خواننده بکارند که الکی الکی و بدون در نظر گرفتن علم جغرافی ـ تاریخ و سابقه و تحلیل تاریخی و تاریخ اجتماعی جنگ بر پا می شود،  و پادشاه ها الکی الکی به اینطرف و آنطرف لشکر می کشند.  در این داستان ها اساسی ترین کارشان کوبیدن با سابقه ترین و زنده ترین ملتها می باشد،  که ایران در رأس آنها قرار دارد،  همیشه می نویسند ایرانیها در جنگ با مهاجم خارجی شکست می خورند و فقط در جنگ های داخلی بر یکدیگر پیروز می شوند،  بدینوسیله دشمنان می توانند در داستان های تاریخی سلسله ای را با دیگری عوض نمایند و تاریخ را  بضرر ایرانی شکلی دهند.  در این داستانها ایرانی ها را چون خودشان کودن فرض می کنند و از ساده ترین تحلیل ها استفاده می کنند،  مانند این که می گویند ایرانیها استفاده از سلاح آتشین در نبرد را دور از جوانمردی می دانستند.

   نقد نبرد دروغی چالدران

      می گویند  سلطان سلیم اول  بسیار مقتدر و مهم بود،  در واقع از این به اصطلاح سلطان مهم اثری در هیچ کتاب اوایل قرن 16 در آناطولی و یا ایران نیست،  انوش راوید  تا کنون نتوانسته از این شخص چیزی و اثری در تاریخ پیدا کند و باز هم در میان آثار تاریخی می گردد تا شاید نشانی بیابد،  اگر شما یافتید خبر کنید.  در واقع این سلطان تقلبی می تواند یک شیخ ساده در دست بورژوازی اروپا بوده تا برنامه های خود را پیاده نمایند.  دشمنان احمق تاریخ ایران خیلی ساده بودند و می پنداشتند همه ساده هستند،  و کسی پیدا نخواهد شد که دروغ ها را افشا کند و آگاهی لازم را برساند.  تاریخ لشکر و جنگ را در  اینجا  بخوانید.

     از ارتش بیش از یکصد هزار نفری می گویند،  که از جمعیت 6 تا 7 ملیونی خاک عثمانی خارج بود،  در صورتیکه نیمی از این جمعیت مسیحی از دو کلیسا و نیمی از دو مذهب اسلامی بودند و هر کدام از آنها در گروهای کاملاً متفاوت اجتماعی و جغرافیایی،  که خود مانع بزرگی برای جمع آوری نیرو و جنگ بزرگ است.   جمع کردن چنین نیرویی نیازمند اقتصادی شکوفا ست که مبتنی بر مالیاتها و تولیدات باشد و می بایست از خودش کلی دفتر و دستک و آثار بجا گذارده باشد،  و چنین اقتصادی لازمه پیش زمینه های محکم تاریخ اجتماعی است که در قرن 14 در عثمانی چنین چیزی نمی بینیم.  در قرن 21 با این تکنولوژی،  اگر کسی الکی و بدون تحقیق و تحلیل دروغها را باور کند بداند که خیلی ساده در دام دشمن است.

     فاصله هزار کیلومتری پایتخت عثمانی تا منطقه جنگ و عبور این نیروی بزرگ را می نویسند،  مسیری که تا یکصد سال پیش هم تصور عبور از آن امکان نداشت،  سخت ترین و صعب العبور ترین مسیر است.  این نیروی عظیم نیازمند تدارکاتی بود که با ساده ترین حساب بالغ بر نیم ملیون نفر می شده که خود آن نیازمند تشکیلات منظم و خاص و اثر گذار،  از قبیل جاده و پل و اقامتگاه می باشد که در منطقه و تاریخ چنین چیزی نمی بینیم.

     در زمان وقوع جنگ چالدران و در جنگهای دیگر اروپایی ها رقم نیروهای نظامی را در حدود بیست تا سی هزار نفر و در دل خاک اروپا می بینیم و هر گز در نبرد هایی که واقعی است و اثرات آن در تاریخ باقی مانده بیشتر از این نفرات در هیچ جنگی استفاده نشده زیرا امکان آن نبود.  صحنه چنگ را در جایی نوشتند که می توانست مرز جغرافیایی خوبی برای جدا سازی تاریخی باشد،  در تمام منطقه چالدران یک گلوله توپ و تفنگ پیدا نشده،  از صحنه این نیرد هیچ اثر تاریخی باقی نیست،  در موزه های اروپا آثار جنگ های واقعی آن زمان ها به فراوانی یافت می شود.

     در میان داستان و تعریف کردن ماجرای تاریخی دست به سفسطه بازی و گمراه کردن می زنند تا شعده بازی با ذهن های ساده نمایند،  نوشتند،  ( تزلزلي در دل سربازان ايراني به وجود نياورد و آنان تا لحظه مرگ دليرانه در مقابل سپاه تا دندان مسلح عثماني ايستادگي كردند.  امثال این چیزها زیاد گفتند،   دليل مهم پيروزي ترك‌ها، داشتن جنگ‌افزار آتشين بود كه ارتش ايران از آن بي‌بهره بود.  و یا نوشتند،  هدفهاي سليم اول سلطان عثماني از لشكر كشي به ايران عبارت بود از:  جلوگيري از گسترش مذهب شيعه اثني عشري كه مذهب رسمي ايرانيان اعلام شده بود و پيوستن شيعيان قلمرو عثماني به دولت تازه تاسيس صفوي ايران،  ضميمه كردن مناطق كردنشين شمال غربي و محل سكونت تركمان ها در شرق تركيه امروز و شمال شرقي عراق كه آق قويونلوها و قره قويونلوها و بقاياي سلجوقيان بودند،  به قلمرو خود،  مانع از گسترش و رشد  ايرانيسم كه با روي كار آمدن شاه اسماعيل صفوي دوباره سربلند كرده بود.)  امثال این گفته های کاملاً اشتباه می باشند در داستان چالدران زیاد است.  آیا می توانید اینهمه دروغ داستان را تفسیر و تحلیل نمایید،  این کار می تواند بهترین تست برای یافتن کلید واقعیتها برای شما باشد.

     تاریخ توپ و تفنگ را مطالعه کنید و چشم و گوش بسته هر پرت و پلایی را بجای تاریخ قبول نکنید،  سلاح  های آتشین زمان داستان چالدران را چون دوران ناپلئون که در فیلمهای واترلو و جنگ و صلح دیده اید مپندارید.  در ابتدای قرن 16 توپ و تفگ عثمانی فیتله ای بود و برد توپخانه حداکثر 300 متر بود و می بایست فیتله گلوله توپ را روشن می کردند و سپس از جلوی توپ پر می کردند و شلیک می نمودند.  همزمان با شلیک دود سیاهی هم جا را می پوشاند،  بسیاری از گلوله ها در هوا منفجر می شد،  یا در هدف منفجر نمی گردید.  آماده سازی و تیراندازی این توپها در هر 4 یا 5 دقیقه یک گلوله بود،  براحتی سواره نظام حریف این مسیر را با حساب تاختن اسب حداقل 30 کیلومتر در ساعت،  یعنی دقیقه ای 500 متر به جلو می پیمود،  بنا بر این سواره نظام می توانست سریع صف آرایی توپهایی که جابجایی آنها غیر ممکن بود همراه نفرات آنها در هم بکوبد،  در حالیکه سواره نظام از پوشش های نمدی ضخیم استفاده می کردند.  این سلاح آتشین در قرن 16 برای قلعه کوبی استفاده میشد،  نه برای نبردهای باز و بیابانی.  تفنگهای فیتله ای در هر دو دقیقه آماده شلیک می شد،  و با حساب کمتر از یک دقیقه که سواره نظام به دشمن می رسید و آن را در هم می کوبید،  حتا اگر صف اول سواره نظام با سری اول شلیک از پا در می آمد بقیه براحتی به حریف می رسیدند.

 برای زیبایی داستان از فراوانی نفرات عثمانی و شجاعت ایرانیها گفتند،  از سلاح آتشین و برتری عثمانی و مخالفت ایرانیان با این سلاحها نوشتند،  با این حرفها یاد تبلیغات منفی سرمایه داری می افتیم که می گفت،  لاستیک دنا نخرید.

   کلیک کنید:  لشکر و جنگ در دوره های تاریخی

   سخنی با عزیزان واقع گرا

      هم میهنان عزیزم،  بیایید با من همراه شوید و دروغهای تاریخ را شناسایی کنید و به افشای آنها اقدام کنید،  بیایید سرنوشت نو در تاریخ بنویسید.  دروغها را با حوصله بررسی کنید تا واقعیتها را بیابید و راهی نو برای آینده ای دگر و شکوفا،  دور از دروغها و غرور و نکبت و کاملاً نو نو بسازید.   این مقاله و دیگر مقالات را هر روزه تکمیل تر می کنم و به وبلاگها می افزایم.  تکامل اجتماعی و سرنوشتی دگر با جهل و خرافات یا جادو و غیب ایجاد نمی شود،  فقط با دانایی قرن 21.

      قرن سنت گریزی  است،  پس از 5 صده دروغ و ترفند و نیرگ و جنایت استعمار و امپریالیسم  که توسط چهره ها و کارگزاران استعمار برای مقاصد جغرافیای سیاسی به خورد ملتها داده اند توسط وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران در میان حباب حماقتها یشان ترکیدند،  وقت آن رسیده تا ایرانی های عزیز از این فرصت تاریخی استفاده نمایند و تاریخ های دروغی و ساختگی ایران عزیز را دور بریزند و با دست توانای خود به برکت خاک پاک ایران سرگذشتی نو و آینده ای دگر بنویسند.

   پاسخ به شبهات

    سرزمینی های وسیعی که در قرن 15 و 16 جمعیت نسبی آنها به زحمت دو تا سه در کیلومتر مربع می رسید،  جنگ جویان می دانستند چگونه و در کجا زور آزمایی کنند،  جنگ های قبیله های کوهستانی شرایط خاص خودش را داشت،  قبیله های جلگه ای نوع دیگری به جنگ می نگریستند.  جنگ های حکومتی برنامه ای تدوین شده داشت که نفرات نظامی و پشتیبانی در کار بودند و همیشه برای این جنگها ستاد عملیاتی تشکیل می شد،  بارز ترین نمونه آن لشکر آرایی ها و جنگهای نادر شاه افشار است.  حکومتها بدلیل تعداد نفراتی که در اختیار داشتند مجبور به استفاده گسترده از تدرکات و پشتبیبانی بودند،  که حفظ امنیت جاده ها نمایند و آذوقه و وسایل نظامی را برسانند.  امنیت مسیر که در آن زمان جاده های مناسبی نداشت کار مشکلی بود،  پارتی زان ها و قبایل سر راه معمولاً مزاحمت های زیادی ایجاد می کردند،  غارت کاروان های تدارکاتی امری عادی بود.  در این باره و بصورت مستند و واقعی از قرن های 18 و 19 و اوایل 20 مطالب زیادی در دسترس است.  در زمان جنگ چالدران،  ایران و عثمانی توسط سازمان قبیله ای اداره میشد،  در این باره در میان مطالب وبلاگ نوشته ام،  نویسندگان انواع داستانهای چالدران در زمان فئودالی و استعمار می زیستند و شناختی از حکومت در سازمان قبیله ای نداشتند.

       نبرد نهایی با حساب تمام جوانب در جایی پیش می آمد که طرفین فکر پیروزی را می کردند.  توپخانه های زیر قرن 20 توانایی حمل و آرایش و آتش در جنگهای کوهستانی و یا جاهایی با پستی و بلندی را نداشتند و کارایی  در کار آنها نبود،  حومه شهرها و روستاهای بزرگ بهترین جا بود.  جنگجویان از اوان نوجوانی به ارتش ها می پیوستند و سالها برای دولتهای مختلف خدمت می کردند و کاملاً کار آزموده بودند،  موقیتها را خوب تشخیص می دادند و می دانستند کی و کجا تک و پا تک کنند،  آنها مثل نویسندگان دروغهای تاریخی کودن و احمق نبودند.  در نهایت پیروزی از آن عشق به میهن و ایمان به دین بود،  که در تاریخ همیشه همین گونه است.  بسیاری مردم در نقاط مختلف جهان مراسمی در بزرگداشت ها برگزار می کنند،  که انبوهی از آنها پایه و اساس علمی و تحقیقی و تحلیلی ندارد،  فقط جهت تبلیغات حرفه ای است برای اغفال ساده دلان.  اگر جنگی به عظمت و مهمی چالدران بودن پیروز میدان در آن زمان از شادی جشن ها می گرفت و کارهایی می کرد و یادبودها می نوشت.

    اواسط دوران عثمانی نفوذ  کارگزاران و چهره های استعمار  در آن حکومت بخوبی آشکار است،  اداره امور مختلف را آشکار و نهان یا پشت پرده در دست داشتند و مقاصد  استعمار و صهیونیسم  را پیش می بردند،  بسیاری از نوشته ها در باره سلاطین اولیه عثمانی و جنگها را همانگونه که می خواستند از ساده لوحی حاکمان استفاده می کردند و می نوشتند و پیش می بردند.  در کارهای آنها تحقیق و تحلیل های درست و اصولی از کارهای قبلی تاریخ نبود،  مکانهای مشکوک و غیر واقعی،  اسامی الکی، تاکتیک های غیر اصولی و غیره و غیره قابل تشخیص است.  داستان سرا ها گاه بی منظور و گاه نوکر بودند،  افسانه ها گفته اند و چهره ها پرداخته اند،  فیلمها ساخته شده و این انسان دانای قرن 21 است که باید بفهمد جریان چیست،  من نیز در  اینجا  داستان ایرانی را شروع کرده ام که اگر چند صد سال پیش بود چه بسا احمقهایی آنرا تاریخ می کردند.

     قبرستان های زیادی در ایران می باشد که از حاصل جنگ و زد و خورد های خوانین و حاکمان بوجود آمده اند،  بضی از آنها مدارک مستند مانند سنگ قبر هایی که از آن تاریخ می باشند بوضوح دارند،  و بعضی داستان ها دارند که الکی نمی توان پذیرفت واقعی است.  قبرستانی که می گویند از زمان جنگ چالدران می باشد هیچ سنگ قبر و یا مدارکی از آن زمان که نشان دهد کشته شدگان آن نبرد هستند در خود ندارد.  در تبریز این زمان مجسمه ای ساخته اند که می گویند قهرمان جنگ چالدران بوده است،  کسانی که مخ هایشان از دروغ های تاریخ پر است،  بدون بهره داشتن از  دانایی قرن 21  اقداماتی در جهت خواسته های استعمار و امپریالیست انجام می دهند.  وقتی با یک استاد تاریخ دانشگاه گفتگو می کنیم یا کتابی از آنها می خوانیم،  بطور کلاسیک و سیستمی تمام دروغ های تاریخ را تکرار می کنند،  آنها با این دروغها سرشته شده اند و هرگز نتوانسته اند اندیشمند تاریخ و تاریخ اجتماعی باشند.

     در موزه های همه کشور های اروپایی توپهای قدیمی بسیار است،  در جنوب ایران بوشهر و قشم توپهای پرتقالیها فراوان می باشد.  وقتی که جوانی 18 ساله بودم 1352 در برج قلعه تاریخی قشم با توپهای قرن 16 پرتقالی که گلوله های آنها همچنان چهار صد سال گذشته در کنارشان کوپه منظم چیده شده بود بطرف کشتی های خیالی دشمن دستور آتش خیالی می دادم و آن توپها و گلوله ها را خوب می شناختم.  بروی آنها و بروی تمام سلاح های موجود دنیا نوشته نشده که در کدام جبهه بودند و یا زخمی شده اند و چه در دل دارند،  توپ سخن نمی گوید که چگونه آتش کرده این ما هستیم که باید با تحقیق و تحلیل کار را به نیکی تمام کنیم.

 Anoosh Raavid  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com  

لطفاً جهت نوشتن نظر به وبلاگ اصلی در اینجا بروید.

برای شناختن بیشتر دشمنان کلیک کنید:  تاریخ حشرات موذی

جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید در اینجا به پیوندید.